دُژَنپَشت

tarikh , farhang, tamadoone iran

 

ملت گرایی

مردمان ایران از زمان کوروش شاه گرفته تا به زمان پادشاه نگون بخت ایران همگی به ایرانی بودن خود عشق میورزیدند و با افتخار میگفتند : ایرانیم .
اما با تجاوز تیره خونخوار تازی و نیز مسلمان هرچند بودند رستم فرخزادها ، بابک خرمدینان ، یا ابومسلم خراسانی ها ، بهمن جازویه ها و........ اما پس از گزشت چند سده حس ناسیونالیست و بهتر بگویم ملت گرایی در میان ایرانیان کمرنگ شد ، به گونه ای که به غیر از نسل حال نسل گزشته و به عبارتی پدران و مادرانمان نه تنها این حس را از دست داده بلکه به میهن فروشی نیز تن در داده اند و بدان جا پیش رفته اند که تازیانی خونخوار و فاقد تمدن و فرهنگ را تا حد خدایان بالا برده و بی انکه بدانند آنان قاتلان نیاکانش هستند به پرستششان میپردازند.
زنان ایرانی فریاد بر میآرند که چرا چند زنی ؟چرا مردان باید چهار زن را براحتی اختیار کنند ؟تبعیض جنسیتی تا به کجا؟
بی آنکه بدانند این رسم نیکوی پیامبر تازیشان است بی انکه بدانند دلاور مرد ایران کوروش شاه تنها یک زن داشت و پس از مرگ ساکان دان دیگر زنی اختیار نکرد.
مشکل امروزی آریا بوم این مرز پرگوهر نشناختن تاریخ آنست تاریخی که شب پرستان حاکم برایران 1400سال است که آن را از دید مردمان پنهان کرده اند همانگونه که رومن رولان (اندیشمند فرانسوي) میگوید:
« در سرزميني كه مردم آنجا تاريخ مي‌خوانند، خردسالان همانند سالخوردگان مي‌انديشند و در سرزميني كه مردم آنجا تاريخ نمي‌خوانند، سالخوردگان همانند خردسالان مي‌انديشند. »
براستی چنین است چرا پدران و ماردران ما باید تازیانی را بپرستند که جز فلاکت و بدبختی برای ایران چیز دیگری به ارمغان نیاورده اند؟
چرا باید همان تازی که ( حسن ) با برادر خود به کشتار مردم تپورستان دست زد( مازندران) حال این چنین تولدش مورد خوشحالی شیعیان ایرانی قرار گیرد؟
چرا باید بابکیان ، کاوه ها و حتی فردوسی ها را از یاد ببرند؟
آیا این شستشوی مغزیزست؟ شستشویی که در درازای چهارده سده انجام شده و یا اینکه مردمان ما ملت گرا نیستند؟
نمیدانم مشکل از کجاست !
ولی این را نیک میدانم اگر امروز ما به پانخیزیم فردا دیرست ، اگر امروز در شناساندن آیین و فرهنگ این خاک مقدس کوتاهی کنیم روزی خواهد رسید که که دیگر نامی از ایران و ایرانی باقی نخواهد ماند برماست که به پاخیزیم و آیین تازی را از این مرز و بوم بزداییم.
به امید روزی که ایران از خرافه های آیین تازیان رهـــا شود.
جاوید سرباز ایرانی ، پاینده ایران.

posted by شارمین مهرآذر @ 3:54 AM, ,

بد نیست اول در مورد ایرانی نویسان بگم، دوستان وبلاگ نویسی هرگز وقت گزرانی بیهوده نیست کسی که به این کار رو میاره حتما به یک چیز عشق میورزه اگر امروز من یا شما در مورد ایران و ایرانی مینویسیم باور کنید از شمال ایران تا جنوب ،شرق و غرب خلاصه همه جای این مرزو بوم به ایران و ایرانی عشق میورزم.
اگر امروز من یا دیگری مشغول تارنگار نویسی هستیم از روی بیکاری نیست چراکه دوست دارم در مورد نگفته ها بنویسم درمورد کشورم که تاریخ و فرهنگش رو به فراموشی است.
اگر من آدمی بودم که نونم تو روغن بود شاید این تارنگار وجود نداشت ، منظورم این نیست که ادمای پولدار و مرفه ایران و ایرانی برایشان اهمیت ندارد ، نه هرگز ، منظورم اینه که باید درد و دید و کشید تا بتوان درکش کرد . نه اینکه شما باید فقیر باشی، مشکل داشته باشی و یا......... تا تارنگار بنویسی (گفتنش خیلی سخته)
مهم اینه که ببینی مشکل مردم و کشورت چیه!
مهم اینه که جرات داشته باشی تا حرفتو بزنی!
فرقی نمیکنه چه قومیتی داشته باشی ، فرقی نداره پولدار باشی یا فقیر یا متوسط مهم اینکه بتونی ببینی و بشنوی ، ببینی که بیگانگان ایرانت را به کجا میبرند مهم اینه که ساکت نمونی.
کلام اخر :
پولدارو بی پول ، جوان و پیرمرد فرقی نداره ، تارنگار نویسی کار افراد بیکار نیست کار افرادی است که بتونن ببینن و بشنون( درک کنن) .( این نگاشته تنها پرسش یکی از دوستان بود و هرگز هدف خاصی از نگاشتن ان نداشتم)

posted by شارمین مهرآذر @ 1:24 PM, ,

از زبان داریوش

کوروش بزرگ ، بنیانگزار شاهنشاهی ایران از چهره های ممتاز تاریخ آدمی است. او شاهي خردمند و توانا بود و رفتارش با مردم مغلوب ملايم و معتدل . او پس از كمبوجيه به تخت سلطنت نشست و توانست دولت بزرگ ايران را از نو بنياد گذارد . سازماندهي و تشكيلات حكومتي او مورد تقليد ساسانيان نيز واقع شد.
او نه فقط بناین نخستین امپراطوری بزرگی را ، که ایرانیان را برای 200 سال به قدرت جهانی تبدیل کرد.
اما انچه که ما از شاهنشاه کوروش و جانیشین اش کمبوجیه باقی است سنگ نبشته های اندکی است ، ولی در مورد داریوش مطلب به گونه ای دیگر است . او گزارشگر ماهری است که برای ایجاد امکان ارتباط ملی حتی فرمان به ایجاد خط ملی داد تا از قوانین و اصول جهان داریش سخن گوید و سایه ابهامی در آن باقی نگزارد:

« به خواست اهورا مزدا ، من چنینم که راستی را دوست دارم و از دروغ روی گردانم .دوست ندارم ناتوانی از حق کشی در رنج باشد . همچنین دوست ندارم که به حقوق توانا به سبب کارها ناتوان آسیب برسد.انچه را که درست است من آن رادوست دارم. من دوست برده دروغ نیستم، من بد خشم نیستم، حتی وقتی خشم کسی مرا می انگیزاند ، آن را فرو مینشانم. من سخت بر هوس خود فرمانروا هستم»
این است بخشی ارز باورهای( اعتقادات) داریوش که خود در سنگ نبشته اش اعلام میکند.چنین بیانه ای از زبان یک شاه در سده ششم پ.م به معجزه میماند.از بررسی های دقیق لوحهای دیوانی به این نتیجه میرسیم که در نظام او حتی کودکان خردسال نیز از پوشش خدمات حمایتی اجتماعی برخوردار بودند ، دستمزد کارگران بر اساس نظام منضبط مهارت و سن تقسیم میشده است، مادران از حقوق حق فرزند بهره مند بودند و براساس شرایط خود میتوانستند کار نیمه وقت انتخاب کنند تا به کارهای داخل خانه نیز برسند، حقوق زن و مرد برابر بود و دستمزد کارگرانی که دریافت اندکی داشتند با جیره ویژه ترمیم میشد تا زندگی آسوده ای داشته باشند.
این همه تامین اجتماعی که لوحهای هخامنشی بر آن گواه است برای سد ششم پ.م دور از انتظار است. چنین رفتاری که فقط می توان مترقی خواند نیازمند ادراک و دور نگری بی پایانی بوده است ومختص شاه مقتدر و بزرگی که میگوید : « من راستی را دوست دارم »
ناتوانترین مردم می توانستند و میباست در کار های گروهی نقشی میداشتند.هرمهارتی به کار گرفته میشد و هرکس نقش خود را در بنای اجتماعی ایفا میکرد.
با سخنی از بزرگ مرد ایرانی شهانشاه داریوش سخنم را به پایان میبرم :
« تو ای بنده ! نیک بدان که هستی ، توانایی هایت کدام و رفتارت چگونه است . نپندار که زمزمه های درگوشی و پنهای بهترین سخن است.بیش تر به آنی گوش فرادار ، که بی پرده میشنوی ! تو ای بنده ! بهترین کار را از توانمندان ندان و بیشتر به چیزی بنگر که از ناتوان سر میزند.»
درود بر فروهر و روان تمام دلاوران ایرانی.
پانده ایران و ایرانی

***~***

یک خبر :

با انتشار مجموعه كتاب‌هاي شاهكار، ((معيني كرمانشاهي)) بعد از ((فردوسي)) تاريخ ايران را به نظم مي‌كشد.
رحيم معيني كرمانشاهي مشغول به نظم درآوردن تاريخ ايران‌زمين است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، معيني كرمانشاهي تا كنون 15 سال وقت براي به نظم درآوردن تاريخ ايران صرف كرده و حاصل كار او در مجموعه كتاب‌هايي با عنوان “شاهكار” عرضه شده است كه تا حال، پنج جلد از اين مجموعه در يكصدوبيست‌ودو هزار بيت منتشر شده است.
تاريخ ايران به روايت معيني كرمانشاهي از جلد اول تا جلد پنجم، به ترتيب: از فروپاشي ساسانيان تا برآمدن سامانيان، از برآمدن سامانيان تا حمله مغول، از حمله چنگيز مغول تا آغاز جنبش سربداران، از جنبش سربداران و يورش تيمور لنگ تا چگونگي تشكيل سلسله‌ي صفويه و از چگونگي تشكيل سلسله‌ي صفويه تا سلطنت شاه عباس اول را دربرمي‌گيرد. جلد بعدي نيز گويا به شاه عباس اختصاص يافته و مجلدهاي پسين تا ناصرالدين شاه قاجار ادامه يافته و در مراحل چاپ و انتشار است.
مجموعه‌ي “شاهكار” توسط انتشارات سنايي و با طرح روي جلدي كه توسط آيدين آغداشلو كشيده شده، منتشر شده است.
معيني كرمانشاهي با بيان اينكه هزار سال از زمان حيات فردوسي مي‌گذرد و هنوز كسي تاريخ ايران را به نظم درنياورده، درباره‌ي اين كار به خبرنگار ايسنا گفت: سعي دارم تاريخ ايران را با تمام فراز و فرودها و خوبي و بدي‌هايش، با زبان شعر به مردم اين مملكت و جوان‌ها بشناسانم.

***~***
شوربختانه
موبد موبدان ، موبد دكتر جهانگير اشيدري درگذشت.
درود بر فروهر و روان پاک او باد....

posted by شارمین مهرآذر @ 2:48 AM, ,

جشن آبانگان

آبان روز از ماه آبان برابر با 4 آبان جشنی برگزار میشود به نام جشن آبانگان.
واژه آبان در فرهنگ ایران به چم ، آب ، نماد آبهای پاک و هنگام آب است. جشن آبانگان جشن ارج گزاشتن و پاسداری از آبهای پاک روی زمین است.
درباره پیدایش این جشن گروهی از پژوهشگران بر این باورند که در پی جنگهای دراز که بین ایران و توران روی داد افراسیاب تورانی دستور داد تا کاریزها و نهرها راویران کنند ، پس از پایان جنگ پسر تهماسب که " زو " نام داشت پیشنهاد کرد تا کاریز ها و نهرهای خراب را لایروبی کنند پس از این اقدام و مرمت آب در کاریز ها و آب راهه ها روان گردید و مردم بالندگی ابها را جشن گرفتند.
در داستانی دیگر آمده است که پس از 8سال خشکسالی که در ایران روی داددر ماه آبان سال بعد باران شروع به باریدن کرد آنگاه خرمی و سرسبزی باز آمد بیماری و فقر تمام شد و از ان زملن جشن آبانگان باشادی بیشتری برپا گردید.
به هر حال اکنون زرتشتیان مانند بقیه جشنهای ماهیانه ، جشن آبانگان را گرامی میدارند و به کنش نیک و ارزنده پاک نگهداشتن آبها در زندگی انسان و پاسداری از محیط زیست سالم ، گواهی میدهند.
در برخی از روستاها که اب روان در جوی قنات وجود دارد، اهالی آن محل به کنار آب روان میروند و آبان یشت " آبروز " را که در احترام به آب سروده شده است را میخوانندو اهورامزدا را مورد ستایش قرار میدهند .در شهرها نیز زرتشتیان به تالار ادریان میروند و این جشن را با شادی برپا میکنند.

posted by شارمین مهرآذر @ 3:54 AM, ,

از زبان كورش

بي‌گمان، كورش كبير برجسته‌ترين شخصيت تاريخ ايران و يكي از بزرگ‌ترين شهرياران تاريخ جهان است كه با برآمدن وي، سير تمدن خاورميانه از گونه‌اي ديگر شد. كورش به پشتوانه‌ي هوش‌مندي و دانايي خويش و خصلت‌هاي برتر قومي خود، در اندك زماني، از خاستگاهي كوچك، امپراتوري پهناوري را برآورد كه مرزهاي آن از آسيا‌ي ميانه تا شرق اروپا گسترده بود. دولتي كه او بنيان‌گذارد، ديرزماني، ‌صلح و امنيت را بر قلمرو گسترده‌‌ي خود حاكم ساخت و آزادي و مدارا و تساهل را در ميان اتباع خويش برقرار نمود؛ امري كه بدين شيوه و گستردگي، در آن برهه از تاريخ، شگرف و بي‌سابقه بود. ويژگي‌ها و روش‌هاي ممتاز و بي‌بديل مردم‌داري و كشورداري كورش كبير كه بعدها به صورت الگويي اخلاقي- سياسي، ديگر شهرياران هخامنشي نيز از آن پيروي كردند، ‌عبارت بود از: برقراري آزادي مذهبي و فرهنگي براي همه‌ي اقوام زير فرمان و به رسميت شناختن مناسك، سنت‌ها و مقررات داخلي آنان؛ سپردن اداره‌ي سياسي ملل تابعه به مقامات محلي و بومي، پرهيز از هر گونه كشتار و ويرانگري به نام خدا و دين، اهتمام به تداوم و ارتقاي فعاليت‌هاي اقتصادي و اجتماعي در ميان اقوام زيرفرمان و…
گزنفون (420 – 352 پ.م.) تاريخ‌نگار يوناني و شاگرد سقراط كه چندي در سپاه يكي از شاه‌زادگان هخامنشي خدمت مي‌كرد، از جمله شيفتگان و دوستاران منش و روش درخشان و استثنايي كورش كبير بود. وي در كتاب معروف خود به نام «كورش‌نامه» يا «پرورش كورش» زندگي‌نامه‌ي اين شهريار بزرگ را با جزييات و نكات فراواني، از نگاه خويش بازگفته است. گزنفون در اين نوشته، سخنان بسياري را از كورش نقل كرده كه هر چند در جزييات، داستان‌پردازانه مي‌نمايد، اما كليات آن، نمودار اثرگذاري و بازتاب انديشه و رفتار كورش در ميان ملل مختلف است كه بدين گونه، در سخنان نقل شده از وي، بازتابيده و به يادگار مانده است. در ادامه، نمونه‌اي از گفتارهاي منسوب به كورش در «كورش‌نامه» گزنفون، آورده مي‌شود (*):
«اگر بخواهيد دشمنان خود را خوار كنيد، به دوستان خويش نيكي نماييد.»
«بايد اين درس را نيك آموخت كه خوشي و سعادت انسان به رنج و زحمتي كه در تحصيل آن به كار برده است، بستگي و ارتباط دارد. كار و مرارت، چاشني خوش‌بختي است. برماست كه با تمام جهد و قوا، اسباب بزرگي و مردانگي را آماده و حفظ كنيم تا آسودگي خاطر كه بهترين و گرامي‌ترين نعمت‌هاست، به دست آيد و از غم و محنت‌هاي سخت، در امان باشيم.»
«به عقيده‌ي من،‌ زمام‌دار بايد بر ديگر افراد از اين جهت امتياز و برتري داشته باشد كه نه فقط از زندگي سهل و آسان روگردان، بل كه عاقبت‌انديش و با تدبير و پركار باشد.»
«آن كسي تاج سعادت را بر سر دارد كه با استعداد كافي، از راه صواب تحصيل مال كند و آن را در راه مقاصد عالي و شريف صرف نمايد.»
«جهان‌گيري كار عظيمي است اما جهان‌داري كاري بس عظيم‌تر است. به چنگ آوردن امپراتوري در اثر جسارت و جنگ‌آوري است؛ اما حفاظت آن بدون حزم و درايت و مراقبت پيوسته، محال است.»
«تاريخ، مكتبي عالي است. در آن خواهيد ديد پدراني را كه پسران‌شان آنان را دوست مي‌داشتند؛ برادراني را كه به برادران‌شان مهر مي‌ورزيدند؛ و نيز خواهيد ديد كساني را كه راه‌هاي ديگري اختيار كرده‌اند. در ميان اينان و آنان،‌ كساني را سرمشق خود قرار دهيد كه راه‌شان را خوب رفته‌اند. اگر چنين كنيد، شما عاقل‌ايد.»

+کوروش نامه

پ.ن:
دوستان اگر جستاری در مورد تاریخ و فرهنگ ایران و یا آیین زرتشت دارید لطفا مرا در جریان بگزارید.

posted by شارمین مهرآذر @ 9:07 AM, ,




این یکی دو سه روزه عمر گذشت..........چون آب بجویبار و چون باد بدشت
هرگز غم دوروز مرا یاد نگشت............روزی که نیامده است و روزی که گذشت

یکسال از عمر این تارنگار هم سپری شد ، راستش خیلی زود گذشت مثل یه چشم رو هم گزاشتن تجربه خوبی بود و از همه مهمتر اینکه تونستم با دوستای خوبی مثل شما ها آشنا بشم.....
از این پس :
همچنان مانند قبل ادامه میدم هیچوقت به خداحافظی فکر نکرده ام و نمیکینم همچنان خواهم نوشت تا جایی که برآمدن خورشید آزادی را در ایران نگر کنم.
از همتون ممنونم که مرا همراهی کردین:
از سام خوبم ( بهار آزادی) ، ارشیا ( کوروش کبیر و زرتشت) ، بهزاد( آیات شیطانی) ، بهزاد2( آریاک) و افشین ( هیوپاین) و از میثم ( ضحاک)وووو.........
همچنین دوستای جدیدم :
پیامبر ( سپنتا آرمیتی) ، فرشته خوبم ( فرشته مهر) ، جمشید ( مزد داتا ) ، آرش ( درفش کاویانی) ، ضد مسیح و آرمین عزیز ( پاسارگاد ) و..........
ببخشید اگر اسم کسی از قلم افتاد باور کنید اگر بخوام از همه نا ببرم توماری تشکیل میشه.........ولی همیشه به یادتون خواهم بود.
ادامه خواهم داد تا زنده ام تا هنگامی که قلبم برای ایران و ایرانی میتپد و تا آن هنگام که ایران در چنگال اهریمنان است همچنان به مبارزه و شناساندن فرهنگ و تمدن این مرز وبوم تلاش میکنم ، ادامه خواهم داد.............

posted by شارمین مهرآذر @ 1:18 PM, ,

میترائیسم در یونان و روم

مهر در زمان اردشیر دوم هخامنشی ، ایزد قرار داد و فتح و حامی خانواده سلطنت بود، پس ار حمله اسکندر مهر پرستی به یونان رفت چنان که مهر را هلیوس Helios نامیدند و سپس از یونان به امپراطوری روم رسوخ کرد و چون آیین رسمی این امپراطوری شد در سراسر اروپا تا انگلستان اشاعه یافت و قرن ها مذهب رسمی گروهی از کشورهای اروپایی بود.
هلیوس را در اساطیر یونان به صورت جوانی زیبا روی که گرداگرد آن را اشعه های زرین پوشانده و با ارابه نورانی خود سراسر آسمان را میگشته است تصویر کرده اند. او حرکت خود را در پهنه آسمان هر روز صبح و در حالی که ارابه سپید کاذب ( فلق) پیشاپیش او بو آغاز میکرد. یونانیان او را چشم دنیا و برادر صبح و ماه میپنداشتند.
جایگاه مهرپرستان را مهرابه مینامیدند. مهرابه ها بیشتر در کوهها ، غارها و زیر زمینها بود. مهرابه را خورآباد ، مهران و میتران هم میگفتند ، در آلمان و انگلستان تا کنون مهرابه های زیادی کشف شده است در ارمنستان نیز مهرپرستی میز رواج داشته است و برخی از کلیساهای کهن این دیار ، نظیر کلیسای اچمیادزین بر روی خرابه های یک مهرابه بنا شده اند. ( مانند زیارتگاه امام ارتوپدی مسلمانان( امام رضا) که بر روی خرابه های یک آتشکده بنا شده است)
آیین مهر پیش از انکه در امپزاطوری روم گسترش یابد در پهنه آسیای کوچک ( ترکیه امروزی) رواج داشته است.
آیین مهر در سده های نخستین میلادی در امپراطوری روم اشاعه کامل یافت:
نرون ، اسپازین ، تراژان و پومپه از امپراطوران روم فدیم بر دین مهر بودند. در سده سوم میلادی به یاری کاراکالا امپراطور روم ، دین مهر گسترش بسیار یافت .کاراکالا دستور داد در کنار گرمابه های برای پرستش مهر ، مهرابه بسازند.دیوکلتین امپراطور بعذی روم شورایی فراهم آورد و دین مهر را رسمی کرد و بالاخره ژولین امپراطور روم در 361 پس از میلاد خود را فرزند مهر خواند.
اعتقاد مهر پرستان رومی بر این بود که مهر در روز 25 سبتامبر از دل سنگی زاده شده است ؛ همچون زایش آتش و روشنایی از دل سنگ در اسطوره کهن ایرانی.در حجاریهای مهرابه ها مهر را کاملا برهنه که تنها کلاه نمد فریجی بر سدارد و دستش را بلند کرده و مشعلی دردست دارد نمایش داده اند.
مهر مامور بود تا به زمین زندگی ببخشد پس برای بارور کردن زمین ، گاوی را که با خود از اسمان آورده بود را با خنجری که داشت قربانی کرد و از خون گاو زمین بارور شد و گیاهان روییدند. آیین مهر ف ایین پر رمز و راز بود و اسرار این آیین طی هفت مرحله به کسی که به این آیین میگروید عرضه میشد ؛ برای هر مرحله شستشو و تعمید لازم بود.
چلیپا که بعدها نماد صلیبا( صلیب) گردید ، در آیین مهر نشانه برابری و برادری و اتفاق مردم چهار سوی جهان بوده و سده های اول و دوم میلادی شاخه های برابری داشته است.

posted by شارمین مهرآذر @ 3:43 AM, ,

میترائیسم در اندیشه آریایی

« نخستین ایزد مینوی که پیش از دمیدن خورشید جاودانه تیز اسب ، برفراز کوه البرز برآید ، از انجاست که مهر توانا بر همه خانمانهای ایرانی بنگرد.
درود بر مهر فراخ چراگاه ، آن هزار گوش و ده هزار چشم. تویی شایسته نیایش ، تویی برازنده نیایش در خانمان مردمان. »( اوستا مهر یشت کرده 4و23 )

پیش از ظهور زرتشت اسپنتمان آریایی ها خدایان مشترکی داشتند . اهورا ، ورونا ، میترا و ایندیرا از خدایان مشترک آریایی ها بود.شخصیت ورونا VARUNA در ادبیات ریگ ودایی( کتابی مشتمل بر هزار و بیست و هشت سرود دینی هندوان اریایی ) همان اهورای ایرانیان بوده است و ایزد دیگر ایرانی مهر دقیقا با میترا در هند برابر است.
میترا در هند به چم ( معنی) " دوست " است مهر ایرانی در چم " پیمان " است.میتوان گمان بر که مهر در فرهنگ آغازین هند و ایرانیان به مفهوم پیمان و دوستی میان افراد قبیله و مظهر چنین امری در ارتباط فرد با قبیله بوده است و از اینرو مظهر مقدس همبستگی ، یگانگی و دوستی قبیله بشمار می امده است.
در مرحله تکامل یافته فرهنگ آغازین این قبایل که برای همه مظاهر طبیعی اجتماعی روحی قائل میشدند خدایان آسمانی پدید آمدند. در این مرحله، مهر نیزکه پدیده ای مقدس بود به ناچار می بایست مظهر آسمانی میافت تا هم پایه دیگر مظاهر مقدس میگشت. از اینجاست که اورا در اوستا به صورت روشنی پیش از طلوع خورشید یعنی به صورت میانجی تاریکی و روشنی میابیم و از طرف دیگر در ادبیات میانه ایران ، حرکت خورشید ( مهر ) مشخص کننده گذشت زمان نه هزار ساله پیمانی است که میان هرمزد و اهریمن بسته شده بود و اهریمن تا با نگاه داشتن خورشید ، گذشت زمان را کندتر کند.
ایزد مهر در نزد ایرانیان باستان مظهر راستی ، درستی ، پیمان داری ، فروغ ف مهر و دوستی نگهبان خانه و کشور و جنگجویان آریایی بود. میثره به فارسی باستان و اوستایی ، میترا به سنسکریت مسیره به ارمنی همگی همین واژه اند.
در اوستا مهر یشت ( دهمین یشت اوستا ) که یکی ار بلندترین و شیواترین یشتهاست ، سرود ستایش و نیایش و حماسه رزم آوری های مهر است :
اهورا مزدا گوید بدان هنگام که من مهر فراخ چراگاه را هستی بخشیدم ، او را در شایستگی ستایش و برازندگی نیایش برابر با خود که " اهورامزدایم " آفریدم.
آر.سی.زنر بکی از زرتشت شناسان بنام در مورد مهر یشت میگوید :
مهر یشت را میتوان به عنوان قطعه ای از تاریخ دینی در حال شکلگیری تلقی کرد . این یشت نشان میدهد که چگونه یکباره آیین اهورا و میترا ( چند خدایی ) به واسطه الهامات نبوی در زرتشت کنار گذاشته شد و پیامبر تحت حکومت ویشتاسب شاه ، جنگی آشکار را بر علیه دیوان و دیوپرستان براه انداخت آنگونه که برخی از آنان ( دیوپرستان ) دریک عمل تدافعی درصدد سازش و مصالحه با اهورا پرستان برآمدند و با حذف برخی از اسامی مربوط به خدایان دیوی خود نظیر ایندیرا و.... ادامه عملکرد وظایف آنها را از طریق چهره کاملتری از مهر تضمین نمودند : مهری که با دادن عملکردی جنگ طلبانه غنایش بخشیدند.
مهر یشت از نظر زبان شناسان کهن تر از گاتا ( سرودهای پاک زرتشت) است. دکتر " رکن الدین همایون فرخ " آیین نیایش مهر و پرستش مظاهر آن را یادگاری از دوران سیاهی و تباهی میداند : یادگار زمانی که آریایی ها در اثر تحول ناگهانی مدار زمین ، بازمستانهای طولانی و شبهای سال مانند سرزمینهای مجاور قطب و ظهور ناگهانی آخرین دوران یخبندان روبرو شدند در نتیجه به ارزش و اهمیت نور در زندگی پی بردند.
در آیین مهر ، مهر بغ یا خدای آسمانها و ستارگان است اما در آیین زرتشت تا حد یک فرشته پایین آمده است . زرتشتیان شانزدهمین روز ماه و هفتمین ماه سال را بنام ایزد مهر خوانده اند و در مهر رو از ماه مهر ( 10مهر) جشنی میگیرند به نام مهرگان .
پ.ن :
این جشن روز 10 مهر است که مسلمانان با گردش تاریخ تازی ( قمری ) میلاد امام اسطوره ای خود را با آن برابر دانسته و جشن گرفتند.

posted by شارمین مهرآذر @ 3:40 AM, ,

آیا زرتشتیان آتش پرستند!
پاسخ به پرسش امیر رضا:
« زرتشتیان اتش پرستند ! »

بد نیست ابتدا در مورد جایگاه اتش در ایران باستان بدانیم سپس به سراغ پاسخ پرسشتان بروم:
باید بیاد داشته باشیم که که آتش یکی از چهار آخشیج و با عناصر چهرگانه است که در این میان آتش از گرامیترین آنهاست. میدانیم که هستی زمین ما بسته به خورشید است و خورشید چیزی نیست جز یک کوره بزرگ آتشین ، پرتو خورشید سرچشمه فروغ ، گرما ، خوراکیها ، رشد گیاهان و رشد و سوخت همه جانداران است از اینرو خورشید بن پایه و بن مایه هستی زمین ما بشمار میآید .
آتش از دیر زمان نماد دین شناخته شده است ؛ نه تنها نزد ایرانیان بلکه نزد دیگر مردم جهان نیز چنین بوده است ؛ و هریک از ملتها آتش را بگونه ای ستوده و هنوز نیز میستایند برای نمونه :
یونانیان در پرستشگاههای خانگی خود همیشه آتشی افروخته داشتند که شباهنگام رویش را با خاکستر میپوشاندند و هر بامداد پیش از فراشد خورشید خاکستر ها را پس میزدند و با چوبهای ویژه خوشبو دوباره آن را بر می افروختند و هرگز لاشه و یا چیز ناپاک نزدیک ان نمیکرند. برهمنان هم مانند ایرانیان و یونانیان را آتش را پاک میدانستند.
دوست من آتشی که در خانه مردم این مرز و بوم میسوخت و هنوز هم میسوزد از جنس آتش معمولی به شمار نمیآید ، سرشت ان چیز دیگریست ، آتش پاکی است که جز با انجام آیین های ویژه افروخته نمیشود ، یک هستی مینوی است که افزون بر درخشندگی و گرما بخشی ؛ جان و اراده و روان و اندیشه هم دارد و کارها را بسامان میرساند.روی هم رفته میتوان گفت : که گوهر آتش و زندگی از هم جدا نیستند ، هرکجا آتش هست زندگی هست و آنجا که آتش نیست نازندگی است.
دوست من آتش پرستی ممکن است در ادیان کهن ایران بوده باشد اما بعد از زرتشت چنین نبوده :
آتش مظهر روشنایی و پاکی است ، شعله آتش هیچگاه به سمت پایین نیست ( رو به بالاست) و این نشانه اینست که اهورا بر بالاست و برما مینگرد .شوربختانه در طول تاریخ کسانی ندانسته و یا به عمد این تهمت را به زرتشتیان عزیز زده اند و بی انکه بدانند انان اهورا مزدا ( سرور دانا) را میستایند چنین سخنانی را روانه زبان خود گردانده اند.
فردوسی استاد سخن در پاسخ به کسانی که نیاکان وی را محکوم به آتش پرستی میکنند میفرماید:
نگویی که آتش پرستان بدند .......... پرستنده پاک یزدان بدند
و باز میفراید :
نیا را بود همین آیین و کیش .......... پرستیدن ایزدی بود پیش
بدان جا بدی آتشی خوبرنگ .......... چو مر تازیان راست مهراب سنگ ( در چم همانگونه که مهراب تازیان سنگ است )
آقای امیر رضا من تعجب میکنم که شما میگویید اتش پرست ، هنگامی که بهدینان واژه یتا اهو ( خدای یکتا) را بر زبان جاری میسازند چطور میتوانند اتش پرست باشند ، آتش به این شونده محترم است که پاک کننده است و ستایش آن با پرستیدنش تفاوت دارد.

پاسخ علی ( تازی)
خدمت شما عرض کنم که من دست نشونده صهیونیست و یا هرسازمان و یا کشوری نیستم من برای خودمم. درضمن منو چه به اسرائیل آیا در مورد تاریخ و فرهنگ ایران نوشتن دال بر اینست که من وابسته به کشوری دیگر هستم!
دوم اینکه من خیلی وقت است که انتقاد و گفتگو در مورد دین تازی( اسلام) را کنار گزاشتم و اومدن شما به این تارنگار و آغاز سخنتون با الله که دستش به خون هزاران ایرانی آلوده است بی معنی است من الله را که :

خدایی بدینسان اسیر نیاز..........که برطاعت چون تویی بسته چشم
خدائی که بهر دو رکعت نماز..........گراید به رحم و گراید به خشم
خدائی که جز زبان عرب................. به دیگر زبانی نفهمد کلام
خدائی که ناگه شود در غضب........ بسوزد زکین خرمن خاص و عام
خدائی چنان خود سر و بلهوس.......... که قهرش کند بیگناهان را تباه

هیچگاه و هرگز نخواهم پرستید ، من خدایی را میپرستم و ستایش میکنم که فرمان صلح و دوستی را داد که آدمی را فرمان شادی داد نه الله تو که فرمان خونریزی و گردن زنی داده است .اگر تارنگار من موجب پریشانی حال شما میشود لطفا دیگر اینورا نیایید.

posted by شارمین مهرآذر @ 12:21 PM, ,

تخت جمشيد در آتش و ً تري داتس ً ميهن پرست

با درود بر ايرانيان و همراهان گرامی پيش از آنكه چهره تاريك يكی ديگر از دلاوران ايران زمين را به شما بنمايم،بايسته است بر اين نكته پافشاری كنم كه دليل چندين سد ساله نگون بختی ما ايرانيان همان بی سوادی ما از فرهنگ و شيوه زندگی پيشينيان خود است...ما مردمانی بيگانه با اجداد و فرهنگ خويش هستيم...زمانی كه با گزشته خويش ناآشنا باشيم به دنبال هر خاشاكی به انديشه اين كه گل بهشتی است خاهيم رفت!ای ايرانيانی كه هويتتان هنوز برايتان جای بسزايی دارد:
انديشه و فرهنگ تازيان به دليل سكوت ما در حال رخنه كردن به كشورمان است...روان شاهان بزرگمان و دلاوران ايران زمين اينك چشم بر ما دارند تا خانه‌ای را كه ديروز آنها نگهبانش بودند امروز ما پاس بداريم.نگزاريم ياوه بر راستی چيره شود، اسلام اين دين اهريمن را رسوا كنيم! چه نيكو بابك خرمی هدف خويش را بر براندازی دين و دولت
تازيان گزاشت...
به ياد بابك و بابكيان
*** *** *** ***
بدبختانه نام ً تری داتس ً برای بيشتر ايرانيان بيگانه است، ًتری داتس ً در زمان يورش گجستك (گجستك به مفهوم نفرين شده است و ايرانيان باستان اين نام را پس از اينكه اسكندر تخت جمشيد و اوستا را سوزاند بر او گزاشتندپس شايسته است ما نيز او را با همين نام بخانيم!) فرمانده پادگان تخت جمشيد بود كه دويست سرباز از برجسته ترين سربازان را در اختيار داشت كه همگی بلند بالا،تنومند و ورزيده بودند. ًتری داتس ً آخرين پايگاه ايرانيان برای نگهداشت تخت جمشيد بود و شگفتا پس از شكستهای آخرين شاه هخامنشی و شكست آريابرزين هرگز از جای خويش در برابر سردار فاتح و وحشی مانند
گجستك نگريخت در حالی كه امكان پيروزی ارتش فاتح بيگانگان بر پادگان كوچك او حتمی بود نه او و نه هيچ يك از سربازانش نگريختند و مردانه در برابر دشمن جنگيدند...
ارتش گجستك به تخت جمشيد نزديك شده بود،ً تری داتس ً نيروهای خود را در پلكان ورودی كاخ جای داد زيرا با اينكه تخت جمشيد يك دژ جنگی نبود ولی به دليل از سنگ ساخته شدن آن اگر پلكان ورودی مسدود می‌شد كسی نمی توانست وارد آن شود.در همين پلكانی كه امروزهما برای ورود به تخت جمشيد از آن بالا می رويم 200 سرباز
ايرانی در مقابل سد هزار سرباز بيگانه ايستاد و هرزمان كه يك سرباز در پلكانها می‌افتاد سربازی ديگر جای او را می گرفت...جنگ نگهبانان كاخ با مهاجمان از بامداد تا نيمروز ادامه يافت و تا همگی آنها كشته نشدند سربازان گجستك نتوانستد وارد كاخ شوند،پارمه نيون يكی از يونانيون شيفته گجستك كه اسكندر را در جنگ همراهی می كرد در كتاب خويش می نويسد:ً تری داتس ً را كه با خوردن بيش از ده زخم به سختی مجروح شده بود را بر روی تخته‌ای انداختند و به نزد گجستك آوردند تا كليد خزانه را از او بگيرد،اسكندر به او گفت:
كليد خزانه را بده!
ًتری داتس ً پاسخ داد من كليد را تنها به پادشاه خود يا فرستاده او كه فرمانش را در دست داشته باشد می دهم.گجستك گفت:پادشاه تو من هستم. ًتری داتس ً گفت:پادشاه من داريوش است. گجستك به ياوه می گويد:داريوش كشته شد...(در حالی كه هنوز زنده
بوده است) ًتری داتس ً می گويد:اگر او كشته شده باشد من كليد را تنها به جانشين او خاهم داد. گجستك با خشم می گويد:آيا می دانی به سبب اين نافرمانی با تو چه خاهم كرد؟ ً تری داتس ً می گويد:چه می كنی؟
گجستك می گويد:جلادان را فرا می‌خانم تا پوست تو را مانند پوست گوسپند بكنند!!(دردناكترين شكنجه دنيای باستان)
تری داتس ً پاسخ می‌دهد:در همان حال يزدان را سپاسگزاری می‌كنم كه در نيروانا(بهشت)روان مرا نزد روان پادشاهم شرمنده نخاهد كرد و من می توانم با سرافرازی بگويم كه به تو خيانت نكردم!!!! پارمه‌نيون در ادامه می نويسد:زمانی كه اسكندر آن پاسخ را شنيد در شگفت شد و گفت:
ای كاش من هم خدمتگزاری مانند تو داشتم و از شكنجه او به سبب دليريش گزشت...اين بود سرگزشت يكی ديگر از دلير مردانی كه برگی زرين برای ما به يادگار گزاشت!دلاوران ما اين چنين مردانی بودند نه سلمان‌ پليدی كه در جنگ تازيان با ايرانيان در جبهه دشمن فرياد سر می داد و ايرانيان را تشويق به تسليم شدن می‌كرد...

دلاور ما ً تری داتس ً بود نه علی كه دستانش به خون ايرانيان رنگين شده بود و هزاران مورد ديگر كه دلاوران پوشالی ما را تشكيل می‌دهند!

سپاسگزارم از دوست مبارز و میهن پرستم:
پسر پارسی

posted by شارمین مهرآذر @ 3:07 AM, ,

other points

بخشهای وبلاگ

John lives in Toronto and is a freelance illustrator and a designer/animator for CHUM Television. He writes about , design, and visual culture under the pseudonym Robot Johnny

مهمترین لینکها و سایتها

Claire Robertson is an illustrator and toy from Melbourne, Australia. While her illustration clients have included The New York Public Library, Scholastic and Cambridge University Press, it’s her blog Loobylu.com that brings her the most joy and which has attracted the most attention with rave reviews in the Wall Street Journal, WIRED Magazine and The Guardian.

About This Blog

کانون خردگرایی شعوبیه بر پایه راستی و منش پاک و بر سه بنیان پندار،گفتار و کردار نیک پایه گذاری شده و هدفش از نقد ادیان و خرافات تنها برای نشر آگاهی است. کانون به هیچ حزب و دسته سیاسی وابسته نیست و مستقل کار میکند.برای عضویت پس از خواندن قوانین کانون میتوانید به ما ایمیل بزنید تا آگاهی بیشتری به شما در این رابطه داده شود.

Contact Us

This is an open source template, which means that you are free to use it in any way you want to without any obligations. If you decide to use this template, I kindly ask you to leave the "Design by Andreas Viklund" link in the footer. I am also interested in seeing how my templates are used, so feel free to send me an e-mail with a link to your page. If you want more templates to choose from, check out the sites in the "Favorite links" menu to the right!

به ایران بیاندیش آزادی در دستان ماست

فرهنگ ایرانی گوید گستاخ باش تا شک کنی و شک کن تا بیاندیشی

جرات اندیشیدن داشته باش

آگاهی سرآغاز آزادی است

Archives

Previous Posts

آثار احمد کسروی

Links

براي عضويت در خبرنامه سايت ايميل خود را وارد كنيد.

Logo


make money online blogger templates

در صورت فیلتر تارنگار کانون جلوی آدرس اصلی کانون عدد1 را بگذارید اگر موفق نشدید با ما تماس بگیرید. تارنگار کانون را به دوستان خود معرفی کنید.