جشن سوری(بخش نخست)
سور واژه ایست پهلوی و به چم سرخ و جشن است . در گویش های سمنانی ، کردی ، لری لکی ، بویراحمدی و بختیاری به معنای سرخ بکار برده می شود ، چنانچه در بختیاری یک گونه برنج هست که به برنج سهر Sohr نامورست سهر در واژها سهراب دارنده چهره سرخ هم همین مفهوم را دارد .
حافظ گوید :
به چهره ی گل سوری نگاه می کــــــــردم ......که بود در شب تاری به روشنی چو چراغ
یا بهار گوید :
عندلیبان گل سوری به چمن کرد ورود .........بهر شاباش قدومش همه فریاد کنید
در سال شمار باستانی ایران هر روز را نامی بود به همین دلیل ایام هفته مانند شنبه و یکشنبه وجود نداشت . پس از اسلام که ایام هفته رواج یافت ، جشن سوری را در چهار شنبه آخر سال برگذار کردند .
ولی چون چهار شنبه ازنظر تازیان روزی حرام بشما رمی آمد ، ایرانیان به خاطر آنکه به ممنوعیتی برخورد نکرده و آیین را برگزار کنند ، انجام مراسم را در غروب سه شنبه سرانجام بخشیدند .
اصفهانی ها چهار شنبه سوری را چهارشنبه سرخی ، در اردبیل گول چهار شنبه و در گیلان گوله گول چهار شنبه گویند ، که در واقع همه یک معنا را می رسانند و آن چهار شنبه ایست با شعله های فروزان آتش . اماسور،به چم مهمانی و جشن که در واژه سورنا یا سرنا آمده است . سورنا یعنی سازی که که به هنگام جشن کاربرد دارد بر خلاف کارنای یا کرنای که سازی است که در کار و کارزار به کار گرفته می شود .پس جشن سوری ، جشن برپایی و فروزان ساختن آتش است و اغاز مجموعه ی برنامه های نوروزی است که روز سیزده بدر نقطه پایانی است .
برپایی آتش(جشن سوری):
در ایران باستان گله های آتش را به شمار هفت امشاسپندان یا به شماره سه که نمایانگرپندار ، گفتار و کردار نیک است یا به شمار یک که نموداریست ا ز یکتایی اهورامزدا افروخته می شد . امروزه نیز دربرخی از روستاهاو شهرها هیزم هاراسه دسته کرده و شعله ورمی سازند که بی گمان یادمانی است از اندیشه دیرینه . شکور زاده در کتاب عقاید و رسوم مردم خراسان رویه ۸۲ ــ ۸۱ می نویسد : » خراسانی ها در شب چهار شنبه سوری نزدیک غروب آفتاب هفت بوته یا سه بوته آتش در وسط کوچه یا در صحن حیاط گذاشته و به اصطلاح خودشان » بته روشن می کنند « سپس پیر و جوان و کوچک و بزرگ از روی بوته های آتش می پرند و برای دفع پلیدی این شعر را می خوانند : زردی من از تو سرخی تو از من ... در روستاهای اطراف خراسان در موقع پریدن از روی آتش می گویند : آلا به در بلا به در دزد و حیز از ده ها به در .پس از آن می گذارند آتش تا آخر بسوزد ، زیرا خاموش کردن آتش یا فوت کردن به آنرا بد می دانند . وقتی آتش تا آخر سوخت و خاکستر شد یکی از اعضای خانواده خاکسترش را می برد سر چها راه می ریزد تا باد ببرد سپس به در منزل آمده و در بزند . اهل خانه از او می پرسند کیه ؟ جواب می دهد منم .از کجا می آیی؟از عروسی . چه آورده ای ؟ تندرستی .از این رو باور دارند که پلیدی را دورکرده و در عوض شادی و تندرستی برای خود فراهم آورده اند .
در کرمانشاه یا به گفته خود کرمانشاهی ها «خاک خسرو» در چنین روزی آتش باز می کنند و در گاه پریدن از آتش می خوانند :
زردی مه ارای تو سرخی تو ارای مه . آش رشته نهار چهار شنبه کرمانشاهی هاست ، به این باور که آش رشته پیوند زندگی را استوارتر سازد .۲ در شهر خوی پسین سه شنبه آتش می افروزند و در حالی که سه بار از آتش می پرند زردی را به آتش که پاک کننده زردیها » درد و غم « است داده و از آتش » پاکی و آزدگی « را بهره می گیرند . روز چهار شنبه پیش ازباز آیی خورشید گیتی افروز به کنار چشمه ی جنر بلاغی Jener belaghi می روند و سه بار از آب می پرند.استاد شهریار نیز در حیدر بابایه سلام اشاره ای به جشن سوری دارد :
بخت من ، بخت سعید
بختیم بارک الله آغ الله قرمزی حنا باخریم بارک الله
آتیل ماتیل چرشنبه
آینه تکین بختیم آچیل چرشنبه .
بخت من ، بخت نیکی است
به دست های سپید ، حنای سرخ مالیدم چهار شنبه
چهار شنبه بخت مرا مانند آینه پاک و روشن کن .
در ایل قره پاپاق از شهرستان نقده واقع در آذربایجان غربی به عید نوروز آنچنان ارجی می گذارند که سرتاسر اسفند را ماه عید می نامند . ماه اسفند رابه چهار ، چهار شنبه بخش می کنند . نخستین چهار شنبه » دروغگو « می نامند . درین روز جوانان بر جای بلندی مانند پشت بام ها و تپه ها آتش می افروزند و در خلال برنامه تیراندازی و نشانه گیری تفریحی می کنند . دومین چهار شنبه را » راستگو« . سومین چهار شنبه سیاه نامیده می نامند ، این روز را به یاد در گذشتگان بر سر گور مردگان حاصر شده پس از فاتحه خوانی شیرینی به نیازمندان می دهند .چهار شنبه آخرین یا در واقع جشن سوری همگی با رخت نو و شادمانی به برافروزی آتش می پردازند .
در ایل قره پاپاق دو ویژگی که نموداری از گرامیداشت و ورجاوندی نوروزست چشمگیرست . یکی پوشیدن رخت نو ست .به طوریکه کسانی هستند که فقط سالی یک بار رخت نو به تن خود می بینند آنهم در گاه نوروز و به خاطر نوروز . دیگر اینکه به گرامیداشت چنین نوروزی برای نهار پلو می پزند که در واقع جنبه سنت به خود گرفته واز واجبات است . حتا همسایه ای که که تنگدست باشد به شکلی بر سفره همیشه خالی خود پلو می بیند .
این دو ویژگی نه به خاطر سیر شدن شکم ، یا پوشیدن تفننی رخت است بلکه باید راز آنرا در دیرینگی پندارها و باورها جستجو کرد ، در راز نوشدن زمین و زمان ، در باور به برگشت فروهر نیاکان و شرکت آنان در پاکی و رادی هایه خانواده است .» این مردم در روز جشن سوری هم چون روز اول سال به دید و باز دید همدیگر می روند و فردای آنروز پیش از آمدن خورسید به کنار رودخانه می روند و کوزه خودرا از آب چشمه پرکرده و برای سال نو بر می دارند .
دکتر ساعدی در کتاب خیاو یا مشکین شهر ، کعبه ی ییلاقات شاهسونها ، از چهار شنبه ها ی اسفند یاد کرده و سپس می نویسد » هوا که تاریک شد ، سدها ، هزارها آتش سرخ از وسط برف و یخ و بیشتر از پشت بام ها خانه ها زبانه می کشد . آنوقت باید از روی آتش ها پرید و بیماری و زردی و هر بدی را داد به آتش که می سوزاند و پاک می کند . باید گرمی آتش را گرفت تا دلت گرم و چهره ات گلگون بماند .صبح روز بعد با کوزه می روند لب چشمه ، همه آب آورند و به تبرک جلو خانه می پاشند . این آب تمام بلاهادر سال تازه دورمی کند ، فقر را ، بیماری را ، خشکسالی را در نورآباد و کوه دشت لرستان فرقه ای می زیند که خود را » ا هل حق « می نامند . اینان نیز آیین های ویژه ای دارند که می شود ریشه کردارشان را در دیرینگی باورها و پندار گذشتگان جستجو کرد . شاید به مرور زمان و ورود دین تازه در برخی از نشانواره ها ی اعتقادی جابجایی پیش آمده باشد ولی نمی توان نسبت به کلیت و ماهیت کردارها شک کرد .
ایزد پناه پژوهشگر لرستانی در باره این فرقه درکتاب فرهنگ لری رویه می نویسد :«در بلوران بر سر قله کوهی به این نام آتشکده ای هست که در سال و موقع جشن همه ازاین کوه بالا رفته و هرکس نسبت به توانایی خود ، حتا زنان آبستن برای فرزندی که در شکم دارند باید مقداری هیزم همراه برده بر این آتش مقدس بگذارند ... پس از روشن کردن آتش یکی از روحانیان یا پیشوایان مذهبی به خواندن ذکر و شعر پرداخته و باشندگان در حالی که کنار آتش زانو زده اند سر جنبانده و حق حق می گویند...اینان آتش را مقدس دانسته و آب ریختن به شعله آتش را گناه می دانند ..عید نوروز را عید سلطان یا عید شاه می نامند و آنرا با شکوه خاصی برگزار می کنند . پیروان این مذهب درچهار شنبه آخر سال آیینی ویژه ای برگزار می کنند .به این صورت که ابتدا کودکان به تعداد افراد خانواده خود مقداری ، حتا اگر هم یک شاخه چوب هم باشد همراه می برند و بر شعله آتش می گذارند و هر چوب به نام صاحبش در آتش افکنده می شود تا آتش تمام پلیدیها و زشتی ها ، سختی ها و تلخ کامی ها ی آن کس را در خود بسوزاند و آنگاه از روی آتش می پرند و مراسم دعا خوانی انجام می شود .
آنچه را ایزد پناه درباره ی آیین اهل حق گزارش می کند همانندی کامل با همازوری است که توسط زرتشیان در مراسم سده سوزی انجام می شود به این عبارت که در این مراسم هر فرد برای روشن نگهداشتن آتش ، هیزم می آورد و بر آتش می نهد ، این به شکل نمادی بیانگر افزون سازی قلمرو نور است که خیر عمومی را ضمانت می کند ،
در شیراز پسین چهار شنبه آخر سال آتش روشن می کنند و درآن بوخوش اسفند و کندر می ریزند . سپس از آن می پرند و زردی و غم را به آتش داده و تندرستی و پاکی آرزو می کنند . شکستن کوزه در کنار شعله آتش ، از جمله رسم های چهار شنبه سوری است . مراد از این کار این است که در سال نو گره ای به کارها نیفتد . از دیگر آیین های چهار شنبه سوری در شیراز یکی هم آب تنی درحو ض ماهی است . در گوشه غربی آرامگاه سعدی یک قنات آب گرم معدنی هست که چند پله می خورد تا به حوضچه ای می رسد که شیرازی ها آنرا » حوض ماهی« می گویند چون پر از ماهی های ریز و درشت است . در باور مردم دختر شاه پریون درین آب زندگی می کند و اگر کسی نیت بکند مرادش را می دهد .
ایرانیان زرتشتی:
همچون ایرانیان باستان نوروز و آیین های آنرا بسیار ارج می گذارند . در پنج روز آخر سال گاهانباررا برگزار کرده ، مراسم شب آخر سال را در پشت بام ها انجام می دهند . نخست ظرف پر از لرگ » هفت گونه میوه خشک مانند بادام ، گردو ، خرما ، کشمش و انجیر « و میوه تازه و شاخه های سرو و مورد ، گل و چند تا ظرف سفالی که در آن گندم و جو و عدس سبز شده و ظرفی پر از آب با چند برگ آویشن به پشت بام می برند . چراغی روشن بر لبه بام می گذارند وپاسی که از شب گذشت آتش را می افروزند . زرتشتیان همچون نیاکان خود از آتش نمی پرند چرا که آتش را گرامی می دارند . به دور آن گرد آمده و با باور و پاکی به نیایش می ایستند :
بر افروخته باش درین خانه ،
پیوسته افروخته ،
فروزان باش درین خانه تا دیر زمان ،
تا روز رستاخیز بزرگ .
به من ارزانی دار ای آتش ، ای پرتو اهورامزدا ،
رامش آسوده ، زندگی آسوده ، روزی فراوان ،
فرزانگی افزون ، شیوایی بیان و دین آگاهی ،
پس از آن دانشی که بزرگ و پیگیر و جاودانه باشد ،
پس از آن دلیری ، افتادگی ، هوشیاری ، وظیفه شناسی و بیداری .
فرزندانی برومند ، هوشیار ، نگهبان کشور ، انجمن آرا ، دانا ، نیک کردار که پیشرفت دهند خانه ی مرا ، ده مرا ، شهر مرا ، کشور مرا و سربلندی میهن مرا ...
تا دیدار دوباره خورشید این برنامه ادامه پیدا می کند . آنگاه آب اویشن را از پشت بام پایین ریخته وچراغ را خاموش کرده مراسم پایان می یابد ۵
کردها و جشن سوری:
برگزاری آیین های نوروزی در میان هم میهنان کرد همانندست با آنچه را که در ایران باستان و زرتشتیان امروزانجام می دهند .
همانندیها :
۱ــ بر افروختن آتش بر پشت بام ها ، تپه ها و کوه ها به این اندیشه که رهنمای فروهر نیاکان باشد .
۲ ــ آتش افروخته شده را تا فرارسیدن خورشید جهانتاب خاموش نمی کنند تا آتش به خودی خود خاموش گردد .
۳ ــ کردها به غیر از ــ مردمان گروس و یارسان » اهل حق « ــ از آتش نمی پرند بلکه در گرد آن به پایکوبی و و شادمانی می پردازند .
۴ــ شماله یا شمعی که که تا بامداد روشن است همانند چراغی است که زرتشتیان بر لبه بام می گذارند و تا بامداد روشن نگهمیدارند .
۵ ــ فراهم کردن آجیل هفت مغز لرک که هدیه ایست نمادین به فروهر ها . البته این آیین همگانی مردم ایرانست .
شکل دیگرنمادین هدیه به فروهرها پدیده ایست به نام شال اندازی که آیین سنتی مردمان باختر و شمال باختری ایران زمین است . شال اندازی که در مهاباد آنرا هلاوه ملاوه نامند بدینگونه است که از پشت بام » نماد آسمان ، جایگاه فروهرها « دستمال یا شال بزرگی به درون اتاق » نماد زندگان زمینی « وارد می سازند . خانه خدایان پیشکی های خود را مانند میوه ،آجیل ، بادام یا تخم مرغ رنگ کرده یا حتا پول ،جوراب پشمی در دستمال یا شال گذاشته و گره می زنند تا شال اندازان انرا بالا کشند .
رابطه های نمادین دیگر که در شال اندازی قابل بررسی است ، مساله ازدواج و زایش و تدا وم هستی است . از آنجایی که نوروز جشن زایش گیهانی است به همین انگیزه درین گاه پیوند زندگی میان جوانان بسته می شود . در روستاهای رضاییه دامادها کجاوه ای را آیینه بندی کرده و از پشت بام سرازیر خانه نامزد خود می کنند ، در حالی که پنهان می شوند چشم انتظار هدیه می مانند . بعضی مواقع به شال زنبیل می بندند و درون آن چراغ و شانه و سرمه دان می گذارند .
از تمامی دوستان برای بروز رسانی سریع جستارها پوزش میخواهم ...این تارنگار،نهایت تا 23 اسفند ماه بروز و تا 15 فروردین ماه بروز نخواهد شد.
posted by شارمین مهرآذر @ 9:06 PM,
0 Comments:
other points
بخشهای وبلاگ
John lives in Toronto and is a freelance illustrator and a designer/animator for CHUM Television. He writes about , design, and visual culture under the pseudonym Robot Johnny
مهمترین لینکها و سایتها
Claire Robertson is an illustrator and toy from Melbourne, Australia. While her illustration clients have included The New York Public Library, Scholastic and Cambridge University Press, it’s her blog Loobylu.com that brings her the most joy and which has attracted the most attention with rave reviews in the Wall Street Journal, WIRED Magazine and The Guardian.
About This Blog
Contact Us
This is an open source template, which means that you are free to use it in any way you want to without any obligations. If you decide to use this template, I kindly ask you to leave the "Design by Andreas Viklund" link in the footer. I am also interested in seeing how my templates are used, so feel free to send me an e-mail with a link to your page. If you want more templates to choose from, check out the sites in the "Favorite links" menu to the right!
به ایران بیاندیش آزادی در دستان ماست