دُژَنپَشت

tarikh , farhang, tamadoone iran

 

دین و باورهای دینی شاهان هخامنشی(بخش نخست) :

آنچه امروزه از آن به«دین» تعبیر میکنیم ، در روزگار قدیم جلوه های گوناگون حیات انسانی را شامل میشد؛ قوانین ، اصول اخلاقی ، قواعد مملکت داری ،آرای فلسفی و انواع علوم و هنرها هریک از ملل قدیم جهان بر عقاید دینی یا به عبارت دیگر «جهان بینی» آنان استوار بود و از آن مایه و نیرو میگرفت. دین علاوه بر توجیه مسائلی از قبیل چگونگی آفرینش ، ذات آفریدگار ، ماهیت خیر و شر ، مبدا و معاد ، پاداش و کیفر و وضع انسان را نیز در عالم هستی معین میکرد ، به قوای عقلانی و نفسانی او جهت استقامت و فعالیتهای فکری او را معنا و غرض مییبخشید.
واژه دین از واژه « Daena » «دانا» به معنای شناختن و اندیشیدن و وجدان است.حقیقت این است که شناخت دین ایرانیان ، به خصوص در عصر هخامنشی ، به جهت تنوع آرا و افکار و همچنین تنوع گسردگی سرزمین آنان بسیر دشوار است.

باور شاهان هخامنشی :
سنگ نبشته های دوران هخامنشی و آثار باقی مانده آن تنها منابعی است که میتواند به روشن ساختن وضعیت دین در دوره هخامنشی کمک میکند. این کتیبه ها درواقع اسنادی سیاسی است که در آن پادشاهان بزرگ به شرح وضع قلمرو خود پرداخته اند ؛ با این همه در برخی از آنها ، خاصه کتیبه مربوط به داریوش و خشیارشا درباره مذهب و باورهای دینی خانواه سلطنتی نیز نکاتی به چشم میخورد . اما ماخذ کاملا دینی مهمی که از قدیمیترین صورت مذهب در ایران نشان میدهد ، مجموعه متون مقدسی است که «اوستا» نام دارد وجود این مجموعه مرهون و مبین این حقیقت است که زمانی احتمالا مقارن با ایجاد سلسه هخامنشی ، در نقطه ای از شرق ایران ، پیامبری به نام زرتشت ظهور کرده است ، اما نظرقطعی و مجمل اینست که ظهور زرتشت باید 800 تا 1000سال قبل از دوران هخامنشی رخ داده باشد.از اخبار مورخان یونانی بر می آید که نریسنایان(اوستا) کتاب آسمانی مزدیسنایان در زمان هخامنشیان مدون بوده و ایرانیان براساس آن رفتار میکرده اند.
اوستا در زمان هخامنشیان شامل دو نسخه بوده است که یکی در آذربایجان و دیگری در تخت جمشید نگه داری میشده است.(1)
میان آنچه از آثار زرتشتی به زبان اوستایی باقیمانده و سنگ نبشته ها و آنچه نویسندگان یونانی درباره آداب و آرای دینی ایرانیان آن روزگار آورده اند ، ناهماهنگی ، گوناگونی ها و تضادهایی به نظر می آید ؛ به عنوان نمونه در گاتاهای زرتشت که کهنترین بخش اوستا است ، از امشاسپندان نامبرده شده ، اما در بخش های تازه تر ائستا اگرچه هنوز اهورامزدا ، بزرگترین ایزدان است ولی از ایزدان ایرانی دیگری چون «میثره»«آناهیتا»«آذر»«وایو»و جز آنها نامبرده شده است که زرتشت با آوردن یگانه پرستی مزدایی و تعالیم اخلاقی خود ، آنها را از ساحت خود دور کرده بود ، اما میبینیم باز آنها ظاهر میشوند .شاید بتوان گفت که شاید گرایش به آیین قبل از زرتشت باعث بوجود آمدن ایزدان شده است اما این را نیک میدانیم که امشاسپندان در دوره ساسانی (اواخر) که نفوذ و فساد موبدان بیش از اندازه بوده است مانند ادیان سامی جلوه زمینی گرفته اند.برای آشنایی بیشتر به دو جستار :
امشاسپندان
و فرشتگان وزیران خدامراجعه کنید. در آثاری که هخامنشیان از خود بجای گزارده اند ،در هیچ کجا نه نامی از زرتشت آورده اند ، نه امشاسپندان که ارکان آیین زرتشتی اند ، اشارتی کرده ، نه از اهریمن که در سراسر آثار دینی مزداپرستان خودنمایی میکند ، به نام سخنی گفته اند .شکی نیست که میان مزداپرستان شاهان هخامنشی به آن گونه که در آثار و کتیبه های آنان و نیز از نوشته های مورخان یونانی برمیآید ودین و آیین زرتشتی ، به آنگونه که در اوستا و نوشته های دینی دوره های بعد آمده ، تفاوتهایی هست. همین تفاوتها موجب شده تا پژوهندگان و ایرانشناسان معاصر ، درباره دین و آیین هخامنشیان ،نظرات مختلف و گاه غیر قال قبول ابراز دارند ؛ نخستین بار «امیل نبویست» در کتابی به نام «دین ایران» از روی مهمترین متون یونانی ، شاهان اهورامزدا را از خدایانی به شمار آورد که پیش از عهد زرتشت در میان اقوام ایران پرستیده میشدند. پس از او محققانی همانند کریستین سن ، ویدن گرن ، نیبرگ ، کوپر و.....از این نظریه پیروی کردند ، گروهی دیگر همچون لومل ، تاوادیا ، کای بار ف زینر مزداپرستی هخامنشیان را با آیین زرتشت یکی دانسته و تفاوتهای میان این قوانین را اچیز شمردند.کسان دیگری همچون هرتسفلد و گریشویچ ، نخستین شاهان این سلسله را غیر زرتشتی و داریوش و شاهانپس از او را پیرو آیین زرتشت خوانده اند . دوشن لیگمن و ماریان لومه نیز آیین شاهان هخامنشی را نوع خاصی از نژادپرستی زرتشتی به شمار آورده اند. «به نظر دوشن لیگمن نیز تفاوتهایی میان این دو آیین از دو جهت است یکی تحولی که دین زرتشتی گاهی از زمان زرتشت تا عصر شاهان هخامنشی فراهم کرده بود و دیگری کوششی ک داریوش برای هماهنگ کردن این دین با اوضاع و مقتضیات شاهنشاهی وسیع و ناهمسان خود بکار بست. پیوند شاهان هخامنشی با دیانت زرتشتی ، تنها از آنرو قابل قبول است که پرستش اهورامزدا محور و مرکز هردو میباشد وگرنه تفاوت میان آن دو اندک نیست.»
به هر حال شکش نیست که طرح این بحث نیازمند یافتن پاسخ به این پرسش است که آیا پیش از زرتشت ،ایرانیان خدایی به نام اهورامزدا میشناخته و میپرستیده اند یا آنکه نخستین بار زرتشت خدای دانا و توانای آیین خود را به ایین نام خوانده است ، زیرا اگر اورمزدایی که شاهان هخامنشی میپرستیده اند همان اهورامزدای زرتشت باشد جای تردید نخواهد بود که هخامنشیان به نوعی مزداپرست زرتشتی بوده اند و در این صورت براتوجیه تفاوتهایی که میان آیین زرتشتی و مزداپرستی شاهان مشهود است ، باید راه دیگری جست.
این نکته هم قابل توجه است که نمیتوان پنداشت کهپیش از زرتشت پرستش خدای اهورامزدا دربین مردم رواج داشته است ، هر چند همه ایزدان بزرگ ایرانی مانند میثره ، ناهید ، وایو و ورثرغنه پیش از زرتشت ، ایزدان مرد بودند و پس از روزگار او همچنان برجای ماندند و باگزشت زمان در مزدا پرستی زرتشتی راه یافتند که هریک یشتی مخصوص به خود دارند و نظر تاوادیا ، دانشمند پارسی هند، اگر اهورامزدا نیز از خدایان پیش از زمان زرتشت می بود ، باید یشتی به سبک و اسلوب یشتهای کهن به نام خود داشته باشد! در صورتی که چنین نیست . در بخشهای کهن اوستا ، آیین زرتشتی مزدیسنه خوانده شده و روشن است که زرتشتیان ، از روزگار قدیم این نام را به دین و آیین خود اختصاص داده بودند.
بنابرین دین زرتشت و دین هخامنشیان هردو مزداپرستی یا مزدیسنی بوده اند و باید پذیرفت اورمزدایی که شاهان هخامنشی میپرستیده اند ، همانخدایی است که در گاتاهای زرتشت و بخش های دیگر اوستا پرستش میشود و در کتیبه داریوش اشاره به اهورامزدا نکته دیگری است که میتواند موید پیوند شاهان هخامنشی با آیین زرتشتی باشد ، نام «ویشتاسپ» فرزند آرشامه پدر داریوش میباشد که بانام پیشینیان زرتشت و نخستین شهریار زرتشتی – یعنی «گشتاسپ» شاه اوستایی یکی است( در جستار های بعدی در مورد نام و نسبتش با داریوش شاه گفتگو خواهد شد) . نکته دیگگری که موید گرایش شاهان هخامنشی به آیین زرتشت میباشد ، تقویم اوستایی است که در سلطنت اردشیر اول جایگزین تقویم رسمی پارس شد . در این تقویم چنان که میدانیم ، روزهای ماه و ماههای سال به نام ایزدان اوستایی مرسوم گشت. این تغییر تقویم و نامگزاری روزها و ماهها برحسب نامهی ایزدان اوستایی اگر بادین شاهان هخامنشی ناسازگار بود ، در قلمرو شاهی انتشار نمی یافت.
عدم واژه اهورامزدا در آثار قبل زرتشت ، خود دلیل بارزی است بر این که خدایی که دردوران هخامنشیان ستایش میشده و در کتیبه پادشاهان از او نام برده شده ، همان اهورامزدایی است که مورد پرستش و ستایش زردشت بوده است.
از تمامی اطلاعات ، اسناد و مدارک و یافته های باستان شناسی میتوان نتیجه گرفت که ایرانیان در درجه اول به خدایی بزرگ که او را اهورامزدا یعنی خدای هستی بخش دانای بزرگ مینامیدند، معتقد بودند و سپس به موجودات فردی که در ردیف خدای بزرگ نبوده اند باور داشته اند.اگر جز این بود در کتیبه ها اهورامزدا را خدای بزرگ مینوشتند.
کریستین سن مینویسد : بعدها در عصر هخامنشی، درباره حقیقت وجود این خداوند یا ایزد اندیشه های مختلفی بوجود آمد ، چنانکه بعضی او را همان مکان مطلق(ثواش) و برخی اورا زمان مطلق (زروان) دانسته اند و این اندیشه ی اخیر است که بعدها توسعه و تکامل یافت. خانم مری بریس معتقد است «اصول و تعالیم» امروزی دیانت زرتشت با آنچه در عصر هخامنشیان و ساسانیان رایج و متداول بوده و درکتب اوستایی و پهلوی مندرج است ، تفاوتی ندارد اما زبان این کتیبه برای مردم عادی قابل فهم نیست و جز برخی موبدان دانشمند و دیگران به مفهوم آن دسترسی ندارند.
پس از سلطنت آریامنه ، نوبت به پسرش آرشام رسید ، در سال 1299 خورشیدی در همدان ، کتیبه ای با این مضمون کشف گردید : «آرشام ،شاه بزرگ،شاه شاهان ، شاه پارس ، پسر آریامن شاه هخامنشی»
آرشام شاه گوید:«اهورامزدا خدای بزرگ که برزگترین خدایان است ،مراشاه کرد .او کشورش پارس را که دارای اسبان خوب و مردمان خوب است، به من عطا فرمود. بخواست اهورتمزدا من این کشور را دارم ،مرا اهورا مزدا بپاید و خاندان مرا و این کشور را که دارم بپاید»
درباره کوروش نظرات گوناگونی هست .برخی از مورخان در مورد باورهای کوروش در شک و تردیدند و درست نمیدانند وی به چه آیینی بوده است.آیا اصلا به خدای خاص و واحد اعتقاد داشته ، یا معتقد به خدایان گوناگون بوده است.
به عقیده هستینگز ، کوروش از نظر گزنفون، برای خدایانی چون ناهید و غیره قربانی میکرده و ایزدانی را مورد پرستش و ستایش قرار میداده و روح طبیعت پرستی کوروش را در اوستا متقدم میداند. خدایان مورد نظر او پس از اهورامزدا،میترا، آتر و آناهیتا بوده اندو در واقع مزدا پرستی او با دفن مردگان در پاسارگاد ، از عقیده مزداپرستی اولیه جدا میشود.
داریوش بر پایه ی کتیبه ها یک زرتشتی کامل است کسی که به حقیقت آموزشهای زرتشت پی برده و به آنها عمل کرده است او در کتیبه خود میگوید«خدای بزرگ است اهورامزدا که آسمان آفرید که این زمین را آفرید ، که شادی را از برای مردم آفرید« در اینجا باید اشاره کرد که در کتیبه های داریوش بسیار به شادی و شادمانی که از خصایل ایرانیان و باورمندیهای آیین زرتشتی است اشاره شده است .شادی آفریده اهورایی و سوگ و اندوه آفریده اهریمن است. این باورمندی به اهورامزدا از داریوش بزرگ تا اردشیر سوم در کتیبه های آنان دیده میشود.

--------------------------------------
1- آذرگشنسپ نام آتشکده ای بوده که در آن کتابخانه ای به نام شیز وجود داشته یکی از نسخهای اوستا در آن قرار داشت ، همچنین در تخت جمشید کتابخانه ای با نام دژنپشت قرار داشته و نسخه نخست اوستا در آن قرار داشته است گویند اوستا را بروی 12000پوست دباغی شده نوشته بودند که توسط حمله گجسته اسکندر از بین رفت.
جستاری درباره دین زرتشت
گاهنبار در زمان هخامنشیان

posted by شارمین مهرآذر @ 8:35 AM, ,

کروات و تاریخچه پیدایش آن در ایران باستان

با نگرشی بر تاریخ پر افتخار ایران زمین ، در میابیم که ایرانیان آریایی در درازای تاریخ پرافتخار خود ، ابداع کننده و کاشف و بانی هزاران دستاورد علمی و فنون بوده اند.اختراع خط ، کتابت ، علوم ستاره شناسی ، پزشکی ، فلسفه ، دانش اندازهگیری و .... همه و همه را برای نخستین بار ایرانیان بوجود آورده اند.تا پیش از حمله تازیان به ایران، کتابخانه های ایران زمین ، انباشته از هزاران هزار کتاب در زمینه های مختلف علوم ، فنون و تکنولوژی بود که با تازش عربهای بی دانش ، همه این کتابها سوزانده و یا با آب رود و دریا شسته شد. پس از اسلام ما در قرن دوم و سوم ، دانشمندان بسیار بزرگی داشتیم که هرکدام بزرگترین خدمت را به بشریت کرده اند. در اوستا کتاب مقدس زرتشتیان ، به کروی بودن زمین اشاره شده است . ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم خود به قاره آمریکا اشاره دارد و هزاران کشفیات دیگر که توسط ایرانیان پس و پیش از اسلام به جهانیان عرضه شد.
ایرانیان نخستین مردمی بودند که پوشاک را نیز ابداع کردند. ایرانیان باستان برای پوشاک و لباس اهمیت فراوانی قائل بودند . بانگاهی به لباس امروزه کردان ، آذریها و گیلکی ها با قدمت پانزده هزار ساله ، در میابیم که ایرانیان چه اندازه در زیبایی و دوخت پوشاک مهارت داشته اند.لباس بسیار زیبای زنان و مردان کرد بازمانده ای از پوشاک مادها و آریاییان باستان میباشد.
دستمال گردن و یا کروا Karwa یکی از بخشهای پوشاک زنان و مردان ایرانی بوده است.ایرانیان باستان برای زیبایی پوشاک خود ، دستمالی را دو قسمت کرده و انرا به گردن می آویختند . نام این دستمال گردن کروا بوده است (1). ایرانیان هرنوع دستاوردی را که اختراع و به کار میبردند دارای فلسفه ای زیبا بوده است.کَروا یا کروات نیز دارای فلسفه ای آیینی است که به آن اشاره میگردد.
مانترا یا ذکر ، جز اصول آیینهای زُروان ، مهر و مَزدیَسنان در ایران باستان میباشد.هر شخص در ایران باستان دارای یک مانترای شخصی بوده است . بجز مانترای شخصی که بر مبنای روز تولد شخص مشخص می شد ، مانتراهایی نیز بوده که در مزگت ها و آتسکده ها به کار برده میشد. مهمترین این مانترا ، مانترا یا ذکر هی اوما Hioma میباشد.هئومه یا هومه یکی از گیاهان مقدس است که ایرانیان از شیره این گیاه ، شرابی مقدس درست کرده و آن را قبل از عبادت مینوشیدند.ذکر و مانترای هئومه از نام این گیاه مقدس آمده است.تبتی ها امروزه این مانترا را به شیوه اوم Oum به کار میبرند.این مانترا در میان مسیحیان و مسلمانان آمین = آم شده است. Om را آغاز همه چیز میدانند.در آیین های باستانی این واژه پیش از همه چیز خلق شده است. Om یا اوم ارتباط نزدیک با گروه خونی آریایی های اصیل : O+ دارد.
نشانه ای مادینه-زنان- نیز ♀ از o+ و اوم گرفته شده است که همان نژاد برتر آریایی را میرساند.بر همین پایه ، کروات یا دستمال گردن نیز ، به همین نشانه و مانترای مقدس بستگی دارد. دایره ، به منزله خورشید ،جهان هستی ، حلقه مهر ، زمانه بی کرانه ، کمر بست ( کُشتی) ؛ خلقت جهان در زمان ابدی میباشد و دورشته کروات ، همان دو جنبه ی منفی و مثبت جهان یا انگره مینو و سپنتامینو(دوگوهر همزاد) در آیین مهر و مزدیسناست.(2)
پس کروات یک نوع مانترای جالب از Om و خون نژاد برتر آریایی O+ و نشانه مادینه ♀ میباشد. ایرانیان بر این باور بودند که هستی و خداوند نیز مادینه است و زن ، پیش از مرد خلق شده است.(3)
واژه کروات از قوم ایرانی کروات گرفته شده است.کرواتها قوم ایرانی ساکن یوگسلاوی هستند که در فرانسه این دستمال گردنی را رواج دادند و این نام ، با نام خود این قوم ماندگار شد.در اوستایی و کردی باستان ریس به معنی زیور برای گردن و سینه ، سینه بند ، گردن بند آمده است.
واژه دیهیم نیز در زبان های ایرانی به معنی نوار درو تاج پادشاهان است.ریشه ی آریایی این واژه : di ,de,ei,dda به معنی بستن آمده استکه صورت اوستایی آن دیا dya است از این ریشه در فارسی ، واژه دام و دامک ، دامنی ؛ مقنعه و روسری زن ها را دایم. در سنسکریت از همین ریشه واژه های Dita : بند، ریسمان ساخته شده است.
در فرهنگ نظام آمده است «داهیم : تاج پادشاهان(4)....دیهیم اماله ی همین لفظ است» در سنسکریت دامن ، به معنی گردن بند گل و سربند گل است(از ریشه دم به معنی بستن).داهیم نیز از همان ریشه است و سلاطین قدیم نیز تاج گل بر سر میبستند(5).
دیهیم به شکل حلقه ای ، با نوار بلند مواج(دستمال گردنی-کروات) استو عموما در تصویر شاهان ساسانی در رزم و بزم و شکار وجود دارد که در حجاری ها ، سکه ها و ظروف عهد ساسانی دیده میشود. در لوح هامورابی سنگی با ارتفاع بیش از دو متر با نوشته خط میخی وجود دارد در این سنگ مراسم تاج گزاری نشان داده شده است .روی مهر با شال دیهیم روی شانه هایش ، با دست راست حلقه دیهیم و قلم را به هاموراب میدهد. وجود حلقه مهر که سمبلی از فره ایزدی و نشان شاهی است کهاز آیین مهر یادگار مانده است.در قدیمی ترین آثار حلقه در دست مهر دیده میشود و نوارها بر کلاه مهر قرار دارد . این حلقه دست به دست در سلسله شاهی می گردد.
-----------------------------
1- کروا : وصل کردن دو چیز باشد باهم (برهان قاطع)،(آنندراج) در ناظم الاطبا نیز آمده است.
2- کروات از حلقه و یک رومان تشکیل شده بود که از میان حلقه میگزشت و دوسر آن نماد دو گوهرهمزاد بوده و حلقه نیز نماد خورشید و.....
3- شاید به همین دلیل خدایگان خود را به صورت زن تصور میکرده اند( الهه مهر یا میترا و.....)
4- از تاج پادشاهان ساسانی نیز دو رومان آویزان بوده است.
5- دَیدم diadam انگلیسی از همین ریشه است.

+دانش نامه ایرانشناسی

posted by شارمین مهرآذر @ 1:50 AM, ,

جشن سپندارمذ(اسفندگان)



سپندار مقدس:
امروز زرتشتيان سفيد مي پوشند و موبدان اسپند در آتش دود مي كنند. امروز روز نگهبان زمين است، روز زن.جشن اسفندگان روز سپندارمذ از ماه اسفند است. «سپنته آرمئي تي» عشق پاك و مقدس است و بيشتر از زنان سرچشمه مي گيرد. اين روز به زنان و مادران اختصاص دارد. به احترام ويژگي هاي فداكاري، فروتني و مهرباني مادر جشن ويژه اي در روز مادر برپا مي شود. «گاهنبار»ها جشن هاي فصلي و مربوط به زندگي كشاورزي و دامپروري هستند كه در فرهنگ ايران باستان شكل گرفته اند و شش مرحله در سال برگزار مي شود. زرتشتيان در هر مرحله گاهنبار پنج روز به داد و دهش مي پردازند و با گردهمايي در اين جشن ها داده هاي آفريدگار را سپاس مي گويند.
واژه «سپنته آرمئي تي» كه فروتني و بردباري معني مي دهد يكي از فروزه هاي اهورايي است كه انسان نيز مي تواند آن را در خود پرورش دهد، اين واژه در فارسي به سپندارمذ و اسفند تبديل شده كه نام پنجمين روز از هر ماه در گاه شماري زرتشتي است بنابراين در روز اسفند از ماه اسفند از زمان هاي بسيار دور تااكنون جشن برگزار مي شود كه آن را جشن اسفندگان و روز مادر ناميده اند زيرا فروتني، شكيبايي و مهرباني در سرشت زن و مادر باشكوه تر جلوه مي كند.
در اين روز مادران از فرزندان خود و زنان از مردان پيشكش هايي دريافت مي كنند و زنان نيكوكار، پاكدامن و پرهيزگار مورد تشويق قرار مي گيرند. در سفره اين جشن جامي از شير و تخم مرغ كه نشانه ماه بهمن است قرار دارد. به جز آنها ميوه هاي فصل به ويژه انار و سيب، شاخه هاي گل، شربت و شيريني، برگ هاي خشك آويشن با دانه هايي از سنجد و بادام در چهار گوشه سفره قرار مي دهند و مواد خوشبو و كندر بر روي آتش مي گذارند و مقدار كمي از هفت گونه حبوبات و دانه ها كه در جشن مهرگان براي سفارش كاشتن در آن فصل در سفره جشن مهرگان قرار داده اند مي گذارند.

فروزه از خودگذشتگي:
آنچه از اين جشن مكتوب مانده ويژگي اين جشن است كه به نام «سپنته آرمئي تي» يا «فروزه» از خودگذشتگي و فروتني و مهر بي پايان، شناخته شده است. «سپنته آرمئي تي» يا سپندارمذ يا اسفند امروزي، نام چهارمين امشاسپند و نام پنجمين روز هر ماه است كه در جهان مادي به خاطر داشتن صفت پاك و ارزشمند «سپنته آرمئي تي» نگهبان زمين نام گرفته است. در كتاب هاي مربوط به آيين زرتشتيان آمده است: «سپنته آرمئي تي، فروزه اي است با ويژگي هاي زنانه و مادرانه يعني مهر و عشق بي پايان و تواضع و فروتني كه به راستي زمين نمادي نيكو بر آن است.»
طبق سالنامه زرتشتي، روز اسفند از ماه اسفند يعني پنجمين روز از اين ماه و بنا بر تقويم امروزي، ۲۹ بهمن ماه روز سپاسداري از جايگاه زنان و مادران است.
در آيين زرتشت، به دليل برخي ويژگي هاي مشترك زمين با زن همچون آفرينندگي و زايندگي، اين روز به نام «زن و زمين» نام گرفته است.

دكتر كوروش نيكنام: در فرهنگ و سنت مردم ايران باستان جشن و شادماني يكي از جلوه هاي نيك زندگي بوده و شادمان زيستن براي همگان آرزو شده است.با پژوهش در كتاب اوستا و تاريخ ديني ايران باستان و با بررسي سنت هاي ملي اين سرزمين درمي يابيم كه جشن هاي بسياري از روزگاران دور و نيك در ايران وجود داشته است و نياكان فرزانه ما به پيروي از سفارش اشوزرتشت (پيامبر ايران زمين) همواره بر آن بودند تا جشن و شادماني را گسترش دهند.به همين انگيزه جشن هايي به مناسبت هاي گوناگون تاريخي، ملي و ديني برپا داشته اند. برخي از آنها چون جشن نوروز، مهرگان و سده از آئين ها و جشن هاي ملي ايران به شمار مي آيند.در گاهشمار (تقويم) ويژه زرتشتي هر سال ۱۲ ماه دارد و هر ماه سي روز است كه هر روز با نامي ويژه شناخته مي شود.
از سوي ديگر نام دوازده ماه نيز در بين نام هاي سي روزه وجود دارد. بدين ترتيب نام هاي دوازده گانه ماه با دوازده نام از اسامي روزها مشترك هستند و در هر ماه برابر شدن روز و ماه را زرتشتيان جشن مي گيرند. به عنوان مثال روز فروردين از فروردين ماه، فروردينگان جشن گرفته مي شود. و روز تير از تيرماه جشن تيرگان نام دارد. در اين صورت در هر سال ۱۲ جشن ماهيانه پديد مي آيد. يكي از جشن هاي برجسته و فرخنده كه نياكان ما با شور و سروري ويژه آن را برپا داشته اند «جشن سپندارمذ» يا «جشن اسفندگان» است. جشن اسفندگان براي گراميداشت فروزه پاك و ارزشمند سپنتَه آرمَئيتي يا سپندارمذ است. سپنته آرمئي تي مظهر ايمان، فداكاري، فروتني، بردباري، وفاداري، مهر و محبت، تواضع، جانبازي، انديشه رسا و حامي زنان نيك و پارسا است.
در كتاب گات ها، سروده هاي جاودانه اشوزرتشت از فروزه سپنته آرمئي تي بارها ياد شده و ويژگي هاي آن برشمرده شده است:
«اي آرمئي تي، اي مظهر ايمان و محبت، آن پرتو ايزدي كه پاداش زندگاني سراسر نيك منشي است به من ارزاني دار...»(گاتها هات ۴۳ بند۱)

«...پروردگارا مرا به سوي راستي و پاكي كه نهايت آرزوي من است رهبري كن تا با پيروي از آرمئي تي مظهر ايمان و محبت به رسايي نايل آيم.» (هات ۴۳ بند ۳)
«... آرمئي تي نور محبت و ايمان را در دل رادمردان روشن كرده آنان را به سوي حقيقت رهبري خواهد كرد.» (هات ۴۳ بند ۶)
آرمئي تي چون نماد مهر و محبت، عشق و پاكي، ايمان به خدا و فكر رسا است پس به هنگام ترديد و دودلي با ياري از او مي خواهيم تا نور ايمان و عشق به خدا را در دل هاي ما به وجود آورد و ما را به سوي رسايي راهنمايي كند.
در فرهنگ زرتشتي شش فروزه و صفت بين انسان و خداوند مشترك است به گونه اي كه انسان مي تواند با بهره مندي و به كارگيري هر يك از اين صفت ها به اهورامزدا نزديك تر شود. در بين اين ويژگي ها چهارمين صفت و فروزه سپنته آرمئي تي نام دارد كه در فارسي به سپندارمذ و اسفند تبديل شده و به معني عشق پاك و آرمان مقدس است و از آنجا كه عشق، فداكاري، مهر، محبت، ايثار و از خودگذشتگي همواره با نام زن و مادر همراه بوده است به همين روي در ايران باستان برابر شدن روز سپندارمذ از ماه اسفند را جشن مي گرفتند و آن را اسفندگان مي گفتند.

ابوريحان بيروني در كتاب آثارالباقيه آورده است:«اسفندارمذ فرشته موكل بر زمين است... روز سپندارمذ در ماه سپندارمذ به جهت يكي شدن نام روز و ماه، عيد زنان بوده است و مردان به زنان هديه مي دادند و هنوز اين رسم در شهرهايي چون اصفهان، ري و پهله (ناحيه مركزي و غرب ايران) باقي مانده است و به فارسي مزدگيران گويند.» چنانكه بيروني نيز اشاره كرده است سپاس و ستايش مادران و زنان از ويژگي هاي اسفندگان است. در اين روز مردان و فرزندان با برگزاري مراسم شادمان و هديه دادن از محبت و مهر مادران سپاسگزاري مي كنند. در اين روز زنان و مادران لباس نو مي پوشند و انجام كارهاي خانه بر عهده پدران و فرزندان است. در اوستا مجموعه نوشته هاي دين و آئيني نيز بارها به زنان پارسا و نيك، درود فرستاده شده و جايگاه و مقام بلند معنوي براي آنها آرزو مي شود.»
«... از بين زنان و مردان، كسي كه برابر آئين راستي ستايشش بهتر است، مزدا اهورا از آن آگاه است. اينگونه زنان و مردان را ما مي ستاييم.... اين زمين را با زناني كه بر روي آن زندگي مي كنند مي ستاييم. اي اهورامزدا، مي ستاييم زناني را كه در اثر درستكاري و راستي نيرومند شده اند.... ما مي ستاييم مردان و زنان نيك انديشي را كه در هر كشور با وجدان نيك بر ضد بدي قيام كرده يا مي كنند.... كدبانوي خانه را كه اشو و سردار اشو هستند مي ستاييم.زن پارسايي را مي ستاييم كه بسيار نيك انديش، بسيار نيك گفتار، بسيار نيك كردار، فرهيخته و ياري رسان شوهر خود و اشو باشد. اي اهورامزدا ما مي ستاييم زنان ياري رسان را...»و از سوي ديگر سپنته آرمئي تي در نقش مادي خود نگهبان زمين شناخته مي شود و اين به دليل برخي ويژگي هاي مشترك زمين با زن مانند زايندگي، فروتني، مهرباني، بردباري و مهر و محبت شايسته است كه روز سپندارمذ، روز زن و زمين ناميده مي شود.پس اين روز كه هم اكنون در گاهشماري خورشيدي با روز بيست و نهم ماه بهمن برابر شده است براي گراميداشت زمين و زن جشن گرفته مي شود.اسفندگان روز مادر، روز زن و زمين و روز گراميداشت همه فروزگان پسنديده و نيكوي انساني در كيش زرتشت است و اكنون شايسته است ما نيز چون نياكان فرزانه خود اين جشن فرخنده را برگزار كرده و از مهر و مهرباني همه مادران و بانوان ايران زمين سپاسگزاري كنيم.»
------------------------------------------------
+نسک نوروز تا نوروز/دکتر کوروش نیکنام
+نسک جشنهای ایرانی/دکتر پرویز رجبی
+روزنامه شرق

posted by شارمین مهرآذر @ 12:16 AM, ,




قرص بالدار ، نماد مقدس مشترک بین تمدن های باستانی

مقدمه :
قرص بالدار یکی از نقوش و نمادهای باستانی است که حتا امروزه هم به عنوان نمادهای گرافیکی در بسیاری از مناطق دنیا دیده میشود.نشان آن در دنیای باستان ، دایره ای با بالهای گشوده بود که گاهی با پیکره انسان در وسط آن ، تصویر میشده است. ریشه های اصلی این نماد را میتوان در تمدنهای باستانی ایران ، میان رودان(بین النهرین) ، و مصر یافت.این نماد در اصل برای مردم آن زمان به منزله رابطه ای میان جهان مادی و معنوی بشمار می آمده است به همین دلیل از آن برای تزیین بناها و متبرک ساختن موضوعهایی که مبوط به امر سلطنت و مذهب بوده به وفور استفاده میشده است.نماد قرص بالدار در تمدنهای نام برده با اندکی تغییر دارای وجوهی مشابه است که خود گواهی برا ارتباط فرهنگ و اجتماعی بین این سرزمین هاست.

قرص بالدار در ایران :


یکی از پرمعناترین نقوش عصر هخامنشی ، نقش قرص بالدار خورشید است که مفهوم معنوی آیین زرتشتی را به خوبی نشان میدهد، مفهومی که در اوستا از آن به عنوان حامی جهان که در همه جا حضور دارد و همه چیز زیر سلطه پر توست ، همان فروهر است.در تخت جمشید و جاهای دیگر مظهر قدرت معنوی است که حامی شاهان ایرانی بوده و همیشه بالای سر پادشاهان و جایی که برتخت مینشستند یا تاج گزاری میکرده اند ترسیم میشده است. واژه فَروَهر با مفهوم دفاع و ایستادگی مربوط است و فروشی درچم دلاور و برجسته است.علت این نامگزاری را باید در وظایف دفاعی عمومی بر ضد اهریمن و اعمال دلاورانه ی فروشی ها در دفاع از خویشاوندان و نزدیکان دانست . در آغاز ، تنها دلاوران و پرهیزکاران و بزرگان دارای این نماد بودند ولی بعدها مردمان نیز دارای فروهر شدند.
این نیرو در اوستا فره وَشی و در سایر متون با نامهای فروتی ، فروهر، فرود، فرور آمده و خود زرتشتیان آنرا فَروَهر مینامند.سیزدهمین یشت اوستا نیز به نام فروردین یشت به این نیرو اختصاص دارد.فروهر از واژه "فر" در چم(=معنی) پیش و "ور" در چم نگاهداری کردن و پوشانیدن است و به این مفهوم است که پیش از هر انسانی فروهر او قبلا آفریده شده و پس از مرگ به عالم بال میرود. این فره وشی ها به باور ایرانیان باستان ، ده روز به آخر سال مانده برای دیدار خان ، مال و بستگان خود از آسمان به زمین فرود میآیند و از برکات خود خانه آنان را پر میکنند.(1)
قرص بالدار یا فروهر ایرانی در برخی موارد همراه با پیرمردی در وسط آن تصویر میشود که گل نیلوفر آبی یا حلقه ای دردست دارد.غربیان به اشتباه این نگاره را ، تمثال اهورامزدا میدانند که درواقع فرضیه ای کانلا غلط و نادرست است ، زیرا که فروهر مانند روان نادیدنی است و نمیتوان برای آن پیکره و شکلی ساخت از طرفی در آیین مزدیسنا اهورامزدا نه خانه ای در زمین دارد و نه شکلی برای ان متصور شده اند بلکه به منظور آشکار ساختن این نیرو ، آن را به صورت پیرمردی نمایانده اند، چراکه تنها ریش سپیدان و بزرگان سزاوار رهنمایی کردن و پندو اندرز دادن هستند.

قرص بالدار در سومر :
نقش اوتو به معنای خورشید و آن از خدایان باستانی سومر است(2). جایگاه اصلی او در شهر لارسا در معبدی به معنای اِیَبَر به معنای منزلگاه تابناک بوده است.در دوره نئوسومری از اوتو به عنوان پسر نانا (خدای ماه) یاد میشود که خود این موضوع نشانگر تصوری بود که روز ، زاده ی شب پنداشته میشد. اوتو یا لقب دیگر او بابَر به معنای درخشان و تابان نیز هست و این اسم برای نامگزاری اشخاص آن زمان هم به کار گرفته میشده است. در اساطیر باستانی از اوتو به عنوان یاری دهنده کسانی که در معرض خطر و دشواری هستند یاد میشود ، شخصیت اوتو با شمش خدای بابل به مرور بکی میشود. در سومر باستان ، نانا (خدای ماه) نگهبان شهر اور و پسرش اوتو ، خدای خورشید که سامیان آنرا شمش میخواندند، حامی شهرهای سیپار و لارسا بود. هردو خدا باعث محو شدن تاریکی بودند .بنا به باور سومریان باستان ، به همان صورت که ماه (نانا) ماههای سال را پدید می آورد ، خورشید روزها را خلق میکرد .اوتو هر ورز صبح از درهای آسمان مشرق ظاهر میشد و در زیر گنبد فلک شروع به سفر خود میکرد تا در شب دوباره داخل درهای آسمان غرب ناپدید شود.او در حالی که نور و گرما میخشید سرچشمه عدالت و داگری در میان مردمان بود ، اوتو در شکل انسانی خویش به صورت مردی نشان داده میشد که پرتوهای خورشید به صورت اشعه هایی از پشت شانه های وی ساطع بود و در شکل غیر انسانی به صورت قرص بالدار به نمایش در می آمد.

قرص بالدار در بابل :
شمش یا شاماش ، خورشید – خدای بابل است که ریشه نام او ار حروف SMS میباشد که ریشه ای سامی دارد و به مفهوم خورشید است.اولین بار نام این خورشید (خدا) در متون آکادی پیش ساگونی(3) درمیان اسامی مختلف اشخاص دیده شده است. با مطالعه اسامی که برای نامگزاری اشخاص استفاده میشده مانند اومی- شمش (شمش مادر من) چنین به نگر میرسد که این خدا ، یک خدای مونث بوده است و احتمال دارد که تاثیر خورشید – خدای سومری یهنی اوتو سبب شده که شمش به هیبت خدایی مردانه روی مُهر یا لوحهای سنگی باستانی دیده شود.
شمش آکادی به عنوان خدای دادگری و ایزد کیهان شناخته میشد و از اهمیتی ملی و عمومی ، تحت عنوان خدای بهشت و زمین برخوردار بود.اما در لیست خدایان دیگر ، هیچ گاه در مقام خدایی اصلی یا عالی قرار نگرفت ، میزان محبوبیت شمش را میتوان از نامگزاری اشخاص که از ام او برخوردارند ، مهر های استوانه ای و مقادیر قابل ملاحظه ای سرودها و نمازهایی که برای نیایش و احترام او خوانده میشد ، دریافت.
برای مردم باستان شمش(خدا) حامی منافع طبقه زحمتکش و فقیر بود و به آنان یاری میرساند. پدیدار شدنش درصبح ، زندگی را تجدید حیات میبخشید و به همان صورت که در آسمان اوج میگرفت تمام موجودات زنده را زیر نگر داشت،او از تمامی دریاها و کشورها میگزشت و بادانش جهانی خود تمامی زبانها را میفهمید.شمش جنگجویی تمام عیار بود در متون نئو – آسوری از او به نام خدای بهشت ، زمین و تمام موجودات بشری یاد میشود.شمش در حماسه گیلگمش(4) نزدیکترین خدا به اوست.گیلگمش در طول سفر افسانه ایی خود تماما متکی به خدای خورشید است و در همه مراحل راه از او کمک میخواهد.
شخصیت خورشید ، خدای شمش به مرور با خورشید ، خدای سومری یعنی اوتو یکی میشود و در نهایت در دوره نئو آسوری با خدای آشور پیوند و ارتباطی نزدیک میابد.

قرص بالدار در آشور :
آشور خدای ملی آشوری ها و ایزد جنگ و نگاهبان و عادی سلاطین رزم آوران بوده که به آنان فتح و پیروزی عطا کرده و از تخت و تاج ایشان نگداری می کرده است. پس از پیروزی قوم آشور بر بابل(5)، آشور نیز بر ماردوخ (مردوک) و دیگر خدایان بابلی تفوق یافت و خدای سرسله ی پایتخت آشور شد.بدین ترتیب با افزایش قدرت سیاسی آشوری ها ، ایزد آشور در میان خدایان دیگر تبدیل به خدایی اصلی شد ، در حالی که شخصیت و ویژگی دیگر خدایان چون انیل(ایزد زمین) و آنو(ایزد آسمان) و شمش را به خود گرفت. عبادت و پرستش ایزد آشور در میان رودان تا سه سده پس از میلاد ادامه یافت.
پادشاهان آشوری تصویر خدای آشور را روی نگین انگشتری ها و نیز بر پیشانی ابنیه و قصور و معابد خود منقوش و منقور میکردند.دایره(قرص) درنشان خدای آشور ، نماد ابدیت و جاودانگی است ، گستردگی بالها نشان گر حضور همیشگی خداست ، و پیکره انسانی نماد خرد یا آگاهی است.

قرص بالدار در مصر :



در مصر ، کیش خورشید – خدا در مقایسه با آیین و اساطیر سومری و اکدی هم ارز خود ، جایگاهی به مراتب بالاتر را اشغال میکرده است.خورشید مهمترین و اصلی ترین خدای مصریان بود و نامهای بسیاری داشت و در روایات مختلف کارهای متفاوتی را بدو نسبت داده اند.خورشید در اوج آسمان "رع" خوانده میشد که خدای بزرگ هیلوپولیس بود و هنگامی که به سان پیرمردی غروب میکرد آتوم نام داشت. "هیلوپولیس" مرکز اصلی آیین رع بود.دراین زمان به القاب شاهان فراعنه برمیخوریم که نشان میدهد پادشاه پسر رع است.در مجسمه فرعون "خافَر" یا "خَفرَع" ، هوروس را به شکل شاهینی ترسیم کرده اند که از سر فرعون محافظت میکند. بمرور با ترکیب هوروس و رع ، رع هَراختی پدید آمد.این حالتهای ترکیبی اسامی خورشید مثل رع ، آتوم یا رع هراختی نشانگر تکثر صورتها و کوششهایی بود که به منظور جمع کردن جنبه هایی از خورشید خدای آفریننده در یک نام بود.( شاید برای دست یابی به سیاست یگانه پرستی!)
در حالت انتزاعی تر هوروس خورشید(خدا) به شکل قرص بالداری نمایش داده میشد که مارهای مقدس کبرانشان خدا بانوی مصر سفلی و علیا(نخبت) ، از دو طرف آن محافظت میکنند.
در روایات باستانی مصر ، خورشید هربامداد به سان گوساله ای از ماده گاو آسمان زاده میشد و شبانگاه بانوی آسمان اورا میبلعید تا بامداد، دیگر بار او را بدنیا آورد.

نتیجه گیری :
مردم باستان ، شاهین(عقاب) را تیز پروازترین و قدرتمندترین پرندگان آسمان میدانستند و برای آن احترام و تقدسی خاص قایل بودند. برای آنان خورشید هم چون الهه ای بود که سرچشمه نور و باروری بود، مصریان خورشید را آفریننده جهان و انسانها نخستین را فرزندان او میدانستند.ایرانیان باستان نیز خورشید را سپاس میداشتند اما نه به عنوان خدا بلکه به عنوان یکی از آفریده های مفید اهورامزدا ، در اوستا بخشی به نام «خورشید یشت» برای ستایش خورشید وجود دارد.و همچنین خورشید یکی از نمادهای ایزد مهر(میترا) نیز به شمار میرفت.
-----------------------------------
1- این همان رسمی است که ایرانیان و غیر زرتشتیان از آن به عنوان خانه تکانی نام میبرند و چند روز مانده به تحویل سال نو به تمیز کردن خانه های خود میپردازند.
2- نقش اوتو (خدا) ، مربوط به دوره آکادی است.
3- سومر در حدود 3000 پ.م اکد را زیر نفوذ و سیطره خود داشت تا اینکه با فتح آن بدست سارگون ، پادشاه سامی اکدی در سال 2316 پ.م با اکد دولت واحدی به نام سومرواکد را تشکیل داد . به دوره قبل سارگون ، دوره پیش سارگونی گویند.
4- گیلگمِش پادشاه و قهرمان افسانه ایی شهر اوروک (سومر) در هزاره سوم پ.م بوده است.
5- به احتمال این دوره زمان هجوم آسور بانیپال پادشاه آشور به بابل بوده که کوروش شاه آن را شکست داده و مردوک را گرامی داشت.

برداشت این جستار تنها با ذکر آدرس اینترتی تارنگار عرب ستیزی مجاز میباشد(دانیال.پ)

posted by شارمین مهرآذر @ 12:31 PM, ,

تاریخچه پزشکی ایران باستان (2)

قوانین پزشکی در ایران باستان:
رعایت بهداشت آب و محصولات کشاورزی و از بین بردن هرچیزی که سبب بیماری مردم میشده است بر عهده حکمرانان بود. در ایران تشکیلات منظمی وجود داشت و پزشکان مجبور بودند از قوانین و دستورهای واحدی پیروی کنند. به رئیس پزشکان "دروستبد" گفته میشد که وزیر بهداشت و درمان بود.آتروان به کسانی گفته میشد که آمار پزشکی را میگرفتند ، یا در تاریخچه ی بیماری ها پژوهش میکردند. پزشکان باید هنگام کار پارچه ای را به صورت میبستند که به آن پنام میگفتند.
قوانین پزشکی ایران باستان را سری الگود (تاریخ پزشکی ایرن) ، با فرمان پر آوازه "حمورابی" بابلی سنجیده است. دلیل این امر ، تعیین حق درمان ، دادن جواز کار به پزشکان و مجازات پزشکانی بود که مرتکب خطا میشدند.

میزان مزد پزشکان :
مزد پزشک در برابر هریک از طبقات جامعه رعایت میشد ، و مردم حق درمان را بنابر توانایی خود میپرداختند. برای درمان پادشاه و خانواده سلطنتی ، درشکه چهار اسبه ، روسای لشکری ، استادار و فرمانداران ، یک اسب و بازرگانان یک شتر ، کشاورزان یک گوسفند و یا معادل آن سکه های رایج و برای مردم تنگ دست رایگان درمان میشدند.

اخلاق پزشکی :
یک پزشک باید نیک آموخته و در فن خود مهارت کامل داشته باشد ، از ویژگی داروها به خوبی آگاهی داشته باشد و پیوسته در پی کامل کردن دانش خود باشد.به شکایت بیمار گوش کند و در دردشناسی استاد باشد. پزشک باید شیرین زبان ، نجیب ، صبور ، قانع ، فروتن و قابل اعتماد باشد. هرگز برای مزد بیشتر دوره بیماری را افزایش ندهد.

حق پزشک :
محل زندگی ، وضع لباس و خوراک پزشکان باید خوب کافی و تمیز باشد ، هریک دارای یک اسب تندرو باشند تا در هنگام خطر به کمک بیمار بشتابند ، پزشکان همیشه باید به مقدار زیاد دارو و وسایل همراه خود داشته باشد.

دانشگاه گندی شاپور :
دانش پزشکی نه تنها در ایران باستان ، بلکه در تاریخ پزشکی جهان با دانشگاه گندی شاپور خوزستان پیوند ناگسستنی و استوار بود. این دانشگاه یک مرکز علمی تحقیقاتی پزشکان ایرانی پهلوی زبان و مسیحیان ایرانی سریانی زبان بود. این مرکز علاوه بر دانشکده پزشکی که بیمارستانهای وابسته به خود را داشت ، دانشکده ای برای نجوم و رصدخانه ای هم در کنار خود داشت ، زیرا از ستاره شناسی نیز برای درمان استفاده میشد. مکتب پزشکی دانشگاه گندی شاپور دنبال رو مکتب پزشکی سینایی – مغانی مادستان ایران زمین بود ، که به وسیله مغان فرزانه اداره میشد.
در زمان خلافت مامون عباسی بیت الحکمه ی معروف یا دانشگاه بغداد از دانشگاه گندی شاپور الگوبرداری و پایه گزاری علمی دانش پزشکی در دانشگاه بغداد شد.


جشن سپندارمذگان :
درمیان جشنهای بزرگ ایران ، سپندارمزدگان جشن اَمشاسپند سپندارمذ ، مهین فرشته نگهبان زمین است. این جشن هرسال پنچم اسفند برگزار میشد و درطی آن کارهایی برای دفع آسیب گزندگان صورت میگرفت. سپندارمذگان «روز پزشکی» هم میدانستند. ابوریحان بیرونی در شرح جشنهای ایرانیان ، درباره سپندارمذگان میگوید :
روز پنجم از ماه اسفند ، به سبب اتفاق این دو اسم با هم ، خرد و شکیبایی است.مردم در این روز دانه های مویز و انار کوبیده را خشکاخشک میخورند و میگویند که پادزهر و دفع آسیب و گزش همه خرفستران (گزندگان و خزندگان) است.این جشن نویده روییدن گلهای بهاری است که نخستین آن گل بیدمشک میباشد.سالها قبل پرستاران ایرانی از استاد پورداوود خواستند که روزی را برای سپاس از مقام پرستار برگزیند ، که هیچ گونه وابستگی به کشورهای دیگر نداشته باشد و با سنتهای ایران باستان در ارتباط باشد او روز پنج اسفند را به عنوان روز پرستار ، و گل بیدمشک را سمبل پرستاری در ایران پیشنهاد کرد ، که مورد استقبال فراوان پرستاران قرار گرفت .

+دانش و مردم /شماره 3و4/سال پنجم

posted by شارمین مهرآذر @ 11:30 PM, ,

تاریخچه پزشکی ایران باستان(بخش نخست) :


نخستین ریشه واژه پزشکی در ایران باستان "بیشه زه" به معنای «آسیب زدا» است، این واژه در پهلوی بشیه زک و بعدها به پزشک تبدیل شد. در اَردیبهشت یشت پزشکان ایرانی به پنج دسته تقسیم میشدند ؛
داتو بیشه زه یا داد پزشک : پزشکانی بودندن که در زمان شیوع بیماریهای واگیر دار مردم را با اصول بهداشت آشنا میکردند.
کرتو بیشه زه یا جراح : پزشکانی بودند که مسئول بستن استخوانهای شکسته ، اصلاح جابجایی استخوان ، دوختن و قطع کردن عضو آسیب دیده بودند.قدیمی ترین عمل جراحی به وسیله تاریخ ایران ،ازطریق شاهنامه است ، درشاهنامه نخستین عمل جراحی روی رودابه برای زاییدن رستم انجام گرفت ؛
بیامد یکی موبد چیره دست ....... مران ماهرخ را به می کرد مست
بکافید بی رنج پهلوی ماه ........... بتابید مر بچه را سر ز راه
چنان بی گزندش برون آورید ....... که کس در جهان این شگفتی ندید

اشو بیشه زه یا اشو پزشک :
آسیب زدایی به وسیله اشویی (راستی و پاکی).درشاهنامه ی فردوسی از نوش دارو ، زخم بندی و بخیه زدن زخمهای عمیق خنجر و تیر و شمشیر سخن زیاد به میان آمده است.سینای حکیم پور، پسر "اهوم ستوت" ، پزشکی بود که در دوره خود از حکمت و دانش بی نظیر بود و شاگردان زیادی را آموزش میداد.بعد ها از وی در شاهنامه به نام سیمرغ یاد شد که زخمهای رستم را در جنگ با افراسیاب درمان میکرد. در منطق الطیر عطار هم از سیمرغ به عنوان پزشک بزرگ یاد شده است که صد شاگرد داشت و به آنان فلسفه ، پزشکی و نجوم می آموخت ، شاگردان او در سراسر جهان پراکنده شدند و به آموزش پزشکی و درمان پرداختند.
شهاب الدین سهروردی دررساله «صفیر سیمرغ» می گوید:
صفیر او خفتگان را بیدار کند ، سایه ی او درمانگر دردها و رنجهاست.سینا از واژه "سئنه" گرفته شده است که همان سیمرغ است و خاندان پزشکی در ایران ه این نام خوانده میشدند. مسیحیان سریانی ایرانی سیمرغ را جبرئیل نامیدند و تا آنجا پیش رفتند که او را مظهر روح القدس دانستند.
سینا یا سئنه با قوم سایینی هم ریشه است ، وجود کوهستان سایین در منطقه اورال و آلتابی به معنای کوه شاهین یا سیمرغ والموت آشیانه سیمرغ است.
سینا از اسمهای رایج هندو ایرانی ( آریایی) ، به ویژه در میان سکایان شرقی است و توتم نیاکان هخامنشی شاهین بوده است .سیمرغ مرغی است که از خرد و منطق بهره کافی دارد و در حقیقت به مفهوم فلسفی عنقاست که مظهر خرد بزرگ است.
سیمرغ رودابه را به هنگام زاییدن رستم از درد میرهاند و رهنمودهای او به زال هم پزشکی است و هم ایزدی :
بیاور یکی خنجر آبگون/ یکی مرد بینادل و پرفسون/ نخستین به می ماه را مست کن/زدل بیم و اندیشه را پست کن/تو بنگر که بینادل افسون کند/به صندوق تا شیر بیرون کند/بکافد تهیگاه سرو سهی/نباشد مر او را از درد آگهی/وزو بچه شیر بیرون کشد/همه پهلوی ماه در خون کشد/واز آن بدوزد کجا کرد چاک/ز دل بیرون کن ترس و تیمار باک/گیاهی که گویمت با شیر و مشک/بکوب و بکن هرسه در سایه خشک/بساو و برآلای و بر خستگیش/ببینی همان روز پیوستگیش/بدو مال از آن پس یکی پر من/خجسته بود سایه فر من( فردوسی بزرگ)
در این نه بیت تمام روشهای سزارین شرح داده شده است سزاوار است آن را رستمیک یا رستمین بنامیم چراکه این روش از ایران به یونان برده شد سپس بعد ار زایمان سزار با همین روش آنرا سزارین نامیدند که هم اکنون با این نام در واژه نامه پزشکی ایران وارد شده است.
اورور بیشه زه یا اورو پزشک : پزشکانی بوند که از خواص گیاهان آگاه بودند و به وسیله گیاهان بیماران را درمان میکردند. نخستین پزشکی که به وسیله گیاه بیماران را درمان کرد پور آبتین بود.
در بندهش آمده است: «هربیماری را یک گیاه درمان بخش است و و هردارویی را آفریدگان، برای از بین بردن درد میخورند.اهورامزدا ده هزار گیاه درمان بخش بسود بشر آفرید و به آب خاصیت شفادهندگی داد.»
اهورا مزدا فریدون را از خواص نباتات و گیاهان درمان بخش اگاه ساخت و فریدون بسیار از بیماری هارا نابود کرد و از خواص میلیونها گیاه و نباتات باخبر بود.(ناسخ التواریخ)
هوم ، پزشک بزرگ و کاشف گیاه هوم بود که به نام خود نیز معروف شد.درتمام یشت بیستم از خواص گوناگون فشرده این گیاه صحبت میشود.( یشت بخشی از کتاب اوستا است)و فردوسی هوم را عابدی مینامد که در زمان کی خسرو در کوهی مسکن داشت.
در هردو آیین بودایی و ایرانی با فشرده هوم و شیره آن نوشابه ای شفابخش میساختند و در نوشته های ایرانی به آن هوما و در نوشته هندوان به آن سوما میگفتند در هوم یشت که جز یسناهاست ( 9-11) این گیاه مقدس نامیده شده است و جمشید و فریدون و تریت که هرسه پدران پزشکی ایران به شمار می آمدند از شیره آن استفاده میکردند.
هشتاد نوع داروی گیاهی و مایه های میوه ایی در دانشگاه گندی شاپور به کار میرفت.ایران یکی از کشورهای گیاه پزشکی بشمار می آید، درکتابهای عربی و یونانی نام ایرانی گیاهان باید نوشته میشد ، چه این نوشته از خود ایرانیان و اقوام دیگر بود.

مانتره بیشه زه یا مانسره پزشک :
این نوع درمان به وسیله مغان فرزانه ی مادستان انجام میشد، مغی که مانتره درمان میکرد چنانکه در یسنای 9، 31،44 امده است ، اهوبیش نام داردکه بدرستی به معنای درمانگر زندگی است (اهو: زندگی ، بیش: پزشک) ، همین واژه بعدها به پزشک زندگی برگردانده شد.مانتره درمانی از ویژگی پزشکی مغان بود.

نوشتار بعدی در مورد قوانین پزشکی خواهد بود.

posted by شارمین مهرآذر @ 1:50 AM, ,

تهاجم تازیان و حوادث پس از آن(2)

نخستین ضربتی که به علامت نارضایتی ایرانیان بر پیکر حاکمیت عرب وارد آمد و جهان اسلام آن روز را سخت شگفت زده ومتحیر نمود ، کشتن خلیفه دوم اسلام عمر ابن خطاب بود که موقع نماز درمیان مسجد ، با خنجری آب دیده بدست یک ایرانی اصیل و از جان گزشته اتفاق افتاد.
و این نخستین زنگ خطری بود که در همان دهه های تسلط عرب بر کشور ایران به صدا در آمد ، و تازیان که مست از باده غرور بودند به سختی تکان داد.این جوانمرد ایرانی نامش فیروز (پیروز) بود که تازیان اورا ابولولو مینامیدند و از بد حادثه در طول زندگانیش دوبار اسیر شد نخست در جنگ ایران با روم و دگر با هامگامی بود که تازیان به جنگ با رومیان او را دوباره اسیر کردند.
روزی عمر ابن خطاب خلیفه مسلمین او را میبیند و از او سوال میکند که از هنرهای زمان چه میداند ؟ او پاسخ میگوید : انواع کارهای دستی درودگری ، آهنگری کنده کاری و نقاشی.
عمر گفت چنین شنیده ام که گفته ای میتوانی آسیابی بسازی که با نیروی باد گندم را آس کند. فیروز میگوید آری چنین است .
عمر میپرسد میتوانی چنین آسیایی برایم بسازی ؟
فیروز درجواب میگوید ای خلیفه بزرگ اگر زنده باشم برایت آنچنان آسیایی خواهم ساخت که تمام مردم در شرق و غرب عالم در باره اش گفتگو کنند.
و عمر در همان موقث به همراهانش میگوید این غلام با این سخن مرا سخت هراسان کرد .
قضا چون زگردون فرو ریخت پر........همه عاقلان کور گردند و پر
قتل عمر دوسال پس از جنگ نهروان که ان جنگ اخرین ستیز میان تازیان و ایرانیان بود ، اعراب آن جنگ را فتح الفتوح نامیدند . زیرا پس از آن جنگ شیرازه کشور ساسانی از هم پاشید و تازیان بر قسمتهای اصلی ایران دست یافتند.
پس از دوسال اسیران تازیان اسیران ایرانی را که مانند حیوان به هم قفل زنجیر کرده بودند به شهر مدینه می اوردند فیروز که دل خویش را در گرو عشق ایران و ایرانی داشت و روزهای زیاد شاهد شکنجه و آزار اسیران بود تصمیم گرفت به تلافی جور و ستمی که بر ایرانیان وارد میشد ، خلیفه اسلام را از پای درآورد.او خنجری داشت دوسویه که دسته کارد در وسطش قرار داشت آنروز ان را زیر شالش پنهان نمود و به مسجد آمد.هنگامی که عمر به عنوان امام جماعت جلوی صف نماز گزاران قرار گرفت فیروز به سرعت خنجرش را کشید و همه قدرت شش ضربه کاری بر بدن عمر وارد نمود.یکی از زخمها که زیر ناف وی وارد شده بود بسیار عمیق و مهلک بود که از همان زخم جان کاه به هلاکت رسید.فیروز آن رشید مرد ایرانی که میخواست با این اقدام گوشه ای از درد و رنجی که به وسیله ستمگران به هم وطنانش وارد شده بود به یاد سران تازه به دوران رسیده تازی بیاورد ، تابلکه برایشان درس عبرتی بشود.
از آن روز که فیروز عمر را به قتل رساند تا هنگامی که ابومسلم مرد رشید خراسان در مقابل بنی امیه قیام نمود و سلسله انان را برانداخت کمتر از یک قرن میگزشت که در نظر تاریخ فقط یک لحظه است و در این فاصله بیش از شش نهضت ایرانی برضد تازیان در سراسر ایران بپا گردید.
که همه آنان با تیغ بیداد ستمگران تازی از پای درآمدند.آری با تیغ همان مردمانی که شعار برابری و برادری میدادند.

posted by شارمین مهرآذر @ 8:05 AM, ,

other points

بخشهای وبلاگ

John lives in Toronto and is a freelance illustrator and a designer/animator for CHUM Television. He writes about , design, and visual culture under the pseudonym Robot Johnny

مهمترین لینکها و سایتها

Claire Robertson is an illustrator and toy from Melbourne, Australia. While her illustration clients have included The New York Public Library, Scholastic and Cambridge University Press, it’s her blog Loobylu.com that brings her the most joy and which has attracted the most attention with rave reviews in the Wall Street Journal, WIRED Magazine and The Guardian.

About This Blog

کانون خردگرایی شعوبیه بر پایه راستی و منش پاک و بر سه بنیان پندار،گفتار و کردار نیک پایه گذاری شده و هدفش از نقد ادیان و خرافات تنها برای نشر آگاهی است. کانون به هیچ حزب و دسته سیاسی وابسته نیست و مستقل کار میکند.برای عضویت پس از خواندن قوانین کانون میتوانید به ما ایمیل بزنید تا آگاهی بیشتری به شما در این رابطه داده شود.

Contact Us

This is an open source template, which means that you are free to use it in any way you want to without any obligations. If you decide to use this template, I kindly ask you to leave the "Design by Andreas Viklund" link in the footer. I am also interested in seeing how my templates are used, so feel free to send me an e-mail with a link to your page. If you want more templates to choose from, check out the sites in the "Favorite links" menu to the right!

به ایران بیاندیش آزادی در دستان ماست

فرهنگ ایرانی گوید گستاخ باش تا شک کنی و شک کن تا بیاندیشی

جرات اندیشیدن داشته باش

آگاهی سرآغاز آزادی است

Archives

Previous Posts

آثار احمد کسروی

Links

براي عضويت در خبرنامه سايت ايميل خود را وارد كنيد.

Logo


make money online blogger templates

در صورت فیلتر تارنگار کانون جلوی آدرس اصلی کانون عدد1 را بگذارید اگر موفق نشدید با ما تماس بگیرید. تارنگار کانون را به دوستان خود معرفی کنید.