دُژَنپَشت

tarikh , farhang, tamadoone iran

 

پازند:

اصولا پازند مرکب است از پا + زند.ریشه کلمه در اوستا باید پئی ازانتی باشد و آن اصطلاحا عبارت است از زبان پهلوی هزوارش.
پازند کخپه بسیار به فارسی نزدیک است گزارش زند است؛به این معنی که از تفسیر پهلوی اوستا(زند) واژه های آرامی را بیرون کرده و به جای آن ئاژه های ایرانی آورده اند.و از خط پهلوی به خط اوستا نقل داده ،پازند نامیده اند.امروزه مفداری از نوشته های پازند،که بخشی از آنها را میتوان تفسیر برخی از قطعات اوستا شمرد،و بسا بسیاری از نسکها و جستارها را به همین زبان در دست داریم.در جز خرده اوستا نیز به یک رشته ادعیه مختصر پازند بر میخوریم.
گزشته از اینکه این اسناد پازند گنجینه ای است از واژه ها و ممکن است خواستاران زبان پاک و بی آلایش پارسی را از واژه های بیگانه بی نیاز سازد،از لحاظ اخلاقی نیز گنجی است شایگان که هر ایرانی نژاد از آنها بهره مند تواند شد.گویند نخستین سخن از نامه پازند/آنست که به مردم بد اصل مپیوند.مقداری از ادعیه مختلف که به زبان پازند در قرون مختلف نوشته شده ،درنسخ مختلف خرده اوستا گردآوری شده است.
برخی مفسرین مانند گلدنر ،قطعات پازند را در تفسیر خود نیاورده اند ولی اغلب آن را جزو خرده اوستا آورده اند.برخی ادعیه پازند که در نسخ خطی آمده و از ادعیه مفروف زرتشتیان است از این قرار میباشد:

الف)پَتِتها(توبه نامه ها): پتت آذرباد مهراسپندان،پتت ایرانی ،پتت خود،پتت ودردگان(درگزشتگان)

ب)آفرینها(یک دسته نمارها و نیایشهاست):آفرین اردافروش، آفرین پیامبر زرتشت،آفرین گهنبار، آفرین بزرگان ،نیایش تندرستی، اندرز گواه گیران(پیمانک ختای-پیمان کدخدائی یا خطبه عروسی که نزد پارسیان هند گجراتی هود اشیرواد نام دارد)،نام ستایش و....
در میان نامه های پازند سه نامه را که سودمندتر است و باید در ردیف مآخذی که از پارسی باستان و اوستا و پهلوی به جا مانده به شمار آوریم و از سرچشمه های بسیاری از واژه های پارسی بدانیم عبارتند از:دانای مینوی خرد،ائوگمدئچا،اَیاتکار جاماسپیک. خلاصه اینکه پازند زبانی است واسطه میان زبان پهلوی و پارسی کنونی.متون پازند را گاه به خط اوستایی مینوشتند و گاه به خط پارسی.
برای روشن شدن نامه ها شرحی کوتاه در زیر آمده است:

مینوی خرد:
مینوی خرد یا مینوگ خرد.یکی از نسکهای گرانبهای دینی است که تقریبا11000 کلمه پهلوی دارد و شامل شصت و دو پرسش و پاسخ پیرامون دین مزدیسنی(زرتشتی)است.مینوی خرد را آموزشهای خرد(عقل) آسمانی یا روح العقل گویند.این متن از مینوی خرد گزیده شده است:«از برای روان ،رادی و از برای همگان،راستی و از برای ایزدان،سپاسداریو از برای خویشتن،دانش و از برای هر کاری فروتنی و از برای آسایش گیتی ،شکست اهریمن و دیوان خوشتر.»

ائوگمدئچا:
نسخه پازندی و یکی از نامه های پهلوی و سرچشمه بسیاری از واژه های پارسی است،مشتمل از 29 فقرهاز اوستا که 280 واژه دارداین نامه راجع به حقانیت مرگ است و توصیه بدانکه انسان باید همواره منتظر و آماده آن باشد.ائوگمدئچا یکی از بهترین نامه هایی است که از آئین مزدیسنا به جا مانده و میتوان گفت موافق دین زرتشتی است و نویسنده آن در اطلاع کاملی از دین خود داشتهاست.ائوگمدئچا درچم سخن گفتن،خواندن،نامیدن،یادگرفتن و فراخواندن است.گزیده ای از متن :«ای اهورا مزدا ترا میخوانیم و از تو میخواهیم و آرزو میکنیم که چنین باشیم،یا بهتر ستایشگران و سرود گویان تو باشیم و در این راه پایدار بمانیم»

اَریاتکار جاماسپیک:
نامه ای که بسیاری از واژه های پارسی در آن یافت میشود و مانند دیگر نسکهایی است که شناسانده شد، یادگار جاماسپ هم خوانده میشود.

posted by شارمین مهرآذر @ 2:49 PM, ,

بهرام چوبین :

در سال 588 میلادی که خبر تاخت و تاز ترکان به هرمز چهرام رسید وی بهرام را به ترکستان فرستاد و او مهاجمین را مغلوب و باجگزار ایران کرد.(شرح این دلاوری در پایان متن دریافت کنید)چندی بعد ،پس از آنکه بهرام مغلوب رومیان شد؛ هرمز به گونه موهنی وی را خلع کرد که این عمل ناشایست شاه با عث شد تا بهرام مهرداد یا همان چوبین عصیان کند.
هنگامی که خسروپرویز بزرگ پادشاه ایران پس از درگزشت هرمز چهارم در سال 590م به پادشاهی رسید رشته کارها گسیخته شد.بهرام چوبین که یکی از سرداران بزرگ و دلاور پدرش و از خاندان نامور مهران اشکانی بود خود را شاه خواند، و چون مردی کارآزموده و دلیر بود بیشتر سپاهیان ایران بسوی او رفتند و در جنگی که بین پرویز و بهرام در گرفت (حدود حلوان یا قصر سیرین امروزی)،خسرو شکست خورد و به سوریه شتافت.در روبروئی دیگر به سرداریِ بندوی ،خالوی خسرو،سپاهیان بهرام فراری و خودش نیز به ترکستان گریخت و در آنجا بدست نوکر خاقان که تطمیع شده بود با دشنه زهرآگین کشته شد.خسرو پرویز هنگامی که میخواست به نبرد بهرام مهرداد(یا چوبین)برود یکماه در آذر گشسب به نیایش پرداخت و با سپاهیانش در آنجا بسر برد و آذوقه فراهم کرد و در آنجا از خداوند پیروزی در خواست کرد:

به باژ اندر به آتشکده....دلش بود یک سر آزرده
بشد هیربد زند و اوستا بدست....به پیش جهاندار ایزد پرست
همی گفت کای داور داد پاک .... سر دشمن اندر آور به خاک

جنگهای خانمان برانداز خسرو پرویز با بهرام چوبین حکومت را به ضعف برد که بر اثر تند بادی خاموش شد.گویند «گردویه» خواهر و یا زن زیبای بهرام بسیار دلیر و هوشمند از دیدن کالبد به خون خفته بهرام خروشی برکشید و گفت:«چنین است سرانجام کسی که به خداوندگارش خیانت کند.»همین زن است که خسرو پرویز وی را به همسری خود برگزید.
فردوسی در شاهنامه ،بهرام را نواده گرگین خوانده است.بهرام چوبین را پسری بود به نام مهران اورا هم پسری بود به نام سیاوخش . سیاوخش از سوی یزگرد سوم فرمانگزار و شهریار ری بود و سرداری لشکریان ایران را در زادگاه خود داشت.«فرخان» که یکی از بزرگان و دهگانان بود با سیاوش دشمنی داشت همینکه سپاه تازی به فرماندهی«حذیفه یمانی» به نزدیکی ری رسید،فرخان نمک نشناس خود را به «نعیم » فرمانده تازی رسانید و خود با ده هزار تازی به شهر درآمد که هزار تن از مردم ری به خاک و خون خفتند و ذخیره هنگفتی که نوشته اند کمتر از اندوخته تیسفون نبود در شهر باستانی ری به غارت تازیان رفت.

جستاری در همین مورد

posted by شارمین مهرآذر @ 10:43 AM, ,

جشن اَمردادگان :
3 اَمرداد ماه

اَمرداد:
اَمِرِتات نام هفتمین روز و پنجمین ماه زرتشتیان است.این واژه به غلط مرداد درچم مرگ و مردن خوانده شده و در صورتی که صحیح آن امرداد است که به چم بیمرگی و جاودانگی است.
در ادبیات مزدیسنا امرداد یکی از امشاسپندان است که نگهبانی نباتات با اوست و همیشه با امشاسپند هئوروتات(خرداد) ،نگهبان آب همراه است(گاتها،یسنای 51 بند 7).در این نام در اوستا بویژه سرودها صفتی است برای اهورامزدا ،مظهر زوال ناپزیری و پایندگی .ولی در جهان خاکی نگهبان رستنیها و گیاهان است.
درمزدیسنا شخص باید به صفت مشخصه پنج امشاسپند دیگر که عبارتند از ؛ نیک اندیشی،صلح و سازش ،راستی و درستی،فروتنی و محبت به هم نوع،تامین آسایش افراد بشر به وسیله برقرار ساختن حکومت آسمانی و تامین صحت و تندرستی ،مجهز باشد،تا بتواند به درجه کمال برسد.اهورامزدا خوشی خرداد و جاودانگی امرداد را به کسی بخشد که در دنیا اندیشه و گفتار و کردارش بر طبق آئین مقدس بوده است.
ایزد رشن و ارشتات و زامیاد از یاران و همکاران امرداد شمرده میشوند.و دیوهای گرسنگی و تشنگی «تئورو»و«زئیرک» که در بُندَهش تاریچ و زاریچ نامیده میشوند از همیستاران و دشمنان خرداد و امرداد هستند.

جشن امردادگان:
روز مرداد مژده بدان....که جهان شد به طبع بازخوان
مطابق معمول هنگامی که نام روز با ماه یکسان گردد آنروز جشن برگزار میگردد در تقویم زرتشتی هفتمین روز امرداد نام دارد که در این روز جشن امزدادگان برگزار میگردد که در دوران باستان و عصر ساسانی و پس از آن مراسم با آدابی در دشت و فضای باز انجام میشد.ابوریحان بیرونی گوید:
«....معنای امرداد آن است که مرگ و نیستی نداشته باشد،امرداد فرشته ایست که به حفظ گیتی و اقامه غذاها و دواهائی که اصل آن نبات است و مزیل جوع و ضرر و امراض هستند موکل است.»
همچنین در برهان قاع آمده است که این روز همان جشن نیلوفر است که البته اشتباه میباشد،چون جشن یاد شده در ششم تیرماه برگزار میشده است.که برای آگاهی در زیر آمده است:

جشن نيلوفر:
روز برگزاری جشن نيلوفر را خورداد روز از تير ماه، که روز سوم در سال شمار تازه باشد دانسته اند. ابو ريحان از آن به نام جشنی تازه نام برده است.
از برگزاری اين جشن آگاهی فراوانی در دست نيست و از روی نوشته ها بر می آيد که ۵ روز پيش از گاهان بار دوم يا جشن نيمه تابستانی ايرانی و ۷ روز پيش از تير روز، جشن تير، و يا تيرگان برگزار می شده است.
ابن خلف تبريزی در برهان قاطع روز برگزاری اين جشن را هفتم و يا هشتم امارددماه بر می شمارد.
از نکته های درخور نگرش در باره ی اين جشن، هم زمان و هم روز شدنش با جشن نيمه تابستانی سوئدی ها می باشد که می تواند مانند جشن های ديگری همچون جشن های نيمه بهاری، تابستانی، زمستانی و ...، از نزديکی های فرهنگی مردمان اين سوی جهان و آن سويش سخن به ميان آورد.
------------
دوستان اگر میتوانید در مورد پاسارگاد به سازمان میراث فرهنگی ایمیل بزنید ،من نیز اینکار را کردم و جوابی دریافت ننموده ام ولی بی اثر نیست.

posted by شارمین مهرآذر @ 2:20 PM, ,

غریبه کشورم را به کجا میبری؟

در زمان فتحعلی شاه قاجار ،جنگ بر سر دریای خزر بود ،شاه فرمودند اگر مشتی آب شور قرار است خیال آقایان را مکدر کند ،پس آنرا به آقایان ببخشید.
دوستان ! جاده ای قرار است در منطقه شیراز (پاسارگاد) کشیده شود ،که اگر چنین شود که بیتردید میشود قسمتی از جاده شاهی و همچنین بخشی از منطقه پاسارگاد از بین میرود،بار پیش در مورد ژیتون ها گفتم اینبار نیز میگویم،آثار باستانی یعنی هویت تک تک شما، نگزارید این ایران ستیزان همانند «ایزه» آثار باستانی را از بین ببرند ،مگر شما ایرانی نیستید،مگر اینها همانهایی نیستند که میخواستند شاهنامه را از بین ببرند آیا وقت آن نرسیده فریاد اعتراض خود را بلند کنیم در دفعه پیش کسی پیدا نشد که بگوید حالا چه کار کنیم،هیچکس اعتراض کوچکی نکرد،واقعا در نوع خود شاهکارید.درنوشتار پیشین من فریاد اعتراض خود را بلند کردم که چرا ژیتونها بخاطر سد سازی باید از بین برود،عده ای پیام گزاشتند «آفرین خیلی قشنگ نوشتی»آخه چه ربطی داره به جای پر کردن کامنتها کاری بکنید!من خودم بشخصه در صدد تشکیل گروه بودم که به خاطر تعصبهای بیمورد از هم پاشید،شاید نتونم تو این خراب شده کاری بکنم ولی اعتراض که میشود کرد.اینجور که این آقایان پیش میروند بعید نیست تا چند روز دیگر با بیل و کلنگ همانند اجدادشان به جان تخت جمشید بیافتند!
هرمیهن پرستی که میتواند هرگونه همکاری بکند،با ایمیل به من خبر دهد،فراموش نکنید این یک وظیفه است و بر دوش همه ما ایرانیان است

posted by شارمین مهرآذر @ 6:15 AM, ,

دریای استوره ای فراخکرت :

همیشه استوره ها هستند که با تاریخ در آمیخته و گاه پایه و بنیان فرهنگ یک ملت میشوند ،استوره ها قدری برای ما اهمیت دارند که با توجه به آن میتوان از زندگی مردمان گزشته اطلاع یافت،همانند شاهنامه که تاریخیست آمیخته با استوره های ملی.دریای فراخکرت نیز جز استوره های ایران زمین بشمار میآید و بیانگر باور و تفکر مردمان است ،ونوع آداب رسوم زندگی را نشان میدهد مانند آیین مهر یا میترائیسم و پرستیدن آناهیتا که مردم مهر پرست برای آن دریاچه و آناهیتا قربانی میکردند که جلوه ایست از آیین میترائیسم در آن دوران.
این نام در بند 4«هفتن یشت بزرگ» آمده و به آن درود فرستاده شده است.فراخکرت نام اقیانوسی است که در اوستا به صورت «وئوروکَشَ» و در مینوی خرد وَرَکَشَ ضبط شده است.معنی لفظی آن بزرگ ساحل یا فراخ کنار است.
در یشتها نیز به این نام بر میخوریم ولی معلوم نیست که نام کدام دریاست.برخی آنرا دریای خزر ،برخی دریاچه آرال و برخی دیگر اقیانوس جنوب ایران(هند) حدس زده اند. در بندهش آمده دریای فراخکرت از طرف دامنه جنوبی البرز یک سوم زمین را گرفته است و از این جهت است که فراخکرت نامیده شده است.برای آنکه دارای هزار دریاچه است و همچنین چشمه اردویسور از آنجا برمی خیزد.هریک از دریاچه های آن داراری شکل ویژه ایست؛ برخی بزرگ،برخی کوچک و برخی آنقدر بزرگ اند که یک مرد سوار در مدت چهل روز آن را میتواند بپیماید؛چراکه اطراف آن 1700 فرسنگ است.
شاید از «تشتر یشت» بتوان استنباط کرد که از فراخکرت ،اقیانوس هند که در جنوب ایران واقع شده اراده گردیده است.در یشت مذکور به تکرار آمده است که تشتر(تیر)،ایزد باران از فراخکرت آب برگفته و بروی زمین میباراند.در بند 32 آن آمده است:
« آنگاه تیشتر درخشان از اقیانوس فراخکرت برخاست،پس از آن مه که از آن طرف کوه هند که در میان اقیانوس فراخکرت واقه است بلند گردید.»
رودی که به نام اردویسور آناهیتا است(ناهید هم نام رود است و هم نام ایزد)از فراز رود هِکِر به دریای فراخکرت فرو میریزد و اقیانوس را به جوش و خروش در می آورد.از فقرات 41و43 آبان یشت به خوبی برمی آید که افراسیاب تورانی هم برای قربانی کرد و تمنا نمود به او فری(فره) که در میان دریای فراخکرت شناور است برسد که چنین نشد.رودهای«ارنگ»و«وِهروت»(1) از شمال البرز به مشرق و مغرب جاری است و پس از سیراب کردن کشورها ،هردو ،باز به دریای فراخکرت بهم میرسند .به گونه ای که در مهر یشت بر می آید که «خونیوس» در که در میان هفت کشور زمین واقع است ،قسمتی از اطراف آن را اقیانوس فراخکرت گرفته است.
سیمرغی که در شاهنامه آمده چنانکه در اوستا ملاحظه میشود ،آشیانه آن بالای درختی است که در میان اقیانوس فراخکرت قرار دارد.دربندهش ،فصل 9 آمده است:
« درخت هرویسف تخمک]یعنی درخت کلیه تخمهای رستنی و گیاه[ در میان اقیانوس فراخکرت روئیده است،در کنار گوکَرَنَ.دانه هایی که از این درخت فرو میریزد ،ایزد تیشتر آنها را برگرفته و به باران تبدیل میکند.»
"هوم سفيد" یا همان درخت Gokaran (گوكرن) در پايان جهان، مردمان رستاخيز كرده با نوشيدن افشره‌ي آن جاودانه مي‌شوند، در ژرف‌ترين بخش فراخ‌كرد روييده است . يك ماهي افسانه‌اي (به نوشته‌ي بن‌دهش، دو ماهي) به نام Kar (اوستايي: Kara، يشت14/29) در اين جا زندگي مي‌كند و وظيفه‌اي او دور و دفع كردن وزغي است كه اهريمن براي آسيب رسانيدن به "هوم سفيد" آفريده است . جز اين‌ها، جانوري افسانه‌اي به نام "خر سه پا" در ميان فراخ‌كرد ايستاده است . فراخ‌كرد صحنه‌ي وقوع برخي روي‌دادهاي اسطوره‌اي است. نبرد Tishtar / Tishtriia، ايزد باران، و Aposh / Apaosha، ديو خشكي، در اين جا روي داده است .در بحث فروهرها آمده است که 99999فروهر برای پاسبانی اقیانوس فراخکرت گماشته شده اند و همچنین فر جمشید در داخل این اقیانوس پناه دارد.به موجب آبان یشت،بند 116تا 118 ارجاسب نیز از جمله کسانی است که در کنار دریای فراخکرت قربانی داده و از ناهید درخواست میکند که به کی گشتاسب و زریر(2) چیره شود و ممالک ایران را براندازد و لی ناهید او را کامروا نمیسازد.
در بند 17 رشن یشت آمده است:
« و اگر توهم ای رشن پاک، در آن بالای درخت سئن باشی در میان فراخکرت،آن درختی که داروهای نیک در بر دارد و دارای داروهای درست و درمانبخش است،«به همه درمان بخش » نام دارد و در آن تخمه همه گیاهان نهاده شده است،ما تُرا به یاری میخوانیم.»

----------------------
1- وهروت نام رودخانه آمویه یا جیحون امروزی است.

2- کی گشتاسب به خاطر پذیرفتن آیین زرتشت و همچنین رسیدن به پادشاهی پس از پدرش یعنی لهراسب نمیخواست زیر سلطه تورانیان باشد ،ارجاسب از این موضوع آگاه شد و قصد تصرف ایران را نمود ،که زریر برادر کی گشتاسپ در این جنگ کشته شد.

+دانشنامه مزدیسنا
+تارنگار فرهنگ ایران باستان

--------------
دوستانی که مهر ورزیدن و نشانه تارنگار من را در تارنگارشان قرار دادند لطف کنید یک بار دیگر کد جدید نشانه را قرار دهند.

posted by شارمین مهرآذر @ 11:50 PM, ,

میسوانَ :

درچم همیشه یکسان و همان همستگان یا برزخ است.همستگان در متن اوستا به صورت میسوان آمده ودر وندیداد و سسیروزه با واژه «گاتو» آمیخته است.
ودر تفسیر پهلوی به «همیشک سوذگاس» درچم جایگاه سود همیشگی ترجمه شده.در سپندنسک که نسک(=کتاب) سیزدهم اوستا بوده، از همستگان نام برده شده،و آن را آرامگاه کسانی بر میشمرد که در زندگانی کردار نیک و بد آنها یکسان بوده است.در یسنای 33 بند 1نیز صراحتا از سه ططبقه مردم نام برده شده :
«نخست آنان که بیدین و گناهکارند.دوم آنانی که پیرو آئین راستین،ونیکوکارند.سوم کسانی که کارهایشان به نیک و بد آمیخته است.سزای نیکوکاران بهشت و بدکاران دوزخ است.وای کسانی که کردارشان در زندگی کردارشان گاهی نیک و گاهی بد است ،نه در بهشت درآیند و نه در دوزخ،بلکه جای آنها در همستگان است.»
در یسنای 48 بند 4 آمده است:
«کسی که گاه نیک و گاهی زشت منش است و ازکردا و گفتار خود وجدانش را مطیع هوا و هوسو خواهش خویش ساخته،چنین کسی که به حکم ازلی تو ای مزدا،در روز واپسین منفرد خواهد شد.»
نگر به همین کردار آمیخته به ثواب و گناه استکه محل چنین مردمانی،در اوستا،میسوان نامیده شده که درچم همیشه یکسان میباشد.
همستگان به منزله Purgatoire (برزخ،اعراف)عیسویان کاتولیک، و برزخ مسلمانان است.
در مینوخرد،ارداویرافنامه،شایست نه شایست، دادستان دینیک،نیز واژه همستگان آمده است.

posted by شارمین مهرآذر @ 11:25 AM, ,

بلخ :

از شهرهای خراسان بزرگ و به قدری مهم و مشهور بوده(مانند استخر فارس) که بعدا آنرا بقه الاسلام نامیدند.و لقب آن بامی ،درچم درخشنده است.برخی سازنده آنرا لهراسب و برخی دیگر اسکندر گفته اند و چنین گفته میشود که برامکه نیز از آنجا بوده اند.در گزشته این سرزمین را باختر یا باختریس (باکتریا)می نامیدند.
در زمانهای پیش از اسلام بلخ از مراکز دین بودائی و محل معبد معروف نوبهار بود.که دردین زرتشتی نیز اهمیت فراوانی داشت ؛بنابرین معبد نوبهار و بودائی را نباید با آتشکده بلخ یکی دانست که اغلب به اشتباه آتشکده نوبهار گویند.بلخ،امروز جزو افغانستان است و پس از بنای مزارشریف در 20 کیلومتری آن روبه انحطاط گزاشته است.
پیش از رو به تمدن گزاشتن بلخ تیره هایی در آن زندگی میکردند که آداب وحشتناک و خشنی را انجام میدادند که زرتشت نیز بر ضد این آیینهای خرافی بپا خاست.در رسومی که تا زمان تاخت و تاز اسکندر وجود داشت، مردمان این سرزمین پیران از کار افتاده را زنده زنده مقابل سگان میانداختند و این سگها نزدشان تقدس ویژه ای داشت و به لقب «ماموران دفن» خوانده میشدند و وجود توده های فراوان استخوان درون دیوارها،شاهد به خاک سپردن و نوعی تدفین بیرحمانه یا اَستودان کردن است که اونیسیکریتوس و استرابو از آن یاد کرده اند،همچنین این رسم میان تیره های توتمیک و دربیکی ها رواج داشته است.
بلخ سرزمینی بوده که زرتشت دین بر کی گشتاسب عرضه کرد و نام این شهر در فرگرد اول وندیداد آمده است.دین بودا نیز از هند بدانجا آمد و معابد بودایی در آنجا برپا بود.میر خواند در «روضه الصفا» می نویسند که مدفن تهمورس دیوبند در بلخ است.مسعودی در نسک خود آورده است،کیکاووس پایتخت خود را از عراق به بلخ نقل کرده است.
پس از لهراسب دیگر سخن از پایتخت استخر نیست بلکه بلخ پایتخت ایران است.پس از کشته شدن لهراسب بود که به آفرید و همای دو دختر گشتاسب اسیر ارجاسب شدند و بعدا توسط برادرشان اسفندیار رویین تن نجات یافتند.سرزمین بلخ در زمان هخامنشیان پایتخت خراسان و مقر «خَشَتر پاون» یعنی شهربان یا مرزبان که نزد یونانیان ساتراپ شده بود گردید.نوشته اند داریوش سوم در مشرق ایران در خاک پارتها به دست مرزبان بلخ (بسوس) کشته شد.کتزیاس معلوم نیست با چه سند و مدرکی زرتشت را پادشاه بلخ نوشته است،شاید منظور پادشاه روحانی و در سرِردانِ جهانی بوده است.ولی آنچه هست اینست که بلخ یکی از سرزمینهای با ارزش ایران بشمار می آمده که به خاطر بی لیاقتی پادشاهان تورک قاجار و آقا محمد خان نوری نه بلخ بلکه تمامی افغانستان از ایران جدا گزشت.

posted by شارمین مهرآذر @ 12:40 PM, ,

از بین بردن آثار باستانی = از بین بردن هویت تک تک ایرانیان

تهران- 11 تير 1384- ميراث خبر
گروه استان ها: باستان شناسان با ادامه عمليات نجات بخشي در محوطه باستاني رحمت آباد در منطقه بلاغي فارس ژتون يا كالا برگ هاي باستاني 6 هزار ساله كشف كردند. تپه رحمت‌آباد بزرگترين و مهم‌ترين محوطه باستاني منطقه بلاغي است كه بيش از 115 متر طول، 75 متر عرض و بيش از 5/4 متر ارتفاع دارد. بخش هايي از اين محوطه باستاني كه آثاري از هزاره چهارم و پنجم پيش از ميلاد را در خود جاي داده است تا چند ماه ديگر به دليل تعريض جاده سعادت شهر و احداث كانال هاي آب رساني سد سيوند تخريب مي شود«حسن فاضلي‌نشلي»، سرپرست هيات كاوش و رييس موسسه باستان‌شناسي دانشگاه تهران، گفت:«اين ژتون ها شواهد بسيار مهمي از مبادله كالا و وجود تجارت بين ساكنان اين محوطه با محوطه ها و مناطق باستاني ديگر در هزاره چهارم و پنجم پيش از ميلاد محسوب مي شوند. »وي گفت:« تاكنون بيش از 12 عدد از اين ژتون ها كشف شده است. اين ژتون هاي گلي مربع شكل مي توانند اطلاعاتي را از وضعيت اقتصادي، تجاري و اجتماعي ساكنان اين محوطه در اختيار باستان شناسان قرار دهند.»كاوش هاي باستان شناسي در محوطه باستاني رحمت آباد از يك ماه پيش و با حضور 15 كارشناس از موسسه باستان‌شناسي دانشگاه تهران و سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كشور آغاز شده است. پيش از اين هم باستان شناسان با كشف كوره ها و كارگاه هاي سفال گري در كاوش هاي نجات بخشي خود در اين محوطه به شواهدي از توليد كالاهاي صنعتي و مبادله و تجارت ساكنان اين محوطه با محوطه هاي ديگر پي برده بودند. به اعتقاد كارشناسان كاوش‌هاي باستاني در محوطه رحمت آباد به دليل روشن شدن وضعيت اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و روابط فرهنگي ساكنان اين محوطه با ديگر محوطه‌ها بسيار مهم است. فاضلي گفت: «در اين فصل از كاوش‌هاي نجات‌بخشي قصد داريم با لايه‌نگاري دقيق اين محوطه در تاريخ‌گذاري اين منطقه بازنگري كنيم» همچنين در اين فصل از كاوش در تپه رحمت آباد، باستان شناسان قصد دارند با انجام مطالعات پالينولوژي و فيتولوژي (شناخت محيط زيست منطقه در دوران گذشته) و باستان- جانور شناسي به شواهد مهمي از شرايط اقليمي و زندگي در اين منطقه در گذشته دست پيدا كنند. پيش از شروع كاوش‌ها گروهي از كارشناسان با استفاده از مطالعات ژئوفيزيك آثار و بقاياي معماري را در اين محوطه شناسايي كرده بودند. در حال حاضر عمليات تعريض جاده سعادت‌شهر به مرودشت به نزديكي محوطه باستاني رحمت‌آباد رسيده است. هم اكنون سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كشور براي جلوگيري از هر گونه عمليات عمراني در اين محوطه اطراف محوطه را با فنس پوشانده است. سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كشور در حال حاضر از طريق وزارت راه و ترابري و وزارت نيرو در حال پيگيري موضوع نجات‌بخشي محوطه باستاني رحمت‌آباد است. محوطه باستاني رحمت‌آباد در ابتداي تنگه بلاغي و در چند كيلومتري شهر مرودشت در استان فارس جاي گرفته است. منطقه مرودشت جزو منحصربه فردترين مناطق باستاني كشور است كه شاخصه‌هاي مهم باستاني مثل تخت جمشيد را در خود جاي داده است.كاوش در محوطه رحمت آباد تا يك ماه ديگر ادامه دارد.
**
کاوشها ادامه خواهد داشت اما اگر حکومت مطلقه تازی اجازه بدهد. با اجرای پروژه سد سیوند، اگرچه گفته میشود بناهای تاریخی برداشته میشود و نجاتشان میدهند ولی آنان که هنوز در زیر خاک نهفته اند وکشف نشده اند را چه کار میکنند؟مگر ماجرای سد ایزه نبود که تمام آثار باستانی را در زیر آب برای همیشه مدفون ساختند،مگر اینان همانهایی نیستند که میخواستنددر ادامه راه نیاکانشان تخت جمشید را از بین ببرند و یا شاهنامه را بسوزانند؟
آثار باستانی تاریخ و هویت ملی ماست و نباید بگزاریم تا تازیان بار دیگر مانند اجداد بیابانگردشان آن را از بین ببرد ... این مسئله، مسئله ی قومی و نژادی یا باورهای دینی نیست این هویت هر ایرانی مسلمان،زرتشتی،یهودی و یا هرد آیینی است، هرکس که میتواند کوچکترین کمکی بکند لطفا با ایمیل من تماس بگیرد تا چاره ای بیندیشیم!
Khordad4u@yahoo.com

posted by شارمین مهرآذر @ 5:26 PM, ,

اِرِخشَ (آرش) : آرش بهترین تیر انداز آریایی ها

در نوشته ها آمده پس از آنکه افراسیاب بر منوچهر غلبه کرد ،اورا در تبرستان محاصره کرد به ناچار ایرانیان با تورانیان صلح کردند،برای تعیین حدود،ایرانیان با تورانیان بر آن قرار دادند که تیر آرش (ارخش)،کمانگیر معروف آن زمان،هرکجا فرود آید همان موضع سرحد باشد.
پس از انداختن تیر ،بدن آرش متلاشی شده،تیر به حدود فرغانه ،به تنه درخت گردکان که در دنیا بزرگتر از آن درختی نبود نشست،پس آن موضع را سرحد ایران و توران قرار دادند.بنا به بند 6و37 تیریشت،تیر آرش از کوه «ائیریوخشت» به طرف کوه «خوانوت» پرتاب گردید.(1) اگرچه نمیتوان محل کوهها را تشخیص داد ولی میتوان حدس زد اولی در تبرستان و دومی در خاور ایران واقع است.این موضوع به جنگ هفت ساله ایران و توران پایان بخشید.
آرش نام یکی از مرزبانان ایران زمان یزگرد نیز بوده است.در ارمنی واژه آرسن و آرشن هردو از همین ریشه گرفته شده و درچم مرد و پهلوان است.
درباره آرش کمانگیر و کمانداری و تیر اندازی او گزارشهای زیاد آمده است ،چکیده آن از این قرار است:
1.آرش میدانست جانش در خطر است بنابراین نخست بدن خود را عریان کرده،به همگان نشان داد که در او هیچ عیبی نیست اما او تمام نیروی خود را بر سر این کار گزارد، وپس از آنکه تیر در کمان نهاده و آن را رها کرد بدن پهلوان پاره پاره گشت.

2.ایزدان آن تیر را که به اختلاف داستانها از دماوند یا ساری یا آمل(درست آن همین آمل است ولی نه آمل مازندران بلکه آمل یا چهارجوی فعلی ترکمنستان) رهاشده بود بگرفتند و مدتی دراز در هوا ببردند و سرانجام تیر آرش در مرو به تنه درخت گردوئی فرود آمد و مرز ایران تعیین شد.

3.تیر یشت کهنترین گیرشگاهی است که در آن بدین موضوع اشاره شده است.صورت اوستایی این قهرمان رخشه است و همراه با صفات تیزتیر و تیزتیرترین ایرانیان از او یاد شده است.

4.در نسک ماه فروردین روزخرداد بند 22(متن پهلوی)آمده است که روز خرداد(روز ششم) از ماه فروردین ،منوچهر و آرش زمین ایران را از افراسیاب بازستاندند.

5.بنا به آنچه در آثار الاباقیه آمده فرشته اسفندارمذ به منوچهر دستور داد که تیر و کمان خاصی بسازد.بنا به روایات «غررالسیر» چوب، پَر، و آهن لازم برای این تیر و کمان هرکدام از جنگل و عقاب و معدن خاصی تهیه شد.چون این تیر و کمان آماده شد برنامه به همان نحوی که قبلا آمده شده بود ،انجام گرفت.

6.پس از رهایی تیر خدا باد را فرمان داد که تیر را از کوه رویان بردارد و به اقصای خراسان،میان فرغانه(احتمالا) فرخار و تبرستان(شاید تخارستان یا طالقان) برساند، که تیر بر تنه درخت گردوئی نشست.

7.بنا بر روایات غرر السیر ،این تیر که افراسیاب بر آن نشانه ای از خود نهاده بود،در هنگام طلوع خورشید رها شد و از تبرستان به بادغیس رسید.همین که نزدیک به فرود آمدن بودبه فرمان خداوند،فرشته ای آن تیر را به پرواز درآورد تا به زمین «خَلُم» در بلخ رسید و آنجا در محلی به نام «کوزین» در هنگام غروب فرود آمد.سپس این تیر را از خَلُم به نزد افراسیاب باز آوردند،و به این ترتیب مرز ایران و توران تعیین شد.

8.در همه جا این داستان در زمان منوچهر آمده به غیر از غرر السیر که به زمان «زو پسر تهماسب» منسوب است.

9.محل پرتاب تیر در اوستائی کوه «ایرتوخشیوثه» نام برده شده که نمیتوان جای دقیق آنرا معین کرد .در منابع اسلامی گفته شده است تیر در تبرستان،یا کوه رویان ، یا قلعه آمل یا کوه دماوند یا ساری پرتاب گردیده.

10.در مورد جای فرود آمدن تیر هم اختلاف نگر زیادی دیده میشود:در اوستا ، کوه خوانوت آمده و مینورسکی ،این نام را با احتمال کوه همایون که ظاهرا یکی ار قله های شرقی سلسله کوههای خراسان است برابر میداند.درمجمل التواریخ محل فرود آمدن تیر ،عقبه مزدوران بین نیشابور و سرخس ذکر شده است و بنا به ویس و رامین و تاریخ تبرستان ،تیر آرش به مرو رسیده است.

11.در متاب پهلوب مینوی خرد ،بدون ذکرتیر اندازی آرش آمده است منوچهر از پَدَرشخوارگَر(2) تا بُن گوزک را از افراسیاب بازستد.بنا به باور برخی تشابه نام جغرافیایی گوزبن با گردوبُن سبب پیدایش این روایت شده است.

12.در مورد روز انداختن تیر هم دو روایت در دست است.یکی روز خرداد از ماه فروردین و دیگری به روایت آثار الاباقیه روز سیزدهم از تیرماه (جشن تیرگان کوچک) است.روزی که خبر جای فرود آمدن تیر را آوردند روز چهاردهم تیر(روز گوش یا تیرگان بزرگ)بوده است.به احتمال قوی روایت اول کهنتر است و روایت دوم بر اثر تشابه اسم «تیر»(اندازی) و روز و ماه «تیر» پیدا شده است.ذکر نام آرش و تیر اندازی او در تیریشت نیز شاید در پیدایش این روایت بی تاثیر نبوده است.بنابر روایت تاریخ طبری،آرش پس از تیراندازی به ریاست تیراندازان منسوب میشود؛که متاخر است و با متلاشی شدن بدنش منافات دارد.
--------------------
1- محل آن بدرستی معلوم نیست،ولی بعضی آنرا در آمل (چهار جوی نزدیک جیحون) و برخی تبرستان نوشته اند.کوه دومی را نیز بعضی مرو نوشته اند:
از آن خوانند آرش کمانگیر .... که از آمل به مرو انداختن تیر
برخی دیگر ائیریوخشوت را کوه رویان دانسته اند که سابق نام شهر و ناحیه ای بوده در تبرستان.
2.این ناحیه عبارت است از دیلم و گیلان امروزی.یعنی ناحیه کوهستانی جنوب قفقاز و ناحیه جنوب غربی دریای خزر.

posted by شارمین مهرآذر @ 10:43 PM, ,

جشن تیرگان و مراسم چَکُ دولَه :
روز تیرماه از ماه تیر برابر با 10تیر

سیزدهمین روز در هر ماهِ زرتشتیان تیر یا تِشتَر نام دارد.هرسال و در ماه تیر هنگامی که روز تیر فرا میرسد آن روز را به نام تیرگان جشن میگیرند.تیر در زبان اوستا ،تیشتریه و در پهلوی تشتر نام دارد.
در ادبیات اوستایی ،غیر از گاتاها،تشتر یا تیر نام ایزدی است که به باریدن باران کمک میکند،همچنین در باورِ ایرانیان نامِستاره ای است که هرگاه در آسمان پدیدار شود مژده باریدنِ را میدهد.سبب پیدایش جشن تیرگان نیز مانند بسیاری از آداب رسوم دیگر در فرهنگ ایرانی،با رویدادی سرنوشت ساز از تاریخ زندگی ایرانیان باستان هماهنگی یا پیوند یافته است.
گروهی این جشن را یادگار پیروزی جنگ ایرانیان با تورانیان میدانند (ذکر آنرا به تفضیل در جستار بعدی خواهم نوشت.)وبرخی دیگر گویند:«در زمان ساسانیان و پادشاهی فیروز،هفت سال در ایران خشکسالی روی داد.مردم ناگزیر روی به دشت و بیابان آوردند و با نیایش خود از پروردگار درخواست باران کردند.پس از چندی، بارش باران آغاز شد و ایران از خشکسالی رهایی یافت.از آن سال به پس ایرانیان چنین روزی به یکدیگر آب میپاشند و شادی میکنند.
اکنون نیز زرتشتیان جشن تیرگان را باشکوه و شادمانی ویژه ای برپا میکنند.درشهر کرمان و بم این آیین را «تیروجشن» نیز میگویند.روز پیش از جشن تیرگان،با شکوه و شادمانی تمام،خانه و بیرون آنرا با آب و جارو تمیز میکنند.همه اهل خانه،سر و تن خود را شستشو داده،لباس نو میپوشند و به سرخوشی و شادمانی میپردازند.
پس از همه پیرو جوان،نخ تیر و باد را که از جنس ابریشم نازک و مجموعه یی از نخهای عموما هفت رنگ تابیده به نشانه رنگین کمان است،به مچ دست میبندند.این نخ را در کرمان و بم تیرو میگویند.این نخ به هم تابیده را در روز جشن تیرگان به مچ دست و گاه انگشت دست میبندند و آن را تا روز باد بدست دارند.تا روز باد(ده روز بعد) نخ ابریشمی هفت رنگ را از دست باز میکنند،درجای بلند مانند پشت بام میاستند و آنرا به باد میدهند،تا گذر تیر آرش به یاری ایزدِ باد را یادآوری کنند. در کرمان اینکار را باخواندن شعر زیر انجام میدهند:
تیر برو باد بیا.....غم برو شادی بیا
محنت برو روزی بیا....خوشه مرواری بیا
از بامداد روز جشن تیرگان،زرتشتیان به ویژه جوانان میکوشند به هر شیوه ممکن،به یکدیگر شادمانه آب بپاشند.از این روی، کسانی که در روستاها زندگی میکنند به کنار چشمه ها یا جوی آب روان میروند و با شادی بیشتری،به یکدیگر آب می پاشند.


مراسم چَکُ دولَه :

یکی دیگر از مراسم جشن تیرگان فال کوزه است که زرتشتیان به ان «چَکُ دولَه» می گویند.زرتشتیان یک روستا یا یک محله،روز پیش از جشن تیرگان ،دوشیزه میان سالی را بر میگزینند و کوزه سفالی سبز رنگ و دهان گشادی به او مدهند.که دولَه نام دارد.او این کوزه را از آب پاکی پر میکند،سپس یک دستمال سبز ابریشمی را بروی دهانه آن انداخته ،گره میزند.آنگاه دوله سفالین را به نزد تمام کسانی میبرد که آرزویی در دل دارند و مایلند در مراسم چَکُ دولَه شرکت نمایند جسم کوچکی مانند انگشتر،گوشواره،سنجاق سر،موگیر،سکه و مانند آنها را در آب دولَه بیندازند.آن دختر،دولَه را به زیر درختی همیشه سبز همچون مورد و سرو میبرد و در آن محل به حال خود وا میگزارد.در روز جشن تیرگان و پس از پایان آبریزان، همه کستنی که دو دولَه جسمی انداختنه اند و نیت و آرزویی داشته اند در محلی گرد هم می آیند.دوشیزه یاد شده ،دولَه را از زیر درخت سبز به میان جمع باز میگرداند.در فالگیری به روش چَکُ دولَه،بانوان بیشتر شرکت دارند و سال خوردگان که بیشترین حضور و مشارکت را دارند با صدایی بلند و به نوبت دو بیتی هایی که به یاد دارند باز میسرایند.
سپس دوشیزه خرد سال ،در پایان سرایش هر بیتی ،دست خود را درون دولَه فرو میکند و به دلخواه یکی از چیز های دورن آن را بیرون میآورد ،به این ترتیب صاحب آن جسم کوجک متوجه میشود که شعر و بیت خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بوده است.

posted by شارمین مهرآذر @ 2:26 PM, ,

other points

بخشهای وبلاگ

John lives in Toronto and is a freelance illustrator and a designer/animator for CHUM Television. He writes about , design, and visual culture under the pseudonym Robot Johnny

مهمترین لینکها و سایتها

Claire Robertson is an illustrator and toy from Melbourne, Australia. While her illustration clients have included The New York Public Library, Scholastic and Cambridge University Press, it’s her blog Loobylu.com that brings her the most joy and which has attracted the most attention with rave reviews in the Wall Street Journal, WIRED Magazine and The Guardian.

About This Blog

کانون خردگرایی شعوبیه بر پایه راستی و منش پاک و بر سه بنیان پندار،گفتار و کردار نیک پایه گذاری شده و هدفش از نقد ادیان و خرافات تنها برای نشر آگاهی است. کانون به هیچ حزب و دسته سیاسی وابسته نیست و مستقل کار میکند.برای عضویت پس از خواندن قوانین کانون میتوانید به ما ایمیل بزنید تا آگاهی بیشتری به شما در این رابطه داده شود.

Contact Us

This is an open source template, which means that you are free to use it in any way you want to without any obligations. If you decide to use this template, I kindly ask you to leave the "Design by Andreas Viklund" link in the footer. I am also interested in seeing how my templates are used, so feel free to send me an e-mail with a link to your page. If you want more templates to choose from, check out the sites in the "Favorite links" menu to the right!

به ایران بیاندیش آزادی در دستان ماست

فرهنگ ایرانی گوید گستاخ باش تا شک کنی و شک کن تا بیاندیشی

جرات اندیشیدن داشته باش

آگاهی سرآغاز آزادی است

Archives

Previous Posts

آثار احمد کسروی

Links

براي عضويت در خبرنامه سايت ايميل خود را وارد كنيد.

Logo


make money online blogger templates

در صورت فیلتر تارنگار کانون جلوی آدرس اصلی کانون عدد1 را بگذارید اگر موفق نشدید با ما تماس بگیرید. تارنگار کانون را به دوستان خود معرفی کنید.