پریان در اندیشه های ایرانی و اسلامی(بخش نخست)
تو این را دروغ و فسانه مخوان ..... به یک سان روش در زمانه مدان
کزو هرچه اندر خورد با خرد ...... دگر بر ره رمز معنی برد
پریان در اندیشه ایرانیان
واژه شناسی :
پئیتاره :
در پهلوی پتیارک و در اوستا پئیتاره به معنی نکبت و آفت و زشتی است و بسا از آن دیو و غول اراده شده است. فردوسی بزرگ گوید:
جهانی بر آن جنگ نظاره بود .......... که آن اژدها طُرفه پتیاره بود
در اصطلاح پارسی نیز برای اشخاص بد عمل و زن بدکار به کار میرود. در بند هفتم اَردیبهشت یشت آمده:« نا خوشیها فرار کیند، مرگ بگریز، پتیاره ها فرار کنید و......»
پَئیتیش :
دیوی است بر ضد آنچه نیک است ؛یا به عبارت دیگر قوه ای است اهریمنی که برای تباه کردن جهان در مقابل هرچیز نیک چیزی زشت پدید میآورد.(وندیداد)
پئیری مئیتی :
به مفنای اندیشه بد و خیال فاسد و بی اساس و نیز به معنی دیو میباشد. جز اول آن پئیری به معنی پری است . در اَردیبهشت یشت آمده است که سرودن نماز اَئیریامن ،که بزرگترین کلام ایزدی است .تمام خرد خبیث و همه جادوان و پریها را بر اندازد.
پئیری ، پئیریکا :
پری در اوستا به همان معناست که در پارسی به کار میبریم و آن عبارت است از یک موجود لطیف و بسیار زیبا.
دیوان و نیروهای شر :
اوستا و سایر متون مذهبی آئین زرتشت ،به توصیف دیوان ،موجودات اوستایی و پهلوانان پرداخته که بهترین گیرشگاه یشتهاست که در آن از موجودات افسانه ای چون پریان و نیز پهلوانان اسطوره ای مانند جم (جمشید) سخن به میان آمده است.
در دنیای ایران باستان دو نوع نیروی شر متداول بوده است: آنهایی که مستقیما به پیکر انسانها حمله میبردند و آنهایی که در اطاف انسانها پرسه میزدند و در انتظار فرصتی بودند تا به آنها و محصولات و دامهایشان آسیب برسانند.
موجودات شر به طور کلی یاتو نامیده میشدند، ولی این واژه برای دشمنان آنها نیز به کار میرفت کسانی که قادر بودند با شر و قدرتش بجنگند.اینها ساحران و جادوگران بودند.
این اندیشه که جاوگران و ساحران تنها این توانایی را دارند به آیین قبل زرتشت یعنی میترائیسم و بودا برمیگردد که مردم به اصطلاح زیر سایه و امان آنها میزیستند .اما با آمدن آیین زرتشت کم کم محبوبیت خود را از دست دادند و به جمع نیروهای اهریمنی پیوستند. دیو اصطلاحی است که ریشه در واژه باستانی دِوا دارد این واژه در اوستا نیز دَاِوَ آمده است که معنی آن خدا و یا خدای دروغین است.در میان موجودات اهریمنی نیروی شرور دیگری بودند که پئیریکا نامیده میشدند،پارسی جدید آن پری و لاتین آن فری است. ایرن گروه شبها یشترین فعالبیت را داشتند و شخصیت آنها شبیه به جادوگران بود.پریان به هیات های مختلف ظاهر میشدند: به عنوان مثال میتوانستند به شکل موش یا ستاره دنباله دار در بیایند.به همبن دلیل است که گاه در سروده های اوستایی همچون یشتها و وندیداد به موجودات زیان آور (موش) نفرین فرستاده شده و در مقابل حیوانات مفید مانند گاو، شتر وبه ویژه اسب ستوده شده و تا آنجا پیشرفته که ایرانیان نام خود را این حیوانات پیوند میزدند مانند آذر گشنسب (آذرگش اسب) و یا زرتشت(زر تشتر).
پریان گاه خود را زیبا میکردند تا انسانها را گمراه سازند و به آنها زیان برسانند ،در سنت پسین ایرانیان،غالبا زیبایی آنها ستایش شده است.بدترین دیو شرور روح مادینه نئوش (با نَسو در یشتها برابر است) بود که در آیین نوین یعنی مَزدیسنا به شکل یک مگس توصیف شده استکه سرچشمه همه سر ها است.او به آن دسته از موجودات تعلق دارد که زرتشت در مزدیسنا و گاتها از آنها به عنوان دروگ (دروج)و یا دروغگویان بد عمل نام برده است همانگونه که درزادسپرم آمده است «و او(تیر) با دروج مینوی ستیز کند و وضیفه او زدن و سوزاندن پری پیکانی است که از دریا برآیند و پوشش مادی دارندو...» .یکی از دشمنان دیوان و جادوگران الهه روشنایی میترا است که مسئولیت از بین بردن نیرو های شر را بر عهده دارد.
شر پریان و یا جادوگران در اسطوره ایرانی اَشاوَهیشتا(اَردیبهشت) نیز بیان شده است.هنگامی که اَردیبهشت به دفع از مردم به مبارزه با جادوگران برمیخیزد جادوگران برای دفع شر آردیبهشت حیله ای میاندیشند .یکی از جادوگران به صورت زنی زیباروی در آمده سعی در گمراه ساختن اَردیبهشت را دارد ما حیله آنان به یاری یکی از پهلوانان ایرانی نقش بر آب میشود.
در بخش دیگر یشتها بنام تیر یشت آمده« تشتر ،ستاره شکوهمند را میستاییم که بر پریان چیره گردد.هنگامی که پریان در دریای فراخکرت در پیکر ستاره گان دنباله دار ،میان زمین و آسمان پرتاب شوند،تشتر پریان را در هم شکند.»
در اینجا به غیر از میترا (الهه نور) ،تیتشر (تیشتریه) که ایزد باران است در مقابله با پریان بلند میشود تا آنان را شکست داده و از دریای افسانه فراخکرت محافظت میکند. برخلاف آن در اسلام تیشتر با نام میکائیل بیان شده که هیچگونه دشمنی با پریان ندارد.توضیح آن در بخش اسلام امده است.
اگر در تیریشت و دیگر وشته های اوستایی ،پریان دارای کرداری اهریمنی هستند،در شاهنامه با دیدگاهی وارونه روبه رو میشویم:
یکایک بیامد خجسته سروش .......... بسان پری پلنگینه پوش
بگفتش به راز این سخن با پدر.......... که دشمن چه سازد همی با پسر
پیوستگی پلنگ با پری و دیو را در سروده دیگر فردوسی میتوان دید:
چگویم که این بچه دیو کیست .......... پلنگ دورنگست یا خود پریست
در اینجا سروش به معنی ندا و آوایی ایزدی و مقدس است چنانکه در جای دیگر از شاهنامه آمده است:
فروهشته از مشک تا پای موی ........ به کردار هور بهشتیش روی
سروشی بُداو آمده از بهشت .......... که تا بازگوید بد و خوب و زشت
سوی مهتر آمد بسان پری .......... نهانش بیاموخت افسونگری
در بندهش از زن تبهکاری به نام جهی سخن میرود که اهریمن را به رویارویی با جان اهورا بر میانگیزاند در ترجمه بخشی از روایت پهلوی که در باره رستاخیز میباشد جهی به ابر و مگس سیاه همانند شده است.در زادسپرم از نبرد جهی و دیوان با ایزدان ،درفرجام جهان یاد شده است . نشانه ای دیگر از جهی را در نوشته هایی هندی به نام پران میتوان یافت .در اینجا جهی را به گونه چهایا میبینیم:
«یم(جم) پای خود را بلند کرد تا چهایا ،خدمتکار پدرش را بزند اما چهایا وی را نفرین کرد و پایش مجروح گشت.»
پریان در اندیشه های ایرانی غالبا جز نیروهای اهریمنی بیان شده اند در داستان رستم و اسفندیار هرکدام در خان چهارم با یک زن جادوگر رو به رو میشوند که سیما و اندامی زیبا دارد ،ولی پس از رسوا شدنش به شکل گنده پیرزنی زشت در میآید.
posted by شارمین مهرآذر @ 9:34 PM, ,
زرتشت و بهشت و جهنم
مى گويند كه اديان سامى بهشت و جهنم را از دين زرتشت بر گرفته اند ، نياز مى بيند كه ديدگاه زرتشت را در اين باره بررسى كند . زرتشت در سرود نوآيين خود مى گويد كه اهورامزدا هستى را بر پايه ى يك قانون ثابت كه در سرشت اوست آفريده است . زرتشت اين قانون سرشتى اهورايى را كه در آفرينش جارى است ، اشا يا راستى نام گذاشت :
«آنكه نخستين بار به روشنايى جهان هستى انديشيد و از خرد خويش قانون راستى را بيافريد و با چنين ميزانى انديشه ى نيك را نگهبان شد.»(گاتا يسنا ۳۱ كرده۷)
پس اشا يا نظام كيهانى همان قانون يا نظم است كه هستى بر پايه ى آن به وجود آمده و بر همان پايه مى چرخد ، بر بنيان قانون اشا انسان با توانايى ويژه كه انديشيدن نام دارد در درون هستى پاگرفته است و همين تك ويژگى او را از موجودات ديگر هستى متمايز ساخته است . خداى زرتشت آفريننده ى انديشه و خرد افزاينده است ، انسان كه آفريده اوست داراى خردست و در گزينش خود آزادست .
«اى اهورامزدا
از آن تو بود آرميتى ، نيز از آن تو بود ، خرد مينوى جهان ساز ، آنگاه كه تو او را گزينش راه دادى تا به رهبر راستين بگرود يا به رهبر دروغين .»
( گاتا يسنا ۳۱ كرده۹ )
پس انسان اهورا آفريده :
۱ - مى انديشد
۲ - آزادى گزينش دارد
۳ _ مسئول و پاسخگوى گزينش خويش است
رو در روى چنين انسانى دو راه موجودست
راه نيك و راه شر يا بد ؛
او با رايزنى با خرد خود ، يكى از راه ها را بر مى گزيند . در اين گزينش كه بر اصل اختيار سامان مى يابد هيچ نيرويى او را هل نمى دهد بلكه تعين كننده ، خرد و اختيار اوست . پس اختيار مسئوليت مى آفريند ، و انسان در برابر گزينش راه خوب يا بد مسئول است . از اينجا پاى سرنوشت به ميان مى آيد ، سرنوشت آدمى از اين ديدگاه برآيند آزادى گزينش است . چه خوب حاصل آيد و چه بد، پس به زبانى ديگر آنچه را كاشتى درو كرده بر مى دارى ، شادى خرمى و سرفراز زيوى كه ترانه ى وجدانست برآيند كاشت و ساز نيكى و نيك كردارى است . غم و اندوه ناخواسته كه وجدان را چنگ مى زند ره آورد بى كم و كاست كردار بداست .
سعدى شيراز ( ۱۲۹۲- ۱۲۱۰ م ) سخن گاتايى را در قالب شعر چنين مى نماياند
هر كه در مزرعه ى دل تخم وفا سبز نكرد
زرد رويى كشد از حاصل خود گاه درو
حافظ شيراز ( ۱۳۸۹-۱۳۲۰ م ) نمايى مى دهد گويى كه نخست گاتا را خوانده و سپس ساده و جارى سروده است :
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
كاى نور چشم من به جز از كشته ندروى
و چه زيبا بانوى فرهيخته ى ادب پارسى پروين اعتصامى ( ۱۹۴۱- ۱۹۰۶ م ) اين مهم را بيان كرده است :
هر چه كنى كشت همان بدروى
كار بد و نيك ، چو كوه و صداست (پژواک)
«خارهايى كه درو مى كنم نتيجه ى بذرى است كه خود كاشته ام ، آن خارها مرا مجروح و خونين كرده اند ، چه خوب اگر از قبل پيش كرده بودم كه نتيجه ى چنين بذرى چه خواهد شد؟
بى گمام تن و جان - ى به آن پاداش آرمانى خواهند رسيد كه در گزينش آزادنه خود ره نيك را برگزيده و با منش نيك و برخوردارى از پرتو اشه خواست اهورامزدا را كه برآيند آن آبادانى و نو شدن جهان است به پيش برده اند.»
(يسنا هات ۲۴ بند ۱۴)
از ديدگاه گات ها اگر بخواهيم تعبيرى از بهشت و جهنم داشته باشيم همانا چو نى و چگونگى روحى و روانى آدمى است به همين دليل نمى توان آنرا در ظرف مكان و زمان جا سازى كرد تا مرزى و حدودى براى آن بوجود آورد ، بر اين اصل روان نيك انديشان ، نيك گفتاران ، نيك كرداران با شادى و شادكامى كه برآيند خشنودى وجدان است به سرزمين منش نيك يا Dangheuish Demana Manangha مى روند . نكته ى شايان نگرش اين است كه برخلاف دين هاى سامى و ونديداد و اردايويراف نامه سرزمين منش نيك يا جهان پاكى و راستى خارج از ظرف و مكان و زمانست يا به عبارت ديگر :
حالت روحى و روانى است يا به شكل خشنودى وجدان كه شادى ترجمان آن است يا ناخشنودى كه نشانه اش اندوه بى پايان است . بهشت و جهنم ونديداد و ارداويراف نامه را هرگز به حساب دين زرتشت نگذاريد ، دين زرتشت را در واژگان خردبار گات ها بجوييد ، بهشت و جهنم حاصل كشت ماست و اين جهانى است و بس !
-----------------------------------
برگرفته شده از سخنان استاد تورج پارسی
posted by شارمین مهرآذر @ 10:44 PM, ,
جشن اَردیبهشتگان
ارديبهشت است و موسم گل
دوستان وقت گل آن به كه به عشرت كوشيم
سخن پيرمغان است و به جان بنيوشيم
در گاه شماري ايران باستان ، روز سوم هر ماه و ماه دوم هر سال خورشيدي به نام ارديبهشت امشاسپند است. اَردیبهشت از واژه اوستایی "اَشا وهیشتا" گرفته شده که پاکی و اشویی معنی میدهد خواندن آن با ضمه اشتباه است و معنای خود (پاکی) را از دست میدهد. زرتشتيان، ارديبهشت روز از ارديبهشت ماه را جشن مي گرفتند و آن را "ارديبهشتگان" مي ناميدند. سومين يشت از اوستا به نام همين امشاسپند است. اين امشاسپند نماينده قانون ايزدي و نظم اخلاقي در جهان است . درباره وي آمده است كه : " ارديبهشت را خويشكاري (=وظيفه) اين است كه ديوان نهلد تا روان دروندان را در دوزخ به بيش از گناهي كه ايشان را است پادافراه كننده و (ديوان را) از ايشان باز دارد. "
اما مطابق جشنهاي ديگر ، ابوريحان بيروني به آن اشاره نموده است كه روز سوم ارديبهشت ماه ، ارديبهشت روز است و آن عيدي است كه ارديبهشتگان نام دارد، براي آنكه هر دو با هم متفق شده اند . معناي اين نام ، آن است كه راستي بهتر است و برخي گفته اند كه منتهاي خير است و ارديبهشت ملك آتش و نور است و اين دو با او مناسبت دارد و خداوند او را به اين كار موكل كرد.ایرانیان باستان در این روز لباس سپید که نماد پاکی است برتن میکردند ،باسرهای پوشیده کلاه و یا روسری سفید به آدریان یا آتشکده میرفتند و نیایش اَهورامزدا را بجای میآوردند .اکنون نیز زرتشتیان در جشن اَردیبهشتگان ،به آتشکده و آدریان میروند،روبروی روشنایی می ایستند و با سرایش اَردیبهشت یشت (بخشی از خرده اوستا که در ستایش اَشاوَهیشتا سروده شده است) خداوند جان و خرد را ستایش میکنند.
posted by شارمین مهرآذر @ 9:31 PM, ,
تعزیه و سوگ سیاوش:
پیش از بازگویی نوشتار لازم است بدانید شیعه دین نبوده بلکه سیاستی بوده برضد اسلام و سنت تا عناصر ایرانی را زنده نگه دارند که شوربختانه طی چند سده به ویژه دوران صفوی از آن به نام دین رسمی کشور بهره گیری شده که از واقعیت اصلی خود دور بوده است.
تعزیه ها درباره چهره های مقدس نوشته میشوند.نامی ترین داستان پهلوانی(حماسی) و کهن ایران از این دست، داستان شاهزاده سیاوش،فرزند کیکاوس است که ضالمانه به دست افراسیاب پادشاه توران،کشته شد(فردوسی بزرگ به گستردگی آن را توصیف کرده است.) مرگ او بویژه تراژیک است،زیرا سیاوش تنها برای رهایی از چنگ حسادت نامادری و بدگمانی پدر خود به دربار افراسیاب پناه آورده است و مرگ او و همسرش فرنگیس، دختر افراسیاب را که پنج ماه باردار است(کیخسرو شاه آینده ایران) تنها برجای میگزارد.سیاوش ضمن یک رویا پایان تراژیک کار خود را پیش بینی میکند و به فرنگیس میگوید که کشته خواهد شد و کسی بر تو مویه نخواهد کرد.
کیکاوس پادشاه ایران و پدر سیاوش ، باشنیدن خبر مرگ فرزند خود میگرید و یقه خود را پاره میکند و دیگر پهلوانان از قبیل توس،گودرز،گیو،گرگین و دیگران نیز لباس سابه میپوشند.رستم از شدت اندوه از هوش میرود و رسما به مدت یک هفته سوگواری میکند،سپس سوگند میخورد که با درهم کوبیدن افراسیاب و راه انداختن رودی از خون در توران،انتقام قتل سیاوش را بگیرد.
بدین سان ،سوگ سیاوش که فردوسی آن را توصیف کرده است،سوگواری مردم ایران در از دست رفتن شاهزاده ای جوان و دوست داشتنی است که قربانی یک دسیسه شده است.نبود او به داستانی عاطفی تبدیل شده و در شاهنامه جایگاهی بلند یافته است. افسانه سیاوش ،ریشه در ایران باستان داردو نام او "سیاورشن" بارها در اوستا آمده است.سوگ سیاوش تا سده دهم میلادی در آسیایه میانه رسمی کاملا جا افتاده بود و مراسم گرامیداشت آن با آواز برگزار میشد.همچنین گزارش شده که مردم سغد ،سالی یکبار مراسم سوگ سیاوش را برگزار میکردند، در این مراسم به سر و صورت خود میزدندو به مردگان خوراک و نوشاک تقدیم میکردند.
ادامه این سنت سوگواری عاطفی در دوران اسلامی که در گرامیداشت یک شهید برگزار میشود ، به بهترین وجه در تعزیه مسلمانان شیعه تجلی میابد که در ماه محرم(ماه نخست قمری)برگزار میگردد،برای شهادت امام سوم خود حسین(ع) نوه پیامبر اسلام و خاندانش سوگواری میکنند.واقعیت تاریخی پشت این تراژدی با درگزشت پیامبر اسلام در سال 632 میلادی و شکافی که بدنبال این رخداد در جامعه مسلمین پدید میآید آغاز میشود.شکاف میان کسانی که ترجیج میدادند جانشین پیامبر از راه انتخابات تعیین شود(سنی) و گروهی که باور داشتند این مسئله از راه ارث تعییم میشود(شیعه).شیعیان علی داماد پیامبر و چهارمین جانشین(خلیفه) پس از او را ،جانشین مشروع پیامبر میدانستند.پس از آنکه علی(ع) و فرزند ارشدش امام حسن هردو به کشته شدند، فرمانروای سنی ،یزید،به خلافت رسید و پایتخت را به دمشق منتقل کرد.
مردم کوفه،حسین فرزند جوانتر علی که از دیدگاه شیعیان جانشین مشروع بود دلگرمی(تشویق) کردند که بر ضد خلافت شورش کند و برای بدست آوردن حق فرمانروایی به بدست خاندان علی (ع) بجنگد.حسین(ع) و پیروانش در راه کوفه ، در دشت کربلا واقع در جنوب غربی بغداد با یزید و لشکریان سترگ او روبرو شدند.حسین و خاندان پیروانش به مدت ده روز در این بیابان بدون آب زنده ماندند ولی سرانجام بدست یزید و ارتش او بیرحمانه به شهادت(در داستانهای تراژیک به کشته شدن فرد دلخواه شهادت گویند) رسیدند.آزمایش سخت بیابان در نخستین روز ماه محرم آغاز شد و شهادت خونین آنها در دهم همان ماه رویداد که به روز عاشورا سرشناس است است.
این مراسم سوگواری از سده دهم میلادی در بغداد متداول بوده است.همزمان با دوران حکومت صفویان در ایران در سده 16 میلادی و با تبدیل شدن اسلام شیعی به دین رسمی کشور ، مراسم سوگواری محرم رسما در تعزیه ادغام شد.این سنت در پایان سده نوزدهم و اوایل سده بیستم به اوج خود رسید و تا به امروز دست نخورده بجا مانده است.
بازیگران حرفه ای که همه مرد بودند ،در سراسر سال به ویژه ماه محرمبه بازیگری سرگرم بودندو نمایش های خود را درمسجد،بازار یا بنای ویژه ای به نام تکیه اجرا میکردند.معروفترین این تکیه های تکیه دولت بود که در سال 1869 زیر نگر و با پشتیبانی ناصرالدین شاه قاجار و براساس الگوی آلبرت هال در لندن ساخته شد. به هنگام نمایش تعزیه امام حسین و خاندانش چندین هزار نفر در تکیه گرد می آمدندودر تعزیه بیشتر داستان زندگی و کردار سایر شهدای شیعه نیز نمایش داده میشد.یکبار دیگر ،استمرار یک سنت باستانی،یعنی آیین سوگواری ،ریشه در سنتهای گذشته ای دور دارد.سوگواری برای امام حسین و سایر شهدای شیعه،جای سوگ سیاوش را گرفت.
ادوارد بران یکی از پژوهشگران بزرگ نوشتارهای ایرانی،این تعزیه را تکان دهنده توصیف کرده است .وی تعزیه بی ی شهربانو،دختر افسانه ای آخرین پادشاه ساسانی ،یزدگرد سوم(633-51)را نقل میکند که به همسری امام حسین شیعیان در آمد.وی به دلیل افسانه اجداد ایرانی خود،بویژه در میان ایرانیان محبوبیت دارد.
posted by شارمین مهرآذر @ 9:33 PM, ,
جشن فروردینگان(فرودُگ) و فروردیان
فروردینگان:
روز فروردین از ماه فروردین - 19 فروردین
برخی این جشن را ، همان آیین فروردینگان پایان سال میدانند ، ولی گمان قوی تری این دو را متمایز میداند و امروزه برای جداکردنشان ، جشن فروردینگان که در نونزده فروردین ماه برگزار میشود را < فرودُگ > ، froodog نیز مینامند ، به هر روی ، این جشن نخستین از جشن هایی است در آن نام روز و ماه یکی میشود و آنگونه که از نام آن پیداست ، به فروهر در گذشتگان مرتبط است .
ازآنجایی که زرتشتیان امروزی ، جسم درگذشتگان خود را به خاک میسپارند ، این آیین ( جشن فروردینگان ) ، بیشتر در آرامگاه ها برگزار میشود و در پیش از این نیز که خبری از خاکسپاری نبوده است (به گونه ی فراگیر و در همه ی نواحی)، این آیین و جشن در خانه ها برگزار میشده است .
امروزه زرتشتیان درچنین روزی ، به همراه خود ، میوه ، گل ، لرُک ، نان سیروگ وآتش و... به آرامگاه برده و در آنجا با شادی و سرور یادی از فروهردرگذشتگان میکنند وسرودهایی چون : فروردین یشت ، آفرینگان دهمان ، یک کرده سروش و هما زور دهمان را به گونه ی همگانی خوانده و به فروهر درگذشتگان درود می فرستند .( به گونه جَشَن خوانی برگزار میشود).
جشن فروردیان( روح درگزشتگان):
جشن فروردیان که هنگام نزول فرورهرهاست در ده روز آخر سال میباشد؛ یعنی از اشتاد روز(26هرماه) تا انارام روز(30هرماه) برگزار میشود.
درصدر بندهشباب 56 آمده است :«چند کرفه (ثاب) است که اگر بجای آورند مزدهای بزرگ یابند و اگر بجای نیاورند بر سر پل چینویت(صراط) پادافراه گران بستانند: نخست گهنبار،دوم فروردیان،سوم ا برای روان پدر و کادر آمرزش خواستن، چهارم هرروز سه بار خورشید نیایش سرودن،پنجم هر ماه سه بار نیایش سرودن و ششم، هرسال یکبار آفرینگان رپیتون خواندن است.» همسپتمیدیم نیز جشن فرورهر ها است که در جستار نوروز ذکرش گزشت(ازقسمت بایگانی دیدن فرمایید)،در بند 4 گاتا آمده :
«فرورهر های نیک توانای مقدسین را میستائیم که در هنگام همسپتمیدیم از آرامگاه خود به بیرون می شتابند و در ده شب، پی در پی در این جا برای آگاهی یافتن به سر میبرند.»
در فرهنگ مزدیسنی علاوه بر جشن فروردگان که در ده روز آخر سال برگزار میشود،بلافاصله جشن نوروز و پس از آن ،در روز نوزدهم فروردین به مناسبت همنام بودن روز و ماه و باز برای نزول فروهر درگزشتگان مراسمی برگزار میکنند که آن را در هم فروردینگان و فروردگان(فرودک) گویند.
در جشن فروهرهای درگزشتگان پارسیان به آرامگاه میوند و در آنجا چوب و صندل بخور میدهند.و موبدان با نذورات میوه و گل(میزد،درون) مراسم آفرینگان بجای میآورند.و این شبیه به جشن توسن Toissaint در نزد عیسویان کاتولیک است که در اول ماه نوامبر عید اموات دارندو از درگزشتگان یاد کرده و ممزار انان را با گل و خوش بوئیها می آرایند.جشن فروردین که یکی از شش جشن سال،و به آخرین گهنبار است،در آئین مزدیسنا اوقات خلقت آدمی اشت.پنج روز اسفند را نخستین فروردگان و پنجه وه را دومین فروردگان گفته اند،در مدت این ده روز ،پیشینیان کسی را نمیپذیرفتند.جاحظ که در 255هـ درگزشت،در کتاب المحاسن والضداد،در سخن از مهرگان و نوروز گویدکه در جشن فروردین ، در سر خوان چند شاخه از درخت بید و زیتون و انار مینهند.برخی فروردگان را پنج روز و برخی دخ روز گفته اند که پنج روز آخر ماه و پینج روز الحاقی با اندگاه - پنجه اول و دوم- بوده است.در اواخر عهد ساسانیان،و نزد بیشتر زرتشتیان سده اول پس از ساسانیان ، این روزها در 5 روز آخر آبان ماه و 5روز اندرگاه(که پس از آخر آبان می آمد) بوده است.و لی پس از نقل خمسه مستقرقه به آخر اسفند ماه افتاد.چنانچه ابوریحان بیرونی در آثارالاباقیه آورده است،اهل سغد در آخر ماه دوازدهم برای درگزشتگان قدیم خود سوگواری نموده اشک میریختند!(در آیین زرتشتی سوگواری پسندیده نیست)و برایدرگزشتگان خود خوردنی و آشامیدهنی میگزاشتند( یک رسم کهن آریائیان پیش از زرتشت).به همین جهت جشن نوروز که بعد از آن میآمده روز شادی بزرگی بوده است.
همچنین در باب اهل خوارزم گوید که در پنج روز آخر اسفندارمذ و 5روز لاحق از پی آنها آید،ازجهت گزاشتن غذاها در دخمه ها برای روانهای درگزشتگان ،مانند مردم فارس در روزهای فروردگان عمل کنندبنابر گاهشمار ایران،پارسیان هند حالا این جشن را مُقتات گویند.
-----------------------
دوستی گرامیمان فرانک در مورد واژه سکه و اینکه تازی است یا پارسی پرسیده بودند،در پاسخ باید بگویم که سکه واژه ای است پارسی که در تازی وارد شده و به گونه "مسکوک" نیز آمده است.
posted by شارمین مهرآذر @ 9:45 AM, ,
جَشَن خوانی :
جَشَن از واژه اوستایی یسنا به معنی ستایش کردن گرفته شده است.ایرانیان باستان که روزهای بسیاری از سال را باشکوه ویژه ای جشن میگرفتند، در روز ششم فروردین هم با مراسمی دل انگیز و شادی آفرین و شادی آفرین ، اهورامزدا و فروزه های نیک آفرینش را ستایش میکردند.
هم اکنون بهدینان برای تدارک جَشَن خوانی آجیل و لرک بر سر سفره های ویژه جشنها ، آماده میکنند.بر سر سفره علاوه بر آجیل شمعدان ، آتش دان بروی سینی مخصوص خود و نیز شیر و شربن قرار میدهند، دو نفر موبد مراسم جَشَن خوانی را اجرا میکنند که زوت Zut و راسپی Raspi میشوند.آنان لباس سپید مخصوص در بر دارند و کلاه سفید بر سر مینهندو دستمال سفیدی که پِنام نامیده میشود، در جلوی بینی و دهان بسته اند و روبه روی هم در دوسوی سفره می ایستند و مراسم را با سرایش بخشهایی از اوستا شروع میکنند و پس از آن در حالی که روبه روی هم مینشینند سرایش اوستا را ادامه میدهند.
در هنگام سرایش قسمتی از آفرینگان دَهمان و کرده سروش (بخشی از خُرده اوستا) ، راسپی از جای خود برمیخیزد ، زوت در حالی که شاخه مورد در دست میگیرد،سرود آفرینامه را آغاز میکند؛ راسپی این واژه را بلند تر تکرار میکند و حاضران با بالا بردن یک انگشت دست، همراهی خود را با کلام موبد اعلام میدارند.در این سروز موبد از خداوند برای فرمانروای دانا و دادگستر بالاترین توانایی ها و پیروزی را خواستار است.آرزو میکند که او تندرستی و عمری دراز داشته باشدو همواره با سلاح اندیشه نیک،کردار نیک و گفتار نیک در نبرد با کژاندیشی پیروز گردد.
پس از آن زوت ، با اعلام ویسپوخاترم شاخه ای از مورد(1) را در دست میگیرد و شرکت کنندگان با اعلام راسپی دو انگشت دست خود را بالا میگیرند.موبد در این قسمت از اهورامزدا درخواست میکند که اورا یاری دهد تا با پیروی از اندیشه ،کردار و گفتار نیک از زمره نیکوکاران روزگار باشد. حاضران نیز که نیایش آفینامی و آرزوهای موبد در ویسپوخاترم را با علامت دست پذیرفته اند پس از پایان این سرود ، اشم وهو(2) میخوانند و با حرکات انگشتان خود آنچه را که با موبد هم عقیده شده بودند میبوسند و بر دیده میگزارند.
سپس قسمتی دیگر از اوستا بنام هَمازور دَهمان توسط موبدان خوانده میشود که در سراسر این بخش از ائستا موبد آرزو میکند تا همبستگی ،هم اندیشی و هماهنگی بین انسانها پایدار بماند و همواره بتوانند راستی را گسترش دهند و برضد کژ اندیشی و نابرابری مبارزه کنند.
در پایان سرایش همازور دهمان،دِهموبد(3) آتشدان را از سفره بر میدارد و مقداری کُندر، اسفند و چوب سندل بر آتش مینهد و در حالی که بوی خوش از آتش بر میخیزد برای همازوری به موبد دست میدهد و آنگاه آتشدان را به میان حاضران میبرد و آنرا در کنار و روبه روی همه میچرخاندو همازور بیم میگوید(4)و هر نفر این واژه را بازگو میکند. دهموبد،سپس سینی یا ظرف لُرک (نوعی شیرینی) را برمیدارد و با دادن یک مشت خشکبار به هریک از باشندگان ، آن را نسبت مساوی بین همه تقسیم میکند.انگاه خوراکی های اماده شده را نیز باهم مصرف میکنند.
موبدان که پیشوایان دینی زرتشتبان اند، دربرگزاری تمام مراسم دینی شرکت دارند.آنها همراه با حاضران ، نیایش همگانی میخوانند و با سرایش بخشهایی از گاثاها،یسنا و اوستا ، شادی روان را برای درگزشتگان و بهروزی و شادزیوی را برای باشندگان آرزو میکنند.
--------------------------------------
1- مورد گیاهی است همیشه سبز که در مراسم دینی انجام میشود.مورد یا مورت در میان تیره های آریایی نژاد مقدس است.
2- اشم وهو یکی از نماز های بهدینان بشمار میآید.
3- شخصی که مسئول تدارک مراسم دینی و جشنها است و در هنگام اجرای مراسم برقراری هماهنگی لازم بین موبدان و مردم را به عهده دارد.
4- بیم در چم(معنی) "باشیم" و "همازور بیم" درچم «همبستگی و یگانگی داشته باشیم» است.
posted by شارمین مهرآذر @ 9:39 PM, ,
سِدره :
سدره پیراهنی است نه تکه ، بی یقه ، آستین کوتاه ،سفید ، ساده و گشاد که تا زانو میرسد.چاکی در وسط دارد که تا پایین سینه میرسد و در آخر آن چاک، کیسه کوچکی دوخته شده است.نام این کیسه کرفه (ثواب) است، این کیسه نشانه ای از گنجینه اندیشه و گفتار و کردار نیک شمرده میشود.واژه سدره در کتب پهلوی و در تفسیر پهلوی زند شَپیک خوانده شده است.
سدره را برخی از واژه اوستائی «وَسترَ» در چم رخت و جامه دانسته اند.در کتاب سوم نیرنگستان، فصل اول بند 5 آمده است:«سدره باید به اندازه ای بلند باشد که کارگری را در هنگام کار که به پا ایستاده رنج ندهد.» سدره در جای دیگر اوستا به صورت وهومنه واسترَه آمده که به معنی جامه نیک اندیشی است.سدره پوشیدن اشاره به جامه پاکی و پرهیزکاری دارد و به مانند زرهی است که انسان را از شر اهریمن نگاه میدارد.برای پی بردن به فلسفه و حکمتِ علائم مختاف در سدره میتوان آنها را به ترتیب زیر ذکر کرد:
1- نه تکه بودن سدره، به مراتب نه گانه عالم وجود اشاره دارد که در بند 1 یسنای 55 آمده است:
«گیتی ،تن ، استخوان ، پیکر ، توش (دین و وجدان)، بوی (دراکه)،روان و فروهر»
2- پیراهن سفید ساده و گشاد اشاره به این است که انسان قلب خود را از هرگونه آلودگی پاک ، ساده و نورانی نماید و برای تجلی رحمت خدا وسعت دهد.
3- نداشتن یقه اشاره به این اسن که انسان در این جهان ،قیدِ هوی و هوس را از گردن خود دور کند و با پیروی از تعالیم الهی از هربندی که باعث ذلت و زحمت است آزاد سازد.
4- چاک پیراهن اشاره به اینست که انسان پردههای اوهام را پاره کند و چاک بزند، و از زیر حجاب تیره نادانی و بیدینی خارج شود ، و داخل دنیای مینوی گردد.
در باره تکه های نه گانه سدره و درزهای آن و کیسه کرفه و غیره تفاسیر دیگری نیز موجود است که هرکدام دلالت دارد بر نگهداری حرمت دنیا ، به منظور کامیابی و بهزیستی و علم آموزی و هنروری و قدر دیگران شناختن و مغرور نشدن و حرمت بزرگ و کوچک داشتن.
سدره را دو دامن است و هر دامنی را دو درز میباشد:
دامن پیش و درز سمت راست اشاره به این است که حرمت بزرگ و کوچک بر همه واجب است، و باید سپاس خداوند ، پیامبران ،آموزگاران ، دانشمندان،خردگرایان را پاس داریم.دامن عقب و درز سمت چپ اشاره به آن دارد که به کهتر از خود در هر درجه و مقامی مهربانی کنیم.دو آستین کوتاه اشاره به این دارد که در هر جا و مقامی که هستید ، پایبند جاه و آز نشوید؛ تند نرفته و مغرور نشوید.آستین راست رمز دوری از آز و جاو مقام ، آستین چپ به معنی میانه روی است.در گوشه پایین سمت راست سدره دو تکه کوچک بین درز اصلی دوخنه شده که یکی اشاره به آفرینش انواع جانداران سود رساننده و رسیدگی به آنها دارد و دیگری اشاره است به نگهداری جانوران سودمند و دفع جانوران زیانمند.
بر سمت چپ دو تکه دیگر است که یکی اشاره به انواع میوه جات و خوراکیها و پرورش گیاه و سبزه داردو دیگری اشاره به بخشش خداوندی و دادن عقل و شعور است که با بکار بستن آن از پرورش حبوبات و استخراج معدنیات به نحو مقتضی بهره گیری گردد.واژه سدره را به معنی سودراه (راه سود) دانسته اند.
جستاری کامل در این مورد :
سدره پوشي آيين پذيرش دين زرتشتي
اموزش سدره پوشی و بستن کشتی
-------------------------------
فرانک گرامی من اصل و ریشه واژه سکه را نیافتم ، ولی دو واژه پیدا کردم که ممکن است سکه از آنها گرفته شده باشد:
سکاف:آهنگر،سکه زن،کسی که پول سکه بزند.
سکه : آلتی که با آن پول فلزی بسازند در پارسی درم میخ و درم دینار هم گویند.
نکته مهم آنست که اگر سکه واژه ایست تازی ،به هر حال باید واژه ای باید باشد که با سین شروع شود و به معنی و یا از جنس فلز باشد چراکه شهریور نگهبان فلزات است در نورز اهمیت ویژه ای دارد.
posted by شارمین مهرآذر @ 9:46 AM, ,
پریان در اندیشه های ایرانی و اسلامی(بخش دویم)
پریان در اندیشه های اسلامی:
اسرار جهان چنانکه در دفتر ماست
گفتن نتوان که آن ،وبال سر ماست
چون نیست در این مردم دنیا اهلی
نتوان گفتن آنچه در خاطر ماست
(خیام)
واژه همسان پریان جن است که روحهای خبیث و منبع ترس هستند همچنین واژه جن از واژه اوستایی جینی یا جاینی گرفته شده است البته جن و پری که در اسلام توصیف شده اند شباهت چندانی با پری و جاینی در اندیشه ایرانیان ندارد.
حوریان بهشتی در قرآن:
براي توصیف آنچه قرآن وعده داده است . به سوره الرحمن آیه 46 تا 78 مراجعه می کنیم.
«و هر که از مقام قهر و کبریایی خدا بترسد او را دو باغ بهشت خواهد بود . در آن دو بهشت انواع گوناگون میوه ها و نعمت هاست . در آن دو بهشت دو چشمه آب روان است .در آن دو بهشت از هر میوه دو نوع است . در حالیکه بهشتیان بر بسترهایی که حریر و استبرق آستر آنهاست تکیه زده اند‘ و میوه درختانش در همان تکیه گاه در دسترس آنهاست. در آن بهشت ها زنان زیباي با حیایی است که دست هیچ کس پیش از آنها بدان زنان نرسیده است . آن زنان حورالعین گویی که یاقوت و مرجانند . آیا پاداش نیکویی و احسان غیر از نیکوی ی و احسان است؟ وراي آن دو بهشت دو بهشت دیگر است که درختان آن دو بهشت در منتهی سبزي و خرمی است . در آن دو بهشت دیگر هم دو چشمه آب گوارا می جوشد.در آن دو بهشت دیگر هم هر گونه میوه و خرما و انار بسیار است . در آن دو بهشت نیکو زنان با حسن بسیارند حوریانی در سرا پرده هاي خود که پیش از شوهرانشان دست
هیچ کس به آنها نرسیده است . بزرگوار و مبارك نام پروردگار توست که خداوند جلال و عزت و احسان کرامت است.»
خواهیم دید بیشتر این توصیفاتی که از بهشت شده است اقتباسی است از افسانه هاي پارسی و هندي است. ایده حوري مشتق شده از افسانه هاي ایرانیان در ارتباط با پایراکاس می باشد که در پارسی جدید به آن پري می گویند .
عموما" فرض بر این است که لغت حور که در قرآن از آن سخن رانده شده است یک لغت عربی به معنی سیه چشم می باشد . شاید این لغت عربی باشد اما احتمال اینکه این لغت داراي ریشه فارسی باشد نیز وجود دارد . این لغت مشتق از لغت حوار که در زبان پهلوي به خور و در پارسی جدید به خور که در اصل به معنی نور و روشنایی و تشعشع خورشید و در نهایت به معنی خورشید است ‘ می باشد . وقتی که عرب مفهوم دوشیزه آفتاب را از پارسیان اقتباس کردند بدیهی است که مفهومی در زبان خود براي آن پیدا خواهند کرد .
شگفتی اینجاست که چهره پریان و یا حوریان در اسلام کاملا آنچه در اندیشه های ایرانی آمده است متفاوت است و پریان زنان نیکو و زیبارویی هستند که در مقابل شجاعت و دلاوری مردان به آنها خواهند داد. همانگونه مانی در دهارماساسترا میگوید : خداوندان زمین در جنگها با یکدیگر به رقابت بر می خیزند . هر دو آرزومندند که یکدیگر را بکشند . و در دنیاي دیگر به واسطه شجاعتشان به بهشت بروند.
البته این گونه سخنها در سوره فتح آیه 16 نیز آمده است که مسلمانان را دعوت به جنگ میکند.
همینطور واژه فردوس که در قرآن به مفهوم بهشت است یک لغت فارسی است . بررسی ریشه لغت خور از اهمیت چندانی برخوردار نیست . اما لغتی که این واژه از آنگرفته شده است آشکارا ر یشه آریایی دارد . همانطور که غلمان ریشه آریایی دارد. هندوها به هر دو اعتقاد دارند. در سانسکریت حوري را آیساراساس و غلمان را گاندهارواس می نامند و مسکن آنها را آسمان فرض می کنند. گرچه گاهی به زمین نیز سر می زنند.
آنچه مسلم است انتقال فرهنگ ایرانی و گاه سنتهای زرتشتی در دین اسلام است که جلوههای آن را به گونه ای مشابه میتوان یافت. مانند تعزیه که ریشه ای کاملا ایرانی در تشیع دارد.
گیرشگاهها:
نبرد خدایان /امید عطایی
اسطوره های ایرانی/وستا کرتیس
دانشنامه مزدیسنا/دکتر جهانگیر اوشیدری
قرآن/انتشارات گنجه
posted by شارمین مهرآذر @ 9:38 PM, ,
other points
بخشهای وبلاگ
John lives in Toronto and is a freelance illustrator and a designer/animator for CHUM Television. He writes about , design, and visual culture under the pseudonym Robot Johnny
مهمترین لینکها و سایتها
Claire Robertson is an illustrator and toy from Melbourne, Australia. While her illustration clients have included The New York Public Library, Scholastic and Cambridge University Press, it’s her blog Loobylu.com that brings her the most joy and which has attracted the most attention with rave reviews in the Wall Street Journal, WIRED Magazine and The Guardian.
About This Blog
Contact Us
This is an open source template, which means that you are free to use it in any way you want to without any obligations. If you decide to use this template, I kindly ask you to leave the "Design by Andreas Viklund" link in the footer. I am also interested in seeing how my templates are used, so feel free to send me an e-mail with a link to your page. If you want more templates to choose from, check out the sites in the "Favorite links" menu to the right!
به ایران بیاندیش آزادی در دستان ماست