دُژَنپَشت

tarikh , farhang, tamadoone iran

 

زبان سغدي و سرگذشت آن

زبان سغدي ، از نظر تنوع و حجم ادبيات مكتوب ، مهم ترين زبان ايراني ميانهء شرق است كه بررسي و مطالعهء آثار آن در آغاز قزن بيستم و با كشف گنجينهء تورفان آغاز شده است.
پيشينهء سرزمين سغد : نام سرزمين سغد را نخستين بار در نوشته هاي كتاب ديني اوستا ، در سنگ نبشته هاي فارسي باستان و در نوشته هاي مورخان يوناني مي بينيم. سرزمين سغد را ، از ديد ونابع تاريخي ، ناحيه اي كم وسعت در منار رود زرافشان مي يابيم ؛ اما كشف آثار و مدارك سغدي در گسترهء جغرافيايي عظيمي ، از روسيه تا تركستان چين ( ايالت سين كيانگ امروزي) ، حكايت از آن دارد كه سغديان روزگاري ساكنان چين سرزمين پهناوري بوده اند ، هر چند كه مطالعات دقيق تر نشان مي دهد كه آنان را بايد صرفا مهاجراني در اين سرزمينهاي بيگانه به شمار آورد.
سمرقند ، پايتخت سرزمين سغد ، از نظر سوق الجيشي نقش بسيار مهمي در جادهء ابريشم ، شاهراه تجاري ميان چين و دنياي غرب داشته است . بازرگانان سغدي ، در طول اين جاده ، مهاجرنشين هاي متعددي احداث كرده بودند و اين مطالب را منابع عربي و نوشته هاي مورخان اسلامي ، كه از مهاجرت سغديان پيش از حمله ء اغراب و نيز از فعاليت هاي تجاري آنا سخن مي گويند ، تاييد مي كند . نتيجهء بارز اين امر اهميت يافتن نقش زبان سغدي ، به صورت زبان ميانگان (lingua franca) ، در طول جادهء ابريشم بوده است . از اين ديدگاه ، نقش سغديان را در آسياي مركزي مي توان با از آن يونانيان در دنياي باستان ، البته در مقياسي محدودتر قابل قياس دانست . در پرتو همين نقش زبان سغدي است كه بيشتر دست نويس هاي آن در اين ناحيه ، به خصوص دتون هوانگ و نواحي اطراف تورفان به دست آمده است.
زبان سغدي : زبان سغدي ، پيش از كشف گنجينهؤ تورفان در تركستان چين كه در اوايل قرن حاضر صورت گرفت ، زباني تقريبا ناشناخته بوده است . گرچه ابوريحان بيروني در حدود هزار و اندي پيش ، با ذكر نام روزها و ماهها و جشن هاي سغدي ، تلويحا به اين زبان اشاره كرده بود . آندرئاس ، در ميان گنجينهء دست نوشته هاي واحهء تورفان ، به وجود زبان ناشناخته اي پي برد و آن را سغدي دانست . طي نود سال پس از آن ، با كوشش هيات هاي اكتشافي متعدد ، آثار مكتوب اين زبان ، به صورت پراكنده از نواحي نزديك شهر سمرقند تا يكي از برج هاي داخلي ديوار بزرگ چين و از مغولستان شمالي تا درهء علياي رود سند در شمال پاكستان كشف شده است . زبان سغدي يكي از زبان هاي گروه شرقي ايراني ميانه ، زبان ناحيهء حاصلخيز سغد ، واقع در ميان دو رود سيحون و جيحون بوده است . اين زبان در طول ده قرن ( قرن هاي دوم تا دوازدهم ميلادي ) مهم ترين زبان ايراني در آسياي مركزي ، زبان تجاري جادهء ابريشم و از دير زمان ابزار و پيوند فرهنگ هاي سرزمينهاي شرقي و غربي آسيا بوده است . زبان سغدي از جمله زبانهاي ايراني شرقي و رايج ترين انهاست كه زبان فرهنگ و ادب و بازرگاني در مناطق فارسي زبان تا مرزهاي چين بوده است . حال اگر نقش بسيار مهم بخارا و سمرقند ، مادرشهرهاي قلمرو زبان سغدي ، را نيز در گسترش ادبيات آغازين فارسي در نظر بگيريم ، ورود شمار چشمگيري از واژه هاي سغدي مانند خوك ، ستيغ ، زيور ، سنگسار را در زبان فارسي امري طبيعي مي يابيم . بررسي آثار بزرگاني چون رودكي ، ابوشكور بلخي و اسدي طوسي نيز مؤيد اين معناست. زبان سغدي همانند ديگر زبانهاي شرق ايران ، نظير خوارزمي ، ختني نظام صرفي اسمي ، ضميري و فعلي بسيار گسترده اي را به نمايش مي گذارد.

ادبيات سغدي : گستردگي نوشته هاي زبان سغدي ، در مكانها و زمانهاي متفاوت ، با گونه هاي ادبي متنوع و براي مقاصد گوناگون در طول پنج الي شش قرن متمادي ، كه جوامع سغدي زبان از بارزترين سازندگان نهادهاي اجتماعي و فرهنگي آسياي مركزي بودند ، امري قابل توجه و چشمگير است . آثار مكتوب سغدي ، به رغم آنكه پاره پاره شده و درگذر زمان آسيب هاي جدي ديده اند ، منابع ضروري ، غيرقابل انكار و بسنده اي براي بازسازي چهرهء تاريخي و حقيقي سياست ، اقتصاد ، دين ، هنر و فرهنگ سغد و سغديان اند . آثار بازيافته ء سغدي شامل آثار ديني ( مانوي ، مسيحي و بودايي)و آثار غير ديني است . سيمز ويليام كهن ترين متن سغدي را قطعهء منحصر به فردي مي داند كه محتواي آم دعاي اشم وهو است و احتمالا دريچه اي به سغدي باستان ، متعلق به دوران هخامنشي ، مي گشايد ، گو اينكه نگارش آن هزار سال بعد صورت گرفته است . از نظر قدمت ، كهن ترين شواهد مكتوب زبان سغدي ، سنگ نوشته هايي منسوب به قرن دوم ميلادي اند .
متنهاي ديني سغدي به احتمال زياد به دوراني مابين قرن هاي هشتم و يازدهم ميلادي تعلق دارند و از وجود چهد دين ، در آن دوران و در ان جوامع ، حكايت دارند و در ارزيابي ادبيات ديني سغدي ، در آغاز احساس مي شود كه موجوديت آن حاصل ترجمهء آثاري است كه به دست اديبان روحاني مانوي ، مسيحي و بودايي انجام گرفته است . در ميان اين متن ها ، متن سغدي و يانتره جاتكه ، كه طولاني ترين متن ديني شناخته شده به زبان سغدي است ، داراي سبك ادبي پيشرفته تري نسبت به ديگر متنهاست و احتمالا بيشتر تاليفي بومي به زبان سغدي و يا بازنويسي يك داستان بودايي است تا اينكه ترجمه باشد .
نظام نوشتاری این این زبان ممکن از همان خط برهمنها باشد.
متون سغدي شناخته شده به سه خط سغدي ، كه گونهء سمرقند نيز ناميده مي شود ، اين خط بر قديمي ترين سكه ها و اسناد باقي مانده از زبان سغدي ديده مي شود و گونه هاي اصلي زير را شامل است :
الف) خط كهن “ نامه هاي باستان ” و ديگر متنها تا حدود قرن پنجم ميلادي ؛
ب) خط سوتره يا خط رسمي سغدي كه معمولا در متن هاي بودايي به كار رفته است؛
ج) خط پيوسته كه داراي گونه هاي متنوع محلي بوده است و جديدترين صورت آن بدون در نظر گرفتن تقدم تاريخي ، “ايغوري” ناميده مي شود ، زيرا براي نوشتن زبان تركي باستان نيز به كار رفته است .
با پيش چشم آوردن اين حقيقت كه هر زباني دربردارندهء فرهنگ و تاريخ و ارزشهاي كهن گويش وران خويش است ، اميد است كه بازشناخت هرچه بهتر زبانهاي كهن ايران زمين ، همچون آيينه اي ، برنمايانندهء جايگاه والاي ساكنان اين مرز و بوم گرامي گردد.

+ شش متن سغدي/ دكتر زهره زرشناس

posted by شارمین مهرآذر @ 7:11 AM, ,

امشاسپندان : عناصر نیک و بد

امشاسپندان نمودارهایی از صفات اهورا مزدا هستند که مهمتر و برگزیده تر میباشند.
در اوستا این نام " اَمِشَه سپنتَه " در چم جاودانان مقدس نقل شده است. امشاسپندان مظهر و نماد صفات برجسته اهورامزدا میباشند و جلوه گاه روشنایی و جلال و نیکویی و نعمت و فراوانی میباشند که هرکدام وظایفی را برعهده دارند.
امشاسپندان آنگونه که در گاتاها نسبت به آنان شناسایی حاصل میشود ، عبارتند از وجودهایی مطلق و روحانی که مظهر اخلاق بشمار میروند. ولی بعدها کم کم در سایر بخشهای اوستا و در عصر انحطاط ( بیشتر در دوره آخر ساسانی) ، از شکل روحانی و مجرد بدر آمده و تجسم یافتند.
نام امشاسپندان در شمار ماههای کنونی دوازده گانه جای دارد و با صفاتی که اشاره میشود در یسنا و یشتها نقل شده است :
( هدف از این نوشته روشنگری کامل در مورد امشاسپندان نیست بلکه هدف آشنایی با آنهاست )
1. وُهومَنَه : در چم ( معنی) اندیشه نیک که همان " بهمن " امروزی و به چم منش نیک است.
این امشاسپند سرپرست ستوران و چارپایان معرفی شده او حامی ستوران است و از میان دهقانان ، زحمتکشان و درستکاران را حمایت میکند این امشاسپند حامی آدمی نیز میباشد و اهمیتش از دیگر امشاسپندان بیشتر است.( در راس قرار دارد)
چو زرتشت از پیش یزدان به ناز..........به کام و مراد دلش گشت باز
پذیره شدش بهمن امشاسفند.........کجا بود سالار برگوسفند
بدو گفت که کاین گوسفندان همه.....سپردم به تو هر کجت بُد رمه
بگو تا بر موبدان و ردان .......... بدان تا بکوشند با بخردان
به نیکو نگه داشتن گوسفند.........که گیتی از ایشان بود سودمند
بکشتن نیازد کسی گودره...........نه گوسفند که باشد بره
همیدن نشاید به اسراف کشت.......بگو این سخن را درست و درشت

2. اَشه وَهیشتَه : در چم بهترین پارسایی ، بهترین قانون ، حقیقت یا بهترین پرهیزکاری است همان اَردیبهشت امروزی که به اشتباه اُردیبهشت( ضمه) خوانده میشود.
اشه وهیشته سرپرست آتش است . اصل اسم در چم بهترین پاکی و پرهیزکاری است شاید انتساب اشه وهیشته به سرپرستی آتش بدان سبب باشد که آتش خود اهمیت و مقامی رفیع داشته و مظهر پاکی و نیکی است.
به پیش آمدش فرخ اَردیبهشت .......... بدانگه که همراه زو در گذشت
به زرتشت گفتا که ای پاک تن ........... پذیرفته ایزد ذوالمنن
پیامی براز من به گشتاسب شاه........ بگو که خداوند دیهیم و گاه
سپردم به تو کار هر آذری .......کجازان به بینی به هر کشوری
که آن نور ] روشنی آتش[ از نورهای خداست.....کزانگونه رخشان به پیش شماست

3. خشتره وئیریه : قدرت و تسلط ، بهترین شهریاری ، بهترین کشور و شهریور امروزی میباشد که در چم سلطنت مطلوب و کشور آرزو شده میباشد تعریف این امشاسپند کمی مشکل است ؛ گاه در اوستا از آن به نام کشور جاویدان اهورامزدا " بهشت " نام برده شده است و وظیفه مادی آن نگهداری از سنگها و فلزات است ولی این امشاسپند گاه در عالم معنویت نشان قدرت ، سلطنت و شوکت خداوندی است :
نگه کرد شهریور امشاسفند......... به پیش آمدش بادلی پر زپند
بوگفت کای پاک پاکیزه رلی ......... شب و روز بر آفرین خدای
چو رفتی به زیر از بلند آسمان....... پیامی بر از من سوی مردمان
بگویی هر آنکس که دارد سلاح..... زشمشیر و تیر ، وز گرز و رماح
که تا کار او دارد آراسته............زدوده همه سال و پیراسته
چو کارزار سلاحش مهیا بود........چو خورشید در رزم پیدا بود

4. سپنتَه آرمَئیتی : مظهر فروتنی ، پاک روانی و اسفند امروزی است.
معنای ترکیب نام این امشاسپند دلالت بر اندیشه میانه رو و معتدل میباشد ، اندیشه ایی که همیشه آدمی را در مرز راستی و نیکی نگه داشته و از لغزش مصون میدارد.آرمئیتی را تنها از این خصلت نمیتوان شناخت ، زیرا مظهر فروتنی و تسلیم کامل در برابر خواسته ها و امیال اهورایی ( نیک) است ، اما در عالم مادی ؛ سرپرستی زمین با اوست.موظف است تا همیشه زمین را خرم و بارور نگه دارد و از کسانی که با پاکی روی زمین کشت میکنند و آن را سبز و خرم نگه میددارند، حمایت کرده و برکت میدهد:
چو این پند زرتشت را بازگفت..........همانگه سفندارمذ پیش رفت
چو نیکو نگه کرد زرتشت را..............بسی آفرین کرد هم پشت را
بدو گفت کای مرد پاکیزه تن...........سخنها بباید شنیدن زمن
چنین است فرمان داد آفرین...........که پاکیزه دارند روی زمین
چو آباد باشد به کشت و به کار.......به مردم رسد سود ازو بیشمار
به گیتی بُوَد آن کسی بهترین........که کوشد به آباد کردن زمین

5 و 6. هَئوروَتات / اَمِرتات : تندرستی و کمال ، خرداد امروزی / جاودانی و بیمرگی ، اَمرداد (1) :
دو امشاسپند جدا نشدنی و زوجی که همیشه با هم یاد کرده میشوند و نسبت به چهار امشایپند دیگر در مقام پایین تری قرار دارند. از دیدگاه معنوی و در عالم عرفانی این دو امشاسپند مضهر کمال و جاودانگی اهورامزدا هستند. ولی در دنیای مادی خرداد نگهبان آبهاست و پرستاری از آب به این امشاسپند سپرده شده و نگهبانی و سرپرستی از گیاهان ، مزارع و کشتزارها با اَمرداد میباشد.
چو زرتشت از آنجا برگاشت روی ........همامگه خرداد شد پیش اوی
به زرتشت گفتا که ای پاک جان .........سپردم به تو آبهای روان
به خلق جهان بازگویی کز آب ..........بود در تن همگنان زور و تاب
ازو زنده باشد تن جانور ..........وزو تازه باشد همه بوم بر
چو پاکیزه باشد مر او را ممر........بیابد گذار و نیابد خطر
چنین نعمتی پاک و پاکیزه دار.........به خاصه که فرمان دهد کردگار

چو گفتار خردادش آمد به سر......همانگه اَمرداد شد پیشتر
سخن گفت در باره رستنی .......که زرتشت گوید اَبا هرتنی
نباید به بیداد کردن تباه.........به بیهوده برکندن از جایگاه
کزو راحت مردم و چارپاست.....تبه کردن او نه راه خداست

چنانچه یاد شد ، درصورت خاص و معنوی دین زرتشت ، اینها صفات اهورامزدا هستند که چون موجودات مجردی گرداگرد وی را فراگرفته اند.اما در ادوار بعدی به موجب گزشته گرایی مردم و اصرار به برقراری خدایان پیشین ، امشاسپندان جنبه های مادی پیدا کردند ودر واقع مانند آیین تازیان در مقام وزیر در آمدند.
در آیین مزدیسنا اهورا هیچگاه برای سخن گفتن با بنده خود نیازی به واسطه ( جبرئیل) ندارد ، امشاسپندان تنها صفات نیک وی هستند و جبرئیل و میکائیل و عزرائیل و....... اسطوره هایی بیش نیستند.

پ.ن :
(1) : واژه اَمرداد به چم بی مرگی است و اگر فتحه روی" الف " آن گزاشته نشود و مرداد خوانده میشود که در چم مردن و جاودانه نبودن استدر صورتیکه معنای آن بی مرگی و جاودانگی است.

برای آشنایی بیشتر با اَمشاسپندان به اینجا بروید.

posted by شارمین مهرآذر @ 3:15 AM, ,

خلیج همیشه پارس



دوستان هرچه زودتر به اینجا بروید و نامه اعتراض را برای نشنال ژئوگرافیک ارسال کنید .
فرقی ندار چه تازی چه آمریکایی هیچکدام حق ندارند نام خلیج پارس را عوض کنند.
این خلیج در طول تاریخ 2563 ساله ایران " خلیج پارس " بوده و خواهد بود

posted by شارمین مهرآذر @ 7:54 AM, ,

فرشتگان وزیران خدا
ابتدا این جستار را نوشتن تا آمادگی ذهنی پیدا شود برای نوشتار پس از آن که در مورد امشاسپندان است :

«سپاس خدایی را که آفریننده آسمانها و زمین است و فرشتگان را رسولان خود گردانید و دارای دو وسه و چهار بال و پر قرار داد و هر چه بخواهد در آفرینش می افزاید که خدا بر هر چیز قادر است.»
(سوره فاطر، آیه 1)

تمام‌ موجودات‌ عالم‌ مادّه‌ تحت‌ سيطره عالم‌ ملكوتند
تمام‌ موجوداتی كه‌ در اين‌ عالم‌ هستند بواسطه‌ يک‌ موجود مدبّر الهي‌ اداره‌ ميشوند.
انسان‌ مادّي‌ يك‌ مَلَک‌ مقرَّبي‌ دارد كه‌ او را رشد ميدهد و حفظ‌ ميكند، هر يك‌ از اصناف‌ حيوانات‌، نباتات‌، جمادات‌، و هر ذرّه‌اي‌ از موجودات‌ اين‌ عالم‌ اينچنين‌ هستند.
و بطور كلّي‌ تمام‌ عالم‌ شهادت‌ كه‌ عالم‌ ظاهر و عالم‌ مُلك‌ است‌، در تحت‌ اراده‌ و سيطرة يك‌ عالَم‌ ملكوت‌ است‌ كه‌ آن‌ عالم‌ ملكوت‌، عالَم‌ حقيقت‌ و معني‌ و باطن‌ است‌.
قدرت‌ و عظمت‌ آن‌ عالم‌ از اين‌ عالم‌ بيشتر است‌ و ميتواند اين‌ موجودات‌ را در تحت‌ شرائط‌ خود تربيت‌ كند و سير دهد ؛ آن‌ موجودات‌ را ملائكه‌ ميگويند.
تعداد ملائكه‌ به‌ حساب‌ در نمي‌آيد، به‌ اندازة‌ ذرّاتي‌ كه‌ در اين‌ عالم‌ موجود است‌ و در عالم‌ مُلك‌، خلق‌ شده‌ است‌ ملائكه‌ موجود است‌ ؛ هر قطره‌ از باران‌ كه‌ از آسمان‌ ميريزد يك‌ فرشته‌ موكَّل‌ بر حفظ‌ و حراست‌ و پائين‌ آوردن‌ آن‌ است‌.
هر دانه‌ گياهي‌ كه‌ از زمين‌ ميرويد و هر حبّه‌ از حبوباتي‌ كه‌ بيرون‌ مي‌آيد و رشد ميكند و ميرسد، حتّي‌ دانة‌ اِسپند، چنانچه‌ در روايت‌ وارد است‌، براي‌ هر كدام‌ از آنها مَلكي‌ گماشته‌ شده‌ كه‌ آنرا طبق‌ وظيفه‌ و شرط‌ و سنّت‌ الهيّه‌اي‌ كه‌ به‌ او تفويض‌ شده‌ است‌ حفظ‌ كند، رشد دهد، برساند و تا سرحدّ كمال‌ آن‌، آن‌ را مواظبت‌ و مراقبت‌ نموده‌ و از وظيفه‌ پاسداري‌ در برابر جهات‌ حياتيّه‌ و تغذيه‌ و تنمية‌ آن‌ دريغ‌ ننمايد.
باد كه‌ مي‌وزد فرشته‌اي‌ بلكه‌ بادهاي‌ مختلف‌، از باد شمال‌ و باد جنوب‌ و باد دبور و باد صبا، فرشتگان‌ مختلفي‌ دارند، بادهاي‌ رحمت‌ و بادهاي‌ غضب‌، بادهاي‌ مهلكه‌ و مسموم‌ و نسيم‌هاي‌ لطيف‌ و جان‌پرور. و ابرهاي‌ آسمان‌، ابر سپيد و سياه‌، ابر انبوه‌ و پرپشت‌ و ابر كم‌پشت‌، ابر تگرگ‌ و برف‌ و باران‌ هر كدام‌ داراي‌ فرشتگاني‌ هستند ؛ اين‌ فرشتگان‌ هر كدام‌ داراي‌ مأموريّت‌هاي‌ متفاوتي‌ هستند كه‌ بر حسب‌ اختلاف‌ قوا و سرمايه‌هائي‌ كه‌ خداوند به‌ آنها داده‌ است‌ تفاوت‌ ميكنند.
مراتب‌ حيات‌ انسان‌ از قواي‌ هاضمه‌ و تغذيه‌ و رشد دهنده‌ و رفع‌ كننده‌ و جاذبه‌ و دافعه‌ و تبديل‌ كننده‌ و ماسكه‌ و غيرها همه‌ در تحت‌ تدبير و ادارة‌ ملائكة‌ مختلفي‌ هستند.
اين‌ يك‌ واقعيّتي‌ است‌ بر اساس‌ يك‌ واقعيّت‌ فلسفي‌ كه‌: موجودات‌ عالم‌ طبع‌ و مادّه‌ در تحت‌ سيطرة‌ موجودات‌ عالم‌ مثال‌ و صورت‌، و آنها در تحت‌ سيطرة‌ موجودات‌ عالم‌ نفس‌ و ملكوت‌ اعلي‌، تا برسد به‌ مقام‌ اسماء و صفات‌ الهيّه‌ و بالاخره‌ به‌ اسم‌ اعظم‌ حضرت‌ واحديّت‌ و مقام‌ لا اسمَ و لا رسم‌ حضرت‌ احديّت‌ جلَّ و عزَّ تبارَك‌ و تقدَّس‌.
حضرت علامه ‌آيه ‌الله‌ حاج ‌سيّد محمّد حسين‌ حسيني طهراني قدّس سرّه (کتاب معاد شناسی جلد سوم قسمت چهارم)

مطابق آیه قرآن و احادیث و آنچه از کتب مذهبیون بر می آید، خدا وزیرانی دارد که هر یک برای او کاری انجام می دهد. این فرشته ها بال هم دارند. که بالهای جبرئیل از همه بیشتر است. اما فرشتگانی که سه بال دارند چه قیافه ناموزونی دارند. خوب اشکالی ندارد، در عالم فرشتگان هم باید تنوع وجود داشته باشد، تا خدا برای آن فرشتگانی که هیچ نقص ندارند به خودش احسن الخالقین بگوید.راستی چرا خدا به این همه وزیر احتیاج دارد؟ اگر روزی یکی از این وزیران همانند شیطان نخواهد مطیع باشد خدا باشد چه می شود؟ فکرش را بکنید اگر عزرائیل نخواهد جان انسانها و دیگر موجودات را بگیرد، آن وقت چه دنیای قشنگی خواهیم داشت. شاید بگوئید همه فرشته ها تحت فرمان خدا هستند. اگر حرف شما درست است مگر شیطان هم از فرشتگان مقرب خدا نبود؟وقتی یک فرشته سر نافرمانی بگذارد، این احتمال وجود دارد که روزی فرشته های دیگر لذت بنده نبودن را درک کنند و بخواهند همانند شیطان از زیر یوق فرمانهای خدا ( بخوان الله) رهایی یابند.هیچ تضمینی وجود ندارد که فرشته های دیگر از شیطان بد آموز نشوند. به قول مسلمانان هر روز خدا هزار سال است. معلوم نیست فردا چه پیش می آید.
حالا چند سؤال: مگر خدا نمی تواند امور عالم را سر و سامان دهد که وزیران او باید کارهایش را برایش انجام دهند؟
مطابق آنچه که در سوره فاطر آیه، یک گفته شده است، فرشتگان بال و پر دارند. بال و پر متافیزیکی به چه معنی است؟ آیا بال و پر فرشتگان مادی است؟ تا به حال کسی پیدا نشده است که برای بال و پر کاربردی به غیر از پرواز معرفی کرده باشد.
بال و پر متافیریکی برای پرواز در آسمان متافیزیکی!! براق متافیزیکی، درخت متافیزیکی و ...خیلی جالب است!!
جبرئیل چگونه با محمد حرف زد؟ با استفاده از صوت؟ یا اینکه چیزهایی را به قلب(مغز) او القا کرد؟
اگر جبرئیل با صوت خود به او گفت "اقرا" پس فرشتگان دارای حنجره مادی هستند و برای انجام کارهای خود به یک محیط مادی احتیاج دارند. چون صوت هم برای تولید و هم برای انتقال به محیط مادی احتیاج دارد. چرا تا کنون کسی صدای بال فرشته ها را نشنیده است؟ اگر حنجره یک فرشته مادی باشد و بقیه وجودش غیر مادی، این حنجره همانند جسمی که در پشت شیشه در حال پرواز است باید قابل دیدن باشد.
اگر جبرئیل از طریق انتقال مفاهیم به قلب محمد با وی سخن گفت، مگر خدا نمی تواند خودش این القا را انجام دهد؟ اگر می تواند دیگر چه نیازی به پیامبر است؟کاری که برای یک نفر می کند، برای همه بکند. واقعاً برای یک انسان قرن بیست و یکمی زشت نیست که به موهومات مردمان عقب افتاده هزارن سال پیش باور داشته باشد؟ در گذشته های دور مردمی که از علل پدیده ها آگاهی نداشتند، به هر پدیده ناشناخته خدایی نسبت می دادند. یکی خدای مرگ بود، یکی خدای طوفان و یکی خدای عشق.
حالا مسلمانان یکتا پرست! و قرن بیست و یکمی جای اسریس، آتنا، زئوس، دیانا و .... به میکائیل ، عزرائیل، جبرئیل و ... داده اند.
بقلم : پارميس سعدي
جاوید ایران ، پاینده سرباز ایرانی

posted by شارمین مهرآذر @ 1:54 AM, ,

اختیار ، مقام آدمی و بنیادهای اخلاقی در آیین زرتشتی
دین زرتشت و در ساختار فکری پیامبر ، انسان دارای مقامی ارجمند است ، زرتشت در آموزشهایش ؛ برای برقرای نیکی به شکل هرچه استوارتر و برقراری آن در جهان و شکست بدی و شر ، خدا را هرچه بیشتر به آدمی نزدیک و همراه میکند. بنابر اصل و بنیاد دین ، جهان صحنه پیکار دائم میان نیکی و بدی است و انسان در این میان تکالیفی برعهده دارد . اصالت مقام انسانی بر آنست تا با اختیار خود ، و خرد و تمیزی که خداوند به آن بخشیده ، خود یکی از دو راه را برگزیند.اهورامزدا خود با روشنی و با تاکید از انسان میخواهد تا راه نیک و بد را خود انتخاب کندو با این گزینش خداوند را در بنیادِ خواست و اهداف نهایی اش برای پیروزی خیر بر شر و نیکی بر بدی یاری کند.
ولی این هشداری است تا آدمی ، برای گزینش – خردِ خود را داور و میزان قرار دهد.هرگاه چنین کرد ، انسانی است خردمند و شایسته که بهترین زندگی ( وَهیشتَه ) یا بهشت را برای خود ، هم در این جهان و هم سرای پسین خواسته است.
در یسنا هات 30 بند 2 اهورا مزدا به روشنی میگوید : « نیک بشنوید با گوشهایتان ، به آن بنیاد راستینی که برای شما میگویم . با خردمندی بسنجید برای خود و بادقت برگزینید یکی از دو راه نیک و بد را که کدام یک به نیک فرجامی می انجامد ، پیش از آنکه وقت بگزرد و در پایان دچار افسوس بشوید . راه خیر و نیک را انتخاب کنید تا آفرینش را تا مقصد نهایی یاری کرده باشید.»
در دوران زندگی این جهانی ، رسیدن به مقصد کمال تنها در گرو اینست که آدمی در اختیاری که داراست ، راه اَشَه یا راستی را برگزیند و این موجب رستگاری در زندگی پس از مرگ نیز میشود.( راه در جهان یکی است و آن اشویی است )
زرتشت میگوید :« او که تباهی و دروغ را برگزیند زندگانی در دو جهان برای خود تباه کرده است و بر سر راه چینوت ( پل صراط) به درد و رنج و افسوس از کردار خود میرسد » ( یسنا ، هات 51 بند 13)
در مفاهیم ارائه شده گاتهایی ، اساس رفتار آدمی بر شالوده اخلاق و حکمت عملی یا تدبیر زندگی استوار است. هرنوع ریاضت و دست فروهشتن از زندگی کوشا و فعال منع شده و به آدمی آموزش داده میشود تا در زندگی شیوه سالم طبیعی را برگزیند ، و این راه طبیعی با کوشش و برخورداری از مواهب و بخشش های خداوندی و داشتن خانواده و زندگی اجتماعی میسر میشود.
زرتشت به انسان از دریچه ویژه ای نگاه میکند. آدمی قائم به خرد و آگاهی و مسئول اعمال و کردار خود میباشد. انسان به هیچ وجه فرزند آدم ، آدمی که از فرمان خداوند سرپیچی کرد و سقوط نمود ، و بار آن گناه را به تاوان باید بر دوش کشد نیست.انسان در محدوده اندیشه های گاتهایی ، کامل و آگاه و مسئول است تا با اختیار ، راه درست و نیک را انتخاب کند تا جهانِ اَشایی و راستی را بیفزاید و رونق بخشد و با این عمل ، خداوند را نیز یاری کند.
زرتشت به اصالت اختیار آدمی ، نه آنکه تنها در اصول فلسفی مبحثی تازه گشود ، بلکه ارزش و مقام آدمی را بالا برد ، اساس کاهلی و تنبلی را برانداخت.خداوند نه کسی را زرتشت و نه کسی را نیک آفریده ( تفاوتی میان انسانها نیست) ، در لوح ازلی سرنوشت کسی ثبت نشده است ، نه قلم به بدی کسی پیش از تولدش رقم خورده و نه نیکی و رستگاری او – بلکه در جهان راه نیک هست و راه بد نیز وجود دارد :
« با اندیشه روشن به آن بنگرید ، میا این دو آیین ( راه بد و نیک ) خود تمیز دهید و راه را انتخاب نمایید..... از میان این دو کسی که خواهان رستگاریست باید راه نیک را برگزیند نه بد را » ( یسنا ، هات 30 بند 2و3، هات 31 بند 11)
ولی در شکل روشنتر و جالب تر در مورد آزادی و اصالت آدمی چنین آمده است :

« در هنگامی که تو ای مزدا در روز نخست از خرد خویش ، بشر و دین و نیروی اندیشه آفریدی و در هنگامی که زندگانی را به قالب مادی در آوردی ، وقتی که تو کردار و اراده آفریدی ، خواستی که هرکس برحسب اراده خود از روی باور درونی اش رفتار کند. »
به امید آزادی ایران و ایرانی.
جاوید ایران ، پاینده سرباز ایرانی

posted by شارمین مهرآذر @ 1:50 AM, ,

سیر تاریخی دین زرتشت (بخش پایانی)
نخستین کسی که بقول نویسنده نسک دینکرد ، نسکهای پراکنده زرتشتی را گرد اوری و تدوین نمود ولخش یا بلاش پادشاه اشکانی بود .چون بروایتی چهار نفر و بروایت دیگر پنج تن از پادشاهان اشکانی به بلاش نامی بوده اند ما بدرستی نمیدانیم که مقصود نویسنده دینکرد کدام یک از پادشاهان است.
دارمستتر ، مستشرق و اوستا شناس نامی فرانسوی حدس میزند که بلاش اول که در تاریخ به زهد و تقوی نامدار است باید نخستین گرد اورنده اوستا باشد در صورتی که عده ای دیگر از اوستا دانان بلاش سوم را که در سالهای 148تا 191 میلادی در ایران سلطنت کرد همان کسی است که نویسنده دینکرد از او یاد کرده است.
پس از برچیده شدن خاندان پادشاهی اشکانی در سال 226 میلادی اردشیر بابکان سر سلسله دودمان ساسانی زمام امور را بدست گرفت . این پادشاه که جدش ساسان نگهبانی آتشکده معروف آناهیتا را در پارس بعهده داشت و بقول خود هم پادشاهی و هم موبدی بود ، با کمک هیربد هیربدان دانشمند دربار خود تنسر (1)، به جمع آوری نسکهای پراکنده زرتشتی و برگزاری رسوم آئینی بگونه ای جدی تلاش نمود.
اردشیر معتقد بود که سیاست و مذهب لازمه یکدیگرند و وجود یکی بدون دیگری دوام نمیآورد .فردوسی بزرگ در شاهنامه از زبان وی میسراید :
نه بی پادشاهی بود دین بجای......... نه ی دین بود تخت پادشاهی بپای
نه از پادشه بی نیاز است دین.......... نه بی دین بود پادشاه را آفرین
چنان پاسبان یکدیگرند........... توگویی که در زیر یک چادرند
نه آن زین نه این زان بود بی نیاز........ دو انباز دید یشمان نیک ساز

این پادشاه از وقتی که پای خود را بر اریکه سلطنت ایران گزاشت عقیده درونی خود را بمورد عمل نهاد و در راه پیشرفت مذهب زرتشت گامهای بلند برداشت تا بدین وسیله بتواند فرمانروایی را در دودمان خود پایدار سازد.
پادشاهانی که پس از اردشیر به سلطنت رسیدند اقدامات او را دنبال نمودند و لی کار اساسی در این خصوص بوسیله شاهپور دوم ( شاهپور ذوالاکتاف) بدست آدرباد مهراسپندان انجام گرفت. بقول وست اوستادان شهیر انگلیسی و نویسنده کتاب Pahlavi Literature ) ادبیات پهلوی) ؛ آدرباد مهراسپندان در سال 290میلادی در گیلان متولد و در سالهای 320 تا 371 م. موبدان موبد و وزرگ فرمادار ( درچم نخست وزیر در دودمان ساسانیان ) شاهپور دوم بود.
وی به کمک هئینی و از دستوران و موبدان فاضل و دانشمند بفرمان شاهنشاه شاهپور دوم نسکهای موجود اوستا را مطالعه و نسکها و جزوه های مختلف را از هم جدا و در پوشینه های جداگانه تنظیم و تدوین نمود و بعلاوه چون زبان اوستا که نسکهای ( کتاب) مذهبی و نماز روزانه زرتشتیان بدان نگاشته شده مدتها بود متروک مانده و بجای آن خط و زبان پهلوی در دوره ساسانی معمول شده بود ، آدرباد بسیاری از آنها را بزبان پهلوی(زبان نوشتن نسک اندرزنامه) و بپازند( پارسی سره و زبان نسکهایی که برای نماز نوشته میشدند) ترجمه نمود و نسک خرده اوستا را تقریبا به همان شکلی که امروز بین زرتشتیان متداول است تدوین نموده و قطعاتی که خود به بپازند نوشته بود به آن افزود.نسکهای پتت ( در چم توبه گناهان) ، ستایش یکتا خداوند ، آفرین گاهنبار ، ستایش امشاسپندان و... از او بیادگار مانده است.
وی پس از آنکه تدوین و مرتب نمودن اوستا ، شاهنشاه شاهپور دوم گفت :
ازین پس گمراهی در دین نشاید و کسی بیدینی مجاز نیست.
اگرچه در زمان یزدگرد سوم نسکهای زرتشتی کمی دچار انحطاط شدند ولی با تلاش و کوشش بزرگمردانی چون آدرباد این کتاب هنوز راهنمای هزاران بهدین است.

خرد چشم جان است چون بنگری ......... تو بی چشم شادان جهان نسپری
کسیرا کوتاه باشد خرد.......... کز دین نیاکان خود بگزرد
( فردوسی بزرگ)

*** ***

1- تنسرهیربد هیربدان دربار اردشیر ، بقول مسعودی از بنای ملوک الطوایف بود و پدرش در فارس شهریاری داشت و لی تنسر از آن چشم پوشید و تقوی پیشه ساخت و در خدمت ارشیر بابکان کمکهای شایانی نمود نامه ای که تنسر از طرف اردشیر بابکان به جسنفشاه ( گشنسب شاه ) پادشاه طبرستان و فرشوادگر نوشته و اورا به اطاعت از اردشیر دعوت نموده تا به امروز موجود است .

posted by شارمین مهرآذر @ 2:37 AM, ,

سیر تاریخی دین زرتشت ( بخش نخست )
پدران نامدار ما در مسیر زندگانی پر ماجرای چند هزار ساله خود فراز و نشیبهای بسیار دیده و رنجها و سختی های بیشمار کشیده اند ولی هیچگاه از سختی نهراسیده , دچار یاس و نا امیدی نشده و تاب ایستادگی را از دست نداده اند زیرا آنها به این امر آگاه بوده اند که که در پس هر نشیبی فرازی است و بدنبال سالها رنج و سختی روزهای شادی و خرمی است .

نخستین باری که دین زرتشت دچار مصیبت و بدبختی شده و روزگار سخت و فلاکت باری برای زرتشتیان پیش آمد هنگامی بود که اسکندر مقدونی ( بخوان گجسته) در حدود 330 پیش از میلاد مسیح بکشور عزیز ما تاخته و داریوش سوم پادشاه هخامنشی را شکست داده و خاک پاک ایران را بتصرف خود در آورد.
کاخ شاهنشاهی تخت جمشید که مقر پادشاهان هخامنشی و کعبه آمال ایرانیان میهن پرست بود ، بوسوسه یک زن هرجائی بدست گجستک افتاد طعمه اتش گردید و با سوخته شدن ان یکی از بزرگترین کتابخانه های دنیای قدیم نیز سوخته و از بین رفت . این کتابخانه که در کنار کاخ سلطنتی بناشده و بنام دژنپشت معروف بود ، یکی از بزرگترین کتابخانه های دنیای انروز بود و در این کتابخانه صدها پوشینه کتاب علمی و ادبی و مذهبی و تاریخی وجود داشت و بویژه بیست و یک نسک اوستا ، کتاب مذهبی زرتشتیان ، که بنا به نوشته پلینی تاریخ نویس رومی در دوهزار هزار شعر سروده و بقول مسعودی ( مروج الذهب ) بر روی دوازده هزار پوست دباغی شده گاو با آب زرنگارش کرده بودند ، نگه داری میشد که همه آنها در آن آتش سوزی بزرگ سوخته و با خاک یکسان شد.( کتابخانه بزرگ دیگری هم بنام گنج شیزگان در آتشکده آذرگشسب واقع در شهر شیز در آتورپادگان وجود داشت که ان نیز مورد دستبرد و غارت یونانیان واقع شده و کتابهای گرانبها و پر ارزش آن از بین رفت)
در طول مدت هشتاد سالی که کشور عزیزما ایران را در زیر سلطه یونانیان و سلوکیدها بود قوانین و رسوم مذهبی زرتشتی در طاق نسیان گزاشته شده و مردم از ترس فرمانروایان جبار بیگانه از اظهار عقیده مذهبی و پیروی علنی و آشکار از آئین زرتشت خودداری مینمود.این وضع تا دوره پادشاهی اشکانیان ادامه داشت.
اشکانیان اگر چه از نژاد ایرانی ( پارتها) و دارای مذهب زرتشتی بودند ولی از انجایی که مردمی ایلیاتی و چادر نشین بودند به نخجیر و شکار و جنگ و نبر بیشتر اهمیت میدادند و بقیود و رسوم آئین زرتشتی کمتر پایبند بودند.باوجود این در دوره فرمانروایی اشکانیان بتدریج وضع در هم ریخته مملکت سرو صورتی گرفت و نفسهایی که از ترس بیگانگاندر سینه ها تنگی میکرد بخارج راه پیدا کرد و موبدان و پیشوایانی که خانه نشین شده بودند دوباره بمیدان وارد شده و مردم را به آئین زرتشتی دعوت نمودند.
ادامه دارد......

posted by شارمین مهرآذر @ 1:44 AM, ,

گاهنبار در ايران باستان
درهر مذهبي دادودهش وخير و خيرات از وظايف عمده پيروان آن مذهب است . درمذهب زرتشتي هر كس موظف است يك دهم درآمد خود را صرف داد و دهش و كمك به فقرا و مستمندان كند همچنين بسياري از افراد نيكو كار زرتشتي قبل از مرگ تمام يا قسمتي از دارائي خود را از قبيل زمين و باغ و آب و خانه ... وقف مراسم گهنبار و خيرات و داد ودهش و كمك به فقراهمكيشان خود ميكنند .
يكي از سنن ايرانيان باستان كه براي دادو دهش و خير وخيرات ، برگزار ميشد ، مجالس 6 گاهنبار يا گهنبار بود اين آئين بسيار قديمي است و پيدايش آن به اوايل دوره پيشداديان مربوط ميشود مطابق نقل تاريخ نگاران اولين بنيا نگذار گهنبار ، جمشيد – شاه پيشدادي – است .

درزمان ، يا پس از ظهور زرتشت ، تغييراتي در روش برگزاري گهنبار داده شد . درابتدا بخشهايي از اوستا را موبدان ميخواندند ، آنگاه سفره عام ميكشيدند و هر كس – اعم از فقير و غني – برسر سفره گهنبار مينشستند و از آن استفاده ميكردند . اين روش تا زمان انوشيروان ساساني ادامه يافت . در زمان او بعلت اوج گرفتن فاصله طبقاتي بين مردم تغييراتي در آيين گهنبار به وجود آمد .
شش گاهنبار يا گهنبار يا گاهان بار – بطور كلي – اشاره به شش گاه ياشش هنگام از اوقات مختلف سال دارد كه موقع آفرينش عالم و عالميان ميباشد . در آيين مزد يسني زرتشت ، اين شش گاه يا شش هنگام را به شكرانه نعمت هاي خداوند متعال جشن ميگيرند و زرتشتيان – مانند ايرانيان قديم – در اين جشنها بذل و بخشش و داد ودهش و خير وخيرات مينمايند و سپاس اهورامزدا را بجاي مي آورند. درآمد و منافع حاصله از موقوفات گهنبار نيز در اين ايام صرف نيات خير خواهانه و نيكو كارانه واقف ميشود. گذشته از اينكه اين شش هنگام ، موقع خلقت جهان و ساير موجودات و مخلوقات ميباشد ، انسان در اين روزها نيز از كار و كوشش خود نتيجه بدست ميآورد و فايده ميبرد؛ از قبيل برداشت محصول و بدست آ وردن ميوه ها و خوراكيها و غيره . هركدام از اين جشن ها كه در شش موقع انجام ميگيرد ، به مدت پنج روز ادامه مي يابد و روز آخر آن از همه مهمتر و گراميتر است و در واقع چهار روز اول به منزله مقدمات جشن است و جشن و مراسم حقيقي در روز پنجم برپا ميشود . گاهان بار از دو كلمه تركيب شده : ((گاهان )) كه به معني گاهها يعني اوقات است و(( بار)) كه به معني بار و بر و نتيجه و ثمر ، و همچنين مجلس و محفل و انجمن همگاني و بار عام ميباشد . بعضي اين كلمه را (( گاه انبار )) دانسته و موقع انبار كردن نوشته اند ؛ در صورتيكه چنين نيست و اين معني با مفهوم كلمه تطبيق نميكند ؛ زيرا در همه اين شش هنگام ، آذوقه به انبار نمي آورند و چيزي در انبار نمي گذارند كه اين معني بر آن مصداق پيدا كند ؛ بلكه همچنان كه گفته شد ، (( گاهان )) جمع گاه به معني اوقات است . موضوع ديگري كه گفته مارا تاييد ميكند ، يادداشتهاي پهلوي است كه گاهان بار را در پهلوي (( گاسان بار )) نوشته است گاسان جمع (( گاس )) است كه به معني وقت و هنگام ميباشد ؛ بنابر اين گاسان بار در پهلوي به معني وقت هاي بار و بر يا مجلس جشن است. از آنچه گذشت واضح شد كه (( گاهان )) فارسي برابر (( گاسان )) پهلوي است كه جمع (( گاس )) و به معني گاه است . گاهانبار را گاهي مختصر ميكنند و گهنبار يا گاهنبار تلفظ مينمايند .
قبل از طلوع آفتاب روز اول هر چهره از گاهان بار ، موبدان زرتشتي و ساير مردان و جوانان ، مراسمي را به نام (( واژيشت )) برگزار ميكنند . شش گاهانبار سال نزد زرتشتيان ايران و هند اوقات عبادت و نيكي و خيرات و كمك به مستمندان است . از وجوهات مربوط به اوقات گاهانبارو از محل در آمد و منافع موقوفاتي كه بر گهنبار وقف شده اند مراسم و جشنهاي بزرگ مي آرايند ، توانگر و بي نوا هر دو درآن شركت ميكنند ، آناني كه خود از عهده مخارج اين مراسم بر نمي آيند بايد در مراسم ديني كه ديگران باني آن هستند يا از موقوفات مربوطه داير ميشود شركت كنند و از خوان نعمت توانگران كه در همه جا گسترده ميشود بهره مند گردند.


آفرينگان گاهنبار:
در اوستا واژه هاي آفرينه ، آفريونه و آفريتي از ريشه فري است كه به معني ستودن و گرامي داشتن و آفرين گفتن و تحسين كردن و خشنود گردانيدن است.
دعاهايي كه با واژه آفرين آغاز ميشوند،اغلب در پس مردگان جهت آمرزش و گرامي داشت خوانده ميشود، يا در اعياد و مراسم ديني جهت همين منظور مي خوانند. مراسم آفرينگان خواني يا در آدريان خوانده و برگزار ميشود و يا اينكه موبدان آن را در خانه كسي كه چنين مراسمي را برگزار نمايد، انجام ميدهند. براي برگزاري و شركت در اين مراسم ، لازم است پاكيزگي انجام شود كه ان را پادياب (= پادياو PADYAV)مينامند ودر اغلب مراسم ديني ، هر شركت كننده بايد اين فريضه را انجام دهد . در آغاز لازم است پادياب كننده (( خشنوتره اهوره مزدا)) به خشنودي اهورا مزدا را خوانده و يكبار نيز ((اشم وهو)) بخواند ، پس صورت ودستها وپاها را شسته و كمربند مقدس يعني كشتي خودراباز نموده و دعاي كشتي را بخواند و دوباره كمربندش را ببندد . مراسم را دو موبد (زوت و راسپي)(1) برگزار ميكنند ودر آتش دان ، چوبهاي خوشبو و عود ميسوزانند . ظرف هاي لرك (آجيل هفت مغز) و ميوه وآشاميدني و شمع هاي روشن از لوازم است . زوت شروع ميكنند به خواندن پازند آفرينگان و متن اوستائي را هر دو موبد با هم ميخوانند درحين اوستا خواني ، موبد يار ، ميوه ها را پاره ميكند تا متبرك گردد و پس از پايان خواندن اوستا ، همه حاضرين از لرك و ميوه ميل ميكنند و بهره مند ميگردند. يكي از مصارف موقوفات گهنبار كه در وقف نامه ها به آن اشاره شده انجام مراسم آفرينگان گهنبار است كه آنرا موبدان در طي پنج روز كه مدت هريك از گاهنبارهاست ، طي تشريفات ياد شده ميخوانند كه ترجمه آن چنين است :

به خشنودي اهورامزدا برزبان ميآورم و ميخوانم بهترين نيايشهارا . برزبان ميآورم ازجان ، باباوري نيك كه مزدا پرست زرتشتي و دشمن همه بديها وپيرو آئين اهورائي ميباشم . نيايش و آفرين ميخوانم همه گاهها و هنگامهاي روز وماه و جشنهاي سال ( گهنبار ) را كه ردان وسروران هستند و با خشنودي ستايش ميكنم ، و اين نيايش را به هنگام بامدادان ميسرايم . نيايش ميكنم و آفرين ميخوانم بريا همه گهنبارهاي سال ، هنگام هر جشني كه باشد ، به نام برزبان مي آورم و آئين هاي ويژه ميگذارم . نيايش و آفرين خواني ميكنم براي گهنبار ، ميديو زرم ، ميديوشم ، پيته شهيم ، اياسرم ، ميديارم ، همسپتمدم كه همه ردان و سروران هستند.

پيشكش كنيد ( نذرونيازواهدانمائيد) اي مزديسنان در جشنهاي سال از براي ( گهنبارها ) ميزد ( خوراكيهاي غير مايع ، خشكبار، لرك ) ازبراي اين ردان و سروران بدهيد يك گوسفند سالم و تندرست و جوان . هرگاه توانائي نداشتيد ، نياز كنيد نوشابه مقدس ( هوم ) و بنوشانيد به داناترين و آگاه ترين و راستگوترين و آنانكه بهتر و شايسته تر فرمان دهد از ميان مردمان ، كه يار و همراه بينوايان و مددكار غريبان ودوراز شهران و آموزنده دين و در اشوئي و راستي برگزيده ترين باشد . هرگاه توانايي نياز آن نيز نبود ، بدهيد براي آنچنان كسان ، باري از هيزم خشك و خوب سوز . هرگاه آن هم نشد ، به خانه آن ردگهنبار ببريد يك پشته هيزم . بسرائيد سرود بزرگي خداوند را و اهورامزدا را به نام بخوانيد در خدايگاني مطلق جهان ، اينچنين : بيگمان شهرياري زيبنده و سزاوار آن كس است كه بهتر شهرياري كند ، و اوست اهورا مزدا كه با بهترين راستي برابراست و بندگي و عبادت خود را به پيشگاه وي تقديم ميكنيم و باشد كه اينچنين ميزدي قبول شده وردگهنبار (روحاني زرتشتي كه اجرا كننده اين مراسم است) را خشنود و شادمان كند ، واين است گهنبار ميديو زرم .

هر گاه كسي از مزداييان، پيشكش و نذر گوسفند جوان يا شربت و نوشابه مقدس و يا اهداي بار و پشته هيزم خشك را به رد گهنبار ندهد و توانايي اهدا نداشته باشد و اوستاي بايسته مورد نظر را نيز نخواند و به خداوندي اهورامزدا اقرار نكند ودر چنين مراسم هم بهره نشود، به دهش (خيرات و مبرات و احسان) و يا زبان، اين اظهار بي ديني و كفر است و از جامعه مزديسنان رانده و طرد خواهد شد . در هر شش گهنبار ،چنين مراسم و هم بهرگي لازم است .

جاويد ايران ، پاينده سرباز ايراني

سپاسگزارم از تارنماي :
يتا اهو
--------------------------
1ـ زَ ئُوتَر يا زوت پيشواي بزرگ و در راس هفت موبد قرار دارد و بر مراسم ديني نظارت ميكند.
رَئِثو يشكَرَ يا راسپي موبدي است كه شربت صاف شده و پالوده هوم را با عناصر مخصوص مخلوط و تقسيم ميكند.

posted by شارمین مهرآذر @ 6:26 AM, ,

اشويي در آيين بهي
فروزه اي كه در اوستا به آن اهميت فراواني داده شده اشويي است كه از واژه اشا امده است و در چم پاكي و درستي و راستي است.زرتشتيان به جلوي نام پيامبر خود اشو مي افزايند و ميگويند اشو زرتشت كه به چم زرتشت پاك ميباشد.اصولا كسي را اشو گويند كه وجودش بزيور پاكي و پرهيزكاري ، راستي و درستي ، امانت و راستگويي آراسته باشد كسي كه درون و برونش از عيب و بدي پاك بوده و داراي همه صفات نيك باشد.
اشويي دو جنبه دارد كه عبارت است از اشويي دورني و بروني ، بروني شامل اشويي تن ، جامه ، خانه و اطراف خانه و نيز چهار آخشيج ( آب ، خاك ، باد ، آتش) و اشويي دروني عبارت است از اشويي در انديشه ، گفتار و كردار.
يك تن زرتشتي وظيفه دارد كه هر دوجنبه آن را رعايت كند بدان معني كه از برون و هم از درون خود را پاك گرداند. پدران نامدار ايران زمين ( باستان) بزيور اشويي آراسته بودند آنها پاكيزگي را تا حد زيادي رعايت ميكردن و گفتار و كردارشان همه نيك بود.
خوشبختانه فرزندان اصيل( ريشه دار) آن رادمردان و ايران زمين هنوز اين خصائل نيك را نگه داشته اند ولي شوربختانه آنان كه آداب رسوم ناكان خويش را فراموش كرده و به عرب پرستي مشغولند ، بويي از اين صفات نبرده اند( نه همه انها).
هنوز زرتشتيان لباس ناپاك و حتي دست و روي خود را در آب روان كه ديگران از ان بهره ميبرند نمي شويند و آب دهان و ديگر چيزهاي ناپاك در ان نميريزند....حال بنگريد جمعيت مسلمان را(!)
هنوز زرتشتيان راست ميگويند و از دروغ گفتن بيزارند و در سطح بالايي قرار دارند و مورد ااعتماد دوست و دشمن ميباشد.
قطعه زيباي اشم و هو در تعريف و توصيف از فروزه اشويي سروده شده است :
اشم .وهو. وهيشتم. استي...........اشويي بهتربن نعت است.
اوشتا. استي.اوشتا. اهمائي...........اشويي خوشيختي است .
هيت.اشائي.وهيشتائي. اشم..........خوشبخت كسي است كه داراي بهترين اشويي باشد.
هرودوت ميگويد زرتشتيان غالبا فرزندان خود را بر سه چيز آموزش ميدادند:
1- راستي
2- سواركاري
3- تيراندازي
اينگونه است كه با انديشه و آداب مزديسنا انسانهايي بزرگ از اين مرزو بوم بلند شده و چنين ميفرمايند:
اي آدم آنچه را اهورا مزدا فرمو به تو ميگويم راه راست در ژيش گير ، بدانديش مباش كناه مكن- اي آدم فرمان اهورامزدا بگردن بنه راه راست را گزين و ستمكار مباش( كوروش شاه)
به اميد روزي كه ايرانيان به ايين نياكان خود برگردند و فرهنگ ايران زمين را كم نشمرند.
جاوید ایران ، پاینده سرباز ایرانی

+ اداب ورسوم زرتشتيان

-------------------------------
شوربختانه ملايان تازي كه سر ستيز با فرهنگ آريا بودم را دارند تارنماي " پارسي سخن بگوييم " را فيلتر كرده اند پيوند اين تارنما از پيوندهاي كناري قابل دسترسي است.

posted by شارمین مهرآذر @ 2:50 AM, ,

دوگوهر همزاد ، یگانگی یا دوگانگی
مقدمه:
طی سخنان جناب آیت ا... سید حسن مصطفوی ( استاد حوزه و دانشگاه) ، در مورد تضاد و یگانگی خدا گفتگو میکردند:
« نور باید باشد تا تاریکی باشد ( اشاره به ضدیت!) ، شب هست و روز نیز هست!...و اینها علت و معلول دیگرند تایکی نباشد دیگری نیست....ولی خدا یگانه هست ضدی ندارد که توانسته ضدیتها را بیافریند(؟!) »
ایشون در ادامه سخنانشون اشاره کردند به اینکه :
در ادیانهایی دوگانگی وجود دارد یعنی خدا و اهریمن در جنگ هستند و این نشان دهنده آنست که خدا ضد دارد پس توحید نفی شده و بحث دو گانگی وجود دارد ! در صورتی که اسلام این مشکل را حل کرده و بحث توحید مطرح است! نه دوگانگی.........

یکی نیست به این آدم ( بخوان ابله) از همه جا بیخبر بگوید شما که از فلسفه زرتشت و آیین زرتشت سر در نمیآورید چرا از ستیز اهریمن و اهورامزدا سخن میرانید؟
اگر به فکر آبروی خود نیستید دست کم آبروی نداشته دینتان را نگه دارید.
شوربختانه هستند افرادی که گوش به یاوهای چنین افرادی میدهند و اینست حال و روز میهنمان......

یگانیگی و دوگانگی در آیین زرتشت چیست :

اندیشه یا بهتر بگویم در فلسفه زرتشتی دو گوهر همزاد ، انگره مینو ( شر ) و سپنتامینو ( نیک ) وجود دارد این دو درچم صفت یا اسم هستند و وجود خارجی ندارند که به عنوان دو آفریدگار باشند.
زرتشت میگوید در جهان هم خیر ( نیکی) هست و هم شر .هم نور و هم روشنی. اهورامزدا آفریدگار مطلق و داناست که جز نیکی برای بندگان نمیخواهد.آدمی آزاد است تا خیر و نیکی برگزیند ، یا شر و زشتی را – چون این دو در منش و یا اندیشه هرکس ناگزیر وجود دارد :
« بشنوید با گوشها آنچه بهتر است . بیندیشید با اندیشه روشن ............در آغاز آن دوگوهر همزاد در اندیشه ، گفتار و کردار ، بهتر و بدتر ، در اندیشه ها آشکار شدند.نیک اندیشان راه درست را برگزیدند نه بد اندیشان.»( یسنا بنر 2-3)

همانگونه که از متن بالا برداشت میشود این دوگوهر ( شر = اهریمن) در وجود آدمی است و نه آنگونه که آقای مصطفوی میگویند.
در خداشناسی ،زرتشت حتی در گاتها ، جز اهورامزدا که قادر و تواناست هیچ کنایه و یا اشاره ای به خدای دیگری نشده است. زرتشت میگوید آنچه را که به شما عرضه میکنند ، با خرد خورد بسنجید. آدمی آزاد و مختار است که بد و شر و یا نیکی و خیر را برگزیند ، چون اهورامزدا خرد تمیز را در وجود او به ودیعه نهاده است.ولی سرانجام انکه بد و شر را برگزیند ، زیان خواهد دید و در رستاخیز کسانی بهرمند از سرانجام خوش هستند که نیکی را برگزینند.
زرتشت میفرماید:
« اینک سخن میگویم برای شما ، نیک بشنوید ای کسانی که از دور نزدیک گرد آمده اید و خواهان دریافت میباشید .مبادا اموزگاران بد شما بفریبند.راستی آشکار است و یندیشید تا بد آموزان یا آموزه های خود شما را به راه نادرست نبرند.که زان پس خرمی و شادابی از شما بشود و افسوس بسیار خورید » ( یسنا سرود 45)

فرهنگ و اندیشه ایرانی طی چندین هزار سال استمرار داشته .پس از دست کم هزار سال و چه بسا افزون تر برآن ناصرخسرو قبادیانی درکتاب خوان الاخوان همین مورد را چنین بیان میکند:
« پس هرنفسی کز بدکرداری خویش از این دنیا بیم و پشیمانی بیرون شود و آن درد و پشیمانی و بدکرداری جاودان با او بماند آن سرانجامش باشد. و هرنفسی که از نیکوکرداری باشد با خرمی و شادی از این دنیا بیرون شود آن خرمی و راحتی جاودان با او بماند. »
اینگونه روشن میشود که ستیز اهورامزدا با اهریمن نه به چم دوخدایی بلکه در بیان ضدیت خیر و شر آمده است چنانکه مولانا میسراید:
س
چون مراد حکم یزدان غفور..........بود در قدمت تجلی و ظهور
بی زضدی ، ضد را نتوان نمود............وان شه بیمثل را ضدی نبود
پس خلیفه ساخت صاحب سینه ای............تا بود شاهیش را آینه ای
پس صفای بی حدودش داد او...........وانکه ازظلمت ، ضدش بنهاد او
دو عالم برخاست اسپید و سیاه...............آن یکی آدم ، دگر ابلیس راه

زرتشت در حدود سه هزار سال پیش ، دو گوهر همزاد را چنان بیان کرد که از استدلالهای وی ادیبان و شاعرانی چون مولا نا و ناصر خسرو ، سخنها گفته اند آنوقت پیر ابلهی چون آیت ا... مصطفوی این بیان را چون دو خدایی برداشت میکنند که با منطق هیچ دینی سازگار نیست جز منطق آغا!

جاوید ایران ، پاینده سرباز ایرانی


*** *** ***

آرزوی گرامی :
برای پژوهش در مورد دین زرتشت به این نکته توجه کنید که درک مفهوم بعضی از جستارها برای کسی که اولین بار است در مورد این آیین مطالعه میکند کمی سخت است
از این رو من کتابهایی را به شمامعرفی میکنم که تا حدودی ساده و کامل باشند
1. دین بهی .....نوشته شادروان پورداوود
2. زرتشت پیامبر ایران باستان.....هاشم رضی
3. مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان.......موبد اردشیر آذرگشسب
4. زرتشت و تعالیم او
5. اخلاق ایرانیا باستان
6. گاتها ( سرودهای پاک زرتشت)

البته من نمیدونم شما در چه حد در مورد این آیین خوانده اید اما برای شروع کتاب بخوانیم تا سرفراز باشیم هم بد نیست.
من یه پیشنهاد دارم شما اگر در تهران هستید به کتاب فروشی فروهر بروید:
خیابان انقلاب- اول خیابان فلسطین جنوبی ، شماره 6
تلفن : 6462704
هرگونه سوالی دارید از فروشنده این کتاب فروشی بپرسید تا کتابهایی در آن مورد به شما بدهد. یه کار دیگه هم می توانید بکنید ارشیا ( تارنگار کوروش کبیر و زرتشت) که از لینکهای کناری تارنگار قابل دسترسی است میتواند به شما کمک کند. من با ایشون هماهنگ میکنم.

posted by شارمین مهرآذر @ 3:01 AM, ,

شکست ایختوویگو و پادشاهی کوروش

این واقعه را بابلی ها خیلی چکیده نوشته اند و مورخین یونانی اگرچه بیشتر به روشنگری ان پرداخته اند ، ولی اختلافاتی بین نگاشته های آنها وجود دارد به هر حال هرودوت گوید:
شاه ماد ( ایختوویگو) در خواب دید که از شکم دختر او ماندانا ( مادر کورش) تاکی رویید که تمام آسیا را فراگرفت. شاه، مغ ها را گرد آورد، تعبیر این خواب راخواست و آنها گفتند دختر شاه پسری زاید که تمام آسیا را تسخیر نماید.شاه ماد با خود اندیشید و بالاخره تصمیم گرفت دختر خود را به شخصی دهد که خیال طغیان در سر نداشته باشد. با این خیال کمبوجیه پادشاه پارس را ( انزان) که دست نشانده ماد بود اختیار کردو همین که دخترش پسری آورد او را به وزیر خود هارپاگ که از خویشان خود بود سپرد و امر به کشتن وی( کورش) داد.وزیر هم اجرای این امر را از شبان خود خواست و چون اتفاقا در همان اوان زن چوپان " سپاکو " فرزندی مرده زائید مانع از کشت کوروش بدست همسرش شد و او را به پسری اختیار کرد، پس از آن کودک در خفا بزرگ شد تا به سن دوازده سالگی رسیده و همبازی وزیر زاده ها گردید .روزی در حین بازی با انها تندی و سختی کرد و انها شکایت او رانزد شاه بردند.
شاه کوروش را خواست و از جرات و جلاوت او شگفت زده شد. پس از پژوهش در مورد او روشن شد که این پسر نوه اوست ، در ظاهر از این موضوع خوشحال شد و پسر را با مادرش به پارس فرستاد و وزیر را که غفلت در امر شاه نموده بود سیاست نمود. بدین ترتیب که در نهان امر کرد پسر اورا بکشند و از گوشت او ( پسر وزیر) در میهمانی به پدر خوراند و دست و پای پسر مقتول را در ظرفی به او نشان داد.
کوروش در پارس به آموختن اسب سواری و تیراندازی پرداخت تا به رشد رسید و طایفه های پارس را متحد نمود، برشاه قیام کرد. کار به جنگ کشید و در وهله اول کورش شکست خورد ولی مایوس نشد و بر جدیت خود افزود ، تا آنکه شاه به سرکردگی همان وزیر لشگری برای دفع کورش فرستاد و وزیر فرصت را غنیمت شمرد و آشکارا برای انتقام از شاه به کوروش پیوست از این واقعه کوروش قوی شد و عده ای از طوایف که تسلط ماد بودند به طرف او رفتند.
بالاخره خود ایختوویگو با سپاهی به پارس لشگر کشید و در نزدیکی پارس جنگ سختی در گرفت که کوروش پیروز و پادشاه ماد را دربند کرد و این چنین حوکمت هخامنشیان را بنیاگزاری کرد.
این حکایت که از قول هرودوت بود کمی به افسانه شبیه است ولی انچه که مشخص است ، اینست که کوروش با درایتی که داشت توانست حکومت ستمگر ماد را شکست داده ، صلح و آرامش را به ایران برگرداند . او بود که منشور حقوق بشر را برای اولین بار در جهان نگاشت و چند روز پیش ( 29 اکتبر) روز جهانی این بزرگ مرد بود که شوربختانه سران تازی کشور به آن اعتنایی نکردند.
حال اگر میلاد یکی از قهرمانان پوشالی تازیشان باشد سر از پا نمیشناسند، و مردم را به شادمانی برای قاتلان نیاکانشان تشویق میکنند.( متاسفم! )
جاوید ایران ، پاینده سرباز ایرانی

posted by شارمین مهرآذر @ 1:53 AM, ,

other points

بخشهای وبلاگ

John lives in Toronto and is a freelance illustrator and a designer/animator for CHUM Television. He writes about , design, and visual culture under the pseudonym Robot Johnny

مهمترین لینکها و سایتها

Claire Robertson is an illustrator and toy from Melbourne, Australia. While her illustration clients have included The New York Public Library, Scholastic and Cambridge University Press, it’s her blog Loobylu.com that brings her the most joy and which has attracted the most attention with rave reviews in the Wall Street Journal, WIRED Magazine and The Guardian.

About This Blog

کانون خردگرایی شعوبیه بر پایه راستی و منش پاک و بر سه بنیان پندار،گفتار و کردار نیک پایه گذاری شده و هدفش از نقد ادیان و خرافات تنها برای نشر آگاهی است. کانون به هیچ حزب و دسته سیاسی وابسته نیست و مستقل کار میکند.برای عضویت پس از خواندن قوانین کانون میتوانید به ما ایمیل بزنید تا آگاهی بیشتری به شما در این رابطه داده شود.

Contact Us

This is an open source template, which means that you are free to use it in any way you want to without any obligations. If you decide to use this template, I kindly ask you to leave the "Design by Andreas Viklund" link in the footer. I am also interested in seeing how my templates are used, so feel free to send me an e-mail with a link to your page. If you want more templates to choose from, check out the sites in the "Favorite links" menu to the right!

به ایران بیاندیش آزادی در دستان ماست

فرهنگ ایرانی گوید گستاخ باش تا شک کنی و شک کن تا بیاندیشی

جرات اندیشیدن داشته باش

آگاهی سرآغاز آزادی است

Archives

Previous Posts

آثار احمد کسروی

Links

براي عضويت در خبرنامه سايت ايميل خود را وارد كنيد.

Logo


make money online blogger templates

در صورت فیلتر تارنگار کانون جلوی آدرس اصلی کانون عدد1 را بگذارید اگر موفق نشدید با ما تماس بگیرید. تارنگار کانون را به دوستان خود معرفی کنید.