دُژَنپَشت

tarikh , farhang, tamadoone iran

 

والایی و ارزش زن ( پاره آخر )

زنان در فرمانروایی :

در ایران و در زمانی که ایرانی در اوج فر و شکوه میزیست زن نیز میتوانست به فرماندهی ، وزیری و پادشاهی دست یابد:
1. نخستین زنی که در تاریخ ایران به پادشاهی رسید " همای " میباشد که نخست به جانشینی و سپس به پادشاهی برگزیده شد و سی و دو سال شهریاری کرد. فردوسی توسی استاد سخن پارسی درباره جانشینی همای دختر بهمن میسراید که هنگام مرگ به درباریان و پیرامونیان خویش چنین سفارش نمود :

ولیعهد من او بود در جهان..........هم آن کس زو زاید اندر جهان
اگر دختری زایدش گر پسر.........ورا باشد این تاج و تخت و کمر

پس از درگذشت بهمن تاج و تخت به همای میرسد و تاج بر سر مینهد :

همای آمد و تاج بر سر نهاد..........یکی رای و آیین دیگر نهاد
به رای و به داد از همه در گذشت.........همه گیتی از دادش آباد گشت

2. همسر هرمز و مادر شاپور که تازیان او را " ذوالاکتاف " نامیده اند از زنان نیرومند ، برجسته و کاردانی بود که در زمان پادشاهی هرمز به جانشینی و در زمان مرگ وی به پادشاهی رسید ، فردوسی چنین میسراید:

به سر برش تاجی بیاویختند..........برآن تاج زر و درم ریختند

او با ورزیدگی و برازندگی ستایش آمیز از زمان بارداری تا رسیدن شاپور به رسایش( بلوغ) و پادشاهی به که نزدیک بیست سال به درازا انجامید بر کشور پهناور ایران شهریاری کرد و این سرزمین را که هماره دستخوش تاخت و تاز از چهار سو بود به دور نگهداشت و دادو شادی و فراوانی به مردم ارزانی داشت.

3. دپنک مادر هرمز سوم تاجی بر سر دارد که چهره اش بر ان کنده کاری و به پهلوی نگاشته شده :
« بانوی بانوان یا شهبانوی شهبانوها » وی در این مهر تاجی بر سردارد که همچون تاج ساسانیان دارای گویی در میان و نواری پیرامون آنست.

4. مادر فرهاد چهارم که زنی توانا ، خردمند و باهوش بود که با پسرش همپا و همتا پادشاهی میکرد. هرمز با یاری ، رایزنی و همبستگی با او ، کشور بزرگ و پهناور ایران را به اوج بزرگی و شکوه رساند. از کارهای ستودنی او و شایسته او گسترش دادگری و نبرد با ستمگری و آزار بود.

5. پوراندخت : دختر فرزانه و بسیار کاردان خسرو پرویز نیز از پادشاهان نامی ایران است که هنگامی شهریاری کشور را بدست گرفت که آشوب و در همریختگی و نابه سامانی همه جا را فراگرفته بود ، پوراندخت با کاردانی و خردمندی همه آشوبها را از میان برداشت و با دانایی ، نیکی و دهش و آبادانی را در کشور گستراند.و ی پس از رسیدن به پادشاهی پیکهایی به سراسر ایران فرستاد که در انها آمده بود :
پادشاه بودن زن و یا مرد انچنان در خور ارزش نیست . آنچه که یک پادشاه باید انجام دهد دادگری و ارزانی داشتن آرامش و فراوانی به مردم کشور است.
فردوسی میسراید:
همی داشت پوران جهان را به مهر..........نجست از بر خاک باد سپهر

6. آزرمیدخت :
هنگامی که مرگ ناگهانی ، پوراندخت را ربود کشور از نو دچار آشوب و و نا به سامانی شد و هیچکس را رایای فرمانروایی نبود . ولی اینبارهم یک " زن " بپاخاست و شهریاری را به کف شایسته خود گرفت.آزرمیدخت دختر دیگر خسرو پرویز پادشاهی را در دست گرفت و از نو آرامش را بپاخاست و ادامه دادگری خواهر را گرفت ،فردوسی میسراید:
یکی دختر دیگر آزرم نام .......... زتاج بزرگی شده شاد کام
همه شهر ازو شادمان ........... نماند اندر ایران یکی بدگمان

آزرمیدخت نیز از بخت بد ایرانیان زمان کوتاهی فرمانروایی کرد ، آنچنان باخرد و فرزانه بود که به سادگی توانست آتش آشوبهای برپا شده را خاموش سازد و کشور را از پریشانی رهایی بخشد به گونه ای که مایه شگفتی و شتایش همگان شد و مردم به گونه ای شگفت انگیز از او پیشواز نمودند و سیل پیشاره و پیشکش سوی او سرازیر شده به گونه ای که فردوسی آورده است :
زترک و ز روم و زچین .......... مر او را هدیه و آفرین

آزرمیدخت در چم ( معنی ) دختر همیشه جوان و پیر نشدنی است و اینکه چندی انیرانی آزر را شرم بیان میکنند درست نیست.
به امید روزی که در زن و مرد برابر شمرده شوند و این آیین تازیان مبنی بر آینکه مرد را بر زن حق نگهبانی است از فرهنگمان بزوداییم و به فر و شکوه گذشته خویش برگردیم .
پایان

منابع :
+کارنامه دکتر کوروش آریامنش
+آیین و مراسم مذهبی زرتشتیان ( موبد آذرگشسب)
+از زبان داریوش ( هاید ماری کخ)

پ. ن :
بزرگمهر دانشمند ( وزیر کاردان انوشیروان عادل ) می فرماید :
« کلید بهشت در دست مادران است »
که بعدها نمیدانیم از کجا آمدند و گفتند " بهشت زیر پای مادران است " و به نام دیگری ثبت شد !

جواب آقای شاهین آزاد :
دوست من ممنون از راهنماییتون ولی یک نکته را باید بگویم ، من در اوایل اینکه شروع کرده بودم به نوشتن در تارنگار عرب ستیزی عده ای ندانسته و یا اینکه میدانستند ولی سر ستیز با من و زرتشتیان عزیز داشتند بهدینان را به آتش پرستی متهم میکردند من این جمله " آتش پرست نیستم " را نوشتم تا شاید قفلی باشد بر دهان انها ، البته این را میدانم که آتش مضهر روشنایی و پاکی است و رتشتیان تنها اهورا مزدا را میپرستند و نه چیز دیگر ولی شوربختانه عده ای ............

posted by شارمین مهرآذر @ 10:40 AM, ,

والایی و ارزش زن در آیین ایرانی ( پاره دوم )

برابری و یکسانی زن و مرد :

در آیین مزدیسنان زن و مرد هر دو از یک ریشه گیاهی و در یک زمان ، پاک و آراسته و نیک آفریده شده اند و هیچیک را بر دیگری برتری نیست این دو همگام و باهم به جهان پا میگذارند و در راه آبادانی آن میکوشند.
در همه سخنان زرتشت اسپنتمان از زن و مرد یکسان گفته شده است و هیچگاه یکی را بر دیگری برتری ندارد ، در هیچک نسک و دفتر و آیین زرتشتی که پایه اندیشه و فرهنگ ایرانی است هیچگاه نمیتوان واژه ای در مورد دشمنی با زن و یا نابرابری او با مرد یافت. همه جا این دو باهم برابر و یکسانند:
« روانهای همه زنان و مردان پاک را در هرجا که زاده شده اند را میستاییم. ( یسنا هات 29،بند 2) »
« مرد و زن باید خود آزادانه را خویش را برگزینند . بپاخیزید و در گسترش آیین پاکی و راستی و درستی بکوشید .( یسنا هات 20 ،بند2) »
« زن و مرد باید از انچه راست و نیک یافته و برای خویش برگزینند ، و دیگران را بدان بیاگاهانند تا آنان نیز به راست کرداری رهبری شوند ( یسنا 36 ، بند6 ) »
تاریخ نویسان نگاشته اند :
در زمان مادها و هخامنشیان به ویژه ، همه زنان در کار با مردان هم انباز بودند وهر کاری چه سبک و چه سنگین را همراه با مردان انجام میدادند و در زمان بارداری نیز به مرخصی فرستاده شده و یک پرستار برای او در نظر میگرفتند.
بزرگمهر دانشمند پدر و مادر را یکسان ، سرپرست و مسئول پرورش کودکان به شمار میاورد و اندرز میدهد که پرورش نیک از سوی پدر و مادر سودهای فراوانی خواهد داشت که یکسره به خود آنان بر میگردد ، ولی اگر در آن دریغ و کوتاهی شود فرجام زشتی به بار خواهد آورد که گریبان هردو آنان را میگیرد.
به هر روی هرجا سخنی به میان میاید زن و مرد هردو را در بر میگیرد و هیچگاه نشده است که از یکی بی دیگری سخن گفته شود .دختر و پسر هردو آموزشی یکسان میدیدند و از رده ای همتا و برابر بر خوردار بودند .کودکان تا هفت سالگی نزد مادران می آموختند و سپس راهی آموزشگاهها میشدند.
در شاهنامه فردوسی توسی شاهکار همیشه جاوید ایران زمین ، یکی از بنیادی ترین کارمایه هاییست که در شاءن و شکوه زن و برابریش با مرد به خوبی روشن شده است. زیرا به همان اندازه که مردان بی باکانه پا در میدان های رویداد مینهادند و از خود دلاوری ها نشان میدادند زنان نیز پا به پایشان تاخته و خودنمایی کرده اند.اگر با کاردانی مردانی کارگشایی هایی انجام میشود و گره از مشکلات برداشته میشود چهره درخشان زنانی نیز دیده میشود که با یاری گرفتن از خرد و هوشیاری خود کارها را از پیش میبرند و دشواریها را در هم میکوبند بر خلاف آیین تازیان زن نه تنها ناقص العقل نیست بلکه در آیین مزدیسنا هیچگاه زن بر مرد و برخلاف آن بر دیگری برتری داده نشده اند ولی در جایی میبینیم که مردان سنگدل دختران را زنده به گور میکنند و یا از زنان به عنوان تنها یک جسم و بهتر بگویم یک وسیله بهره میبرند ، اگر در آیینی چند زنی مرسوم بوده و زنان بی ارزش بشمار می آمدند در ایران زنان در اوج شکوه و سربلندی میزیستند و به این دو ( زن و مرد ) یکسان نگریسته میشد . زن نه تنها یک موجوداحساسی نبود ( و نیست ) بلکه در ایران باستان میتوانست به مقام دادگری و گاهی بنا به لیاقتی که از خود نشان میداد به مقام فرمانروایی نیز برسد.
نمونه زنانی که برای این مرز و بوم افتخار بشمار میآیند کم نیستند:
" گرد آفرین " و " گردیه " با مردان دست و پنجه نرم میکردند.و دلاوریها از خود نشان میدهند.
تهمینه ، منیژه و فرنگیس و.... سختیها و دشواریها را در هم میکوبند و از فراز و نشیبهای هراس آور میگذرند و خود و مردان دلخواه را به پیروزی میرسانند. همه اینان در کنار مردانی همچون کاوه ، فریدون ، کیخسرو ، رستم و سهراب و...به خودنمایی و درخشش میپردازند و گاه چاره گر درماندگیهای آنان میشوند.

ادامه دارد ..........

پ.ن :
در آیین زرتشتی یک مرد زمانی میتواند زن دومی بگیرد که همسر پیشین خود مرده باشد و یا همسر او نازا باشد که در این صورت تنها با اجازه همسر اولی خود میتواند دوباره ازدواج کند ( برخلاف دین .... که مردان تا چهار زن جادارند ، بماند که کنیزان نیز حلالند و صیغه هم که جای خود دارد )

posted by شارمین مهرآذر @ 1:23 PM, ,

والایی و ارزش زن در آیین ایرانی

پاره نخست :

دراین نوشتار کوشش شده است چهره راستین زن در ایران باستان را آنچنان که بوده است و نه آنچنان که برخی به نادرست یاد کرده اند ، آشکار گردد و سیمای این نماد پر ارج که هماره یکی از بنیادیترین پایه های پیشرفت و شکوهمندی و سرافرازی ایران و نیز مرد ایرانی بوده است شناخته و روشن گردد.

کریستین سن مینویسد :
در ایران باستان زن میتوانست مانند مردان در دادگاه گواه باشد ، دختر آزاد بود که خود همسرش را برگزیند ، زنان میتوانستند در کار ، شکار و جنگ دوشادوش مردان و همراه آنان باشند.
در همان زمانی که در سرزمینی ، دختران را باسنگدلی زنده بگور می کردند و در جایی دیگر به اتش میکشاندند و در کشوری به بردگی و روسپیگری وامیداشتند و یا به جلوی شیر و پلنگ رها میکردند یا به زنجیر و تیر بست میبستند و آتش میزدند ، زن ایرانی در اوج والایی و شکو میزیست و آزاد و آزادمنش بود و او را گرامی میداشتند.
نخست از درون مایه واژه زن آغاز میکنیم .واژه زن در چم ریشه زندگی و آفریننده و سازنده است ، همین واژه در یونانی به شکل Genos ودر فرانسه Gen , Gens , Geni آمده است که همه آنها برجستگی و هوشفری را نمان میسازند در فرهنگ تازی همین واژه به گونه "جن" درآمده که اهریمنی ناپیدا و آزار بخش است و پاهای او به مانند جانوران و چارپایان سم دار است میباشد.

امشاسپندان زن و مرد :
در پیرامون اهورامزدا شش امشاسپند (درچم جاویدانی پاک) یا فرشته بلند پایه و فرمند یافت میشود که سه تن از آنها زن ( سپندارمذ ، امشاسپند خرداد ، امشاسپند امرداد ) و سه تن دیگر مرد ( اردیبهشت ، شهریور ، بهمن ) میباشند. درون مایه این سه امشاسپند زن چنین میباشد :
1. سپندارمذ : نماد جنبازی ، فروتنی ، بردباری ، سرپست زمین و خرمی و آبادانی آن است.
2. امشاسپند خرداد : نماد رسایی ، والایی ، برازندگی ، پرستاری و نگهبانی آب است ، ( آرامش ، نیکبختی ، رستگاری )
3. امشاسپند امرداد : نگهبان سرسبزی و آبادانی ، پاسدار گیاهان و روییدنیها.

فردوسی توسی ، استاد بزرگ سخن در این باره سروده است :
سپندارمذ پاسبان تو باد .......... زخرداد روشن روان تو باد

در گاتها با سروده های شور انگیز زرتشت اسپنتمان آمده است :
« ما امشاسپندان زن و مرد را میستاییم اهورا مزدا ، به آنان خرداد ( شادی و سرزندگی ) و امرداد ( جاودانگی و بیمرگی ) را به آنان میبخشد که در این جهان پندار ، گفتار و کردارشان بر پایه آیین پاک و دین بهی است ( یسنا 47 بند6) »
] ازهمه ایزدان که کارهای جهان را در دست دارند و در راه آسایش و آرامش آفریده تلاش میکنند نیمی مرد و نیمی زن میباشند [

ادامه دارد ......

posted by شارمین مهرآذر @ 11:27 AM, ,

ونداد هرمز اسپهبد طبرستان

پس از آنکه خلیفه عرب ( منصور ) بیشتر قسمتهای طبرستان و گیلان را گرفت ستمهای فراوانی به مردم آنجا کرد و عده زیادی را کشت . مردم طبرستان نزد ونداد هرمز رفتند که به او راجرشاه میگفتند ( جر در چم کوهستانی است که بر آن کشاورزی کنند ) و از او استمداد کردند. او به مردم گفت که نخست با اسپهبد شهروین که در شهریارکوه پریم است و از مسمغان ولاش ، که در میاندورود مسکن دارد رایزنی کرده و بیعت طلبید اگر او پذیرفت من نیز حاضرم . اینگونه شد و وندیداد به یاری مردمان رسید مردم طبرستان با خود قرار گذاشتند تا هرگاه یاران خلیفه را دیدند بکشند. خلیفه چون با خبر شد یکی از سرداران بزرگ عرب را به نام سالم فرغانی که او را اهریمن فرغانه مینامیدند با لشگر بجنگ ونداد هرمز فرستاد ، دولشگر صف کشیدند و یک روز صبح تا غروب ونداد هرمز با اهریمن فرغانه جنگ تن به تن نمود ولی هیچکدام کاری از پیش نبردند. روز دیگر پگاه ، ونداد هرمز اسبی راهوار بازین و لگام آراسته و زرنگار و بسی چیزهای دیگر بیاورد و گفت دیروز نبر اهریمن فرغانه با من را دیدید اینک کیست که این چیزهارا بگیرد و برای کشتن اهریمن فرغانه پیشقدم شود.

کسی از ترس قدم پیش ننهاد. ونداد هرمز را پسری بود به نام ونداد امید که جوانی دلاور و دلیری بود . وندادامید از پدر رخصت خواست که بجنگ اهریمن فرغانه برود . پدر با بی میلی اجازه داد و این پسر دلاور بجنگ شیطان فرغانه رفت او را بکشت و لشکریانش شماری کشته و فراری شدند.
باز خلیفه لشگر بزرگتری به سرداری شخصی بنام فراشه فرستاد وندا هرمز دید تاب مقاومت ندارد پس حیله ای اندیدشید . او چهار هزار تن را جمع کرد و هریک را تبری داد و دهره ای ( طبلی) داد و آنها را در جنگل قرار داده به آنها دستور داد وقتی صدای شیپور مرا شنیدید دهره ها را بنوا در آورید و با تبر درختها را بیندازید پس خودش با لشگر اندکی به جنگ فراشه رفت کمی جنگید و سپس فراری شد ، لشگر عرب به دنبال او وارد جنگل شدند در این میان صدای شیپور به صدا درآمد و با صدای آن چهار هزار طبل بصدا در آمده و چهار هزار درخت بر روی لشگریان تازی افتاد تازیان مسلمان با این سرو صدا گمان کردند رستاخیزست و کاری از پیش نبردند . فراشه دربند شد و بسیاری از لشگریان عرب کشته شده بقیه گریختند و خلیفه دیگر مزاحم نشد.

***
شوربختانه گاهی یه تازی به این تارنگار سرک میکشد و به ناسزاگویی میپردازد .
بد نیست این را بداند که من نیز میتوانم ناسزاهای ایشان را به حساب امامانشان سرازیر کنم ، اما به جای آن پاسخی به تو میدهم که نیاکانم در 1400سال پیش به پدرت عمر ابن الخطاب دادند :
دوست عزیز پیشنهاد من را بپذیر و به همان عربستان برگرد و ملخ های چشم در انتظارت را به سیخ بکش و اگر خواستی دختران را زنده بگور کن...........درضمن من از دستت ناراحت نیستم زیراکه تو را جز انسانهای عاقل به حساب نمی آورم(!) نظر تو را پاک کردم چراکه نشاید آبرویت بیش از این برود.

posted by شارمین مهرآذر @ 2:21 PM, ,

جشن بزرگ مهرگان شاد باش

چون شمال مهرگان اندر هوا پویا شود
زاغ گنگ اندر میان بوستان گویا شود
نار چون بیجاده گردد ، سیب چون مرجان شود
آب چون فیروزه گردد ، خاک چون مینا شود
باد فرخ بر تو عید ماه مهر و مهرگان
تا دل خلق جهان در مهر تو یکتا شود
( قطران تبریزی)
واژه مهر، پیمان و دوستی معنی میدهد. مهر در انديشه ی ايرانی واسطه ميان فروغ ازلی و فروغ پديد آمده (آفريدگار و آفريدگان) است و چون مظهر نور است، به مفهوم خورشيد نيز به کار می رود. مهر پشتيبان آشتی و صفا و ضامن عهد و پيمان و همچنين نگهبان کشتزارها و کاشتها و پاسدار مردم و بخشنده آرامش به سرزمين ايران است. به باور ايرانيان در اين ماه فرشته ی مهر از البرز کوه فرود می آید و ايران را سرشار از نور و روشنايی و برکت می سازد.
در گاهشمار و فرهنگ ایران باستان جشن مهرگان پس از نوروز دارای اهمیت ویژه ای بوده است . شونده ( دلیل) آن این بود که در گاه شماری کهن ایران ،سال تنها شمال دو فصل بزرگ میشد و این دوجشن نوید آغاز فصل بهار و زمستان را میدادند.
جشن مهرگان از روز مهر از ماه مهر برابر با 10 مهر آغاز میگردد و تا شش روز پس از آن ادامه پیدا میکند .
انگیزه پیدایش این جشن چنانچه استاد سخن حکیم فردوسی میفرماید :

بــه روز خجسته ســر مهر مـاه به سر بر نهــاد آن کيانی کلاه
کنون يادگار است از او ماه مهر بکوش و برنج، ايچ منهای چهر

پیروز ایرانیان بر ضحاک تازی است ، به رهبری کاوه آهنگر که پس از تلاش و پایمردی فراوان ، اورا به بند آوردند و فریدون بزرگ مرد ایرانی را به عنوان رهبر خود برگزیدند.

هم اکنون نیز زرتشتیان روز مهر از ماه مهر را نیز به آتشکده و آتشگاهها میروند و با خوراکی های سنتی از یکدیگر پذیرایی میکنند . آنان با اجرای برنامه های شعر ، سرود و دکلمه جشن مهرگان را با شادی بر پا میکنند.

هرکه را دلبند باشد مهرجوی و مهربان..........روز او دایم بود نوروز و عید مهرگان

1 مهر روز دهقان
5 مهر سالروز آزادسازی آبادان
6 مهر روز بزرگداشت مردم ایران
10مهر روز مهرگان
16مهر سالروز آغاز جشن باستانی مهرگان ـ روز آموزگار
17مهر روز جهانی پست (یادآور بنیانگذاری پیک در ایران باستان و برای نخستین بار در جهان در روزگار کورش بزرگ هخامنشی)

پ . ن :

پیروزی کاوه بر ضحاک را از اینجا بخوانید

سپاسگزارم از :
تارنگار درفش کاویانی

posted by شارمین مهرآذر @ 3:43 AM, ,

تفاوت «آتشكده » با «آتشگاه» از ديدگاه آندره گدار

هخامنشيان ، معبدي به معني يوناني كلمه نداشته اند. اما جايگاههايي در هواي آزاد و نقاط مرتفع به نام آتشكده و عبادتگاه داشته اند كه ورود به آن براي همه آزاد نبوده است.
ما هنوز هيچيك از اين نقاط مرتفع هخامنشيان را نمي شناسيم. اما آثاري از چند آتشكده سراغ داريم. قديمترين آن كه احتمالاً مقدم بر سلطنت اولين پادشاه پارس بود، همان است كه در نقش رستم ، نزديك تخت جمشيد بوده است.
… اكنون از آتشكده مزبور ، جز دو آتشگاه مجاور هم ديده نمي شود وقدري بالاتر در بالاي كوه ، هفت آتشگاه ديگر هست كه چهارتاي آن دو به دو قرار گرفته و سه تاي ديگر تك هستند كه احتمال نمي رود به قدمت اوليها بوده باشند. اما به طوري كه كريستين سن مي گويد :
آتش جاودان بايد جايي داشته باشد كه از گزند زمان در امان و محفوظ بماند. و بديهي است كه در آن جا و يا در نزديكي آن آتشكده اي بوده كه دو آتشگاه نامبرده از منضمات آن بوده و آتش لازم براي انجام مراسم عمومي را از آنجا مي آورده اند.
دومين آتشكده هخامنشي بر حسب تاريخ كه اخيراً شناخته شده، آن است كه در پازارگاد ، پايتخت كوروش بزرگ بوده و از آن جز دو صفه سنگي كه در نزديكي بستر رودخانه واقع شده چيزي باقي نيست و اين پايه هاي آتشگاه ، متعلق به آتشكده اي است كه در فاصله صدمتري آن ساخته شده و اكنون اگر چه از خود آن اثري باقي نيست، دسته كم صفه اي كه ساختمان روي آن قرار داشته ديده مي شود. در ساعات معيني ، آتش توسط مغان به آتشگاهها آورده مي شده زيرا مراسم مربوط مي بايستي در هواي آزاد انجام شود. و بعد از اتمام كار دوباره آن را به آتشكده بر مي گردانده اند. مجموع ساختمان آتشكده و آتشگاههاي مربوط با ديواري كه اثر آن باقي است، محصور بوده است.

اگر سوال شود كه چرا آتشگاهها آنقدر از آتشكده دور بوده اند ، بايد دانست كه محل آتشكده بايد در مرتفع ترين و پاك ترين نقطه و جاي آتشگاه در نزديكي رودخانه باشد . بعلاوه ممكن است انتخاب محل آتشگاه در مجاورت آب كه آتشكده بستگي مخصوصي به آن دارد از لحاظ سهولت به دست آوردن آن باشد ، نه الزام مذهبي . با وجود اين به طوري كه «استرابن» مي گويد: «ايراني ها با شكوه ترين قربانيهاي خود را نسبت به آب و آتش به جا مي آورند.» اگر فرض اخير يعني ترجيح استقرار ساختمانهاي مربوط به آتشكده در مجاورت آب مورد قبول واقع شود، چنين توجيه مي شود كه قربانيها در آن واحد، هم براي آب و هم براي آتش بوده اند و علت وجود آتشگاههاي دو گانه هم كه آنقدر مورد بحث قرار گرفته همين بوده است.] این مسئله کمی شک بر انگیز است چراکه در آیین زرتشت قربانی منع شده است [
بقاياي سومين آتشكده در جلگه شوش در چند كيلومتري شهر توسط «ديولافوا» كشف شده است. آن بناي زيبايي است كه تركيبش به وضوح محل اصلي آتش را نشان مي‎‎‎دهد كه دو ديوار آن را از هر گونه پليدي يا بي حرمتي حفظ مي كرده است.جلوخان سرپوشيده ستون دار آن كه درجلوي بنا واقع شده با دو محراب محل موعظه و عبادت آتشكده بود و وعاظ در بالاي پلكان مي ايستاده و حضار در حياط جمع مي شده اند. ديولافوا اين ساختمان را به اردشير دوم (358 ـ 424 ق .م) نسبت مي دهد .
پ . ن
آتشگاه كه جايگاه درجه دوم آتش است ، گمان مي كنند جايي است كه پرستندگان براي اداي فرايض ديني در آن اجتماع مي كرده اند وتنها مغان حق ورود به آتشكده اصلي را داشته اند.
سپاسگزارم از :
کانون زرتشتیان

posted by شارمین مهرآذر @ 2:38 PM, ,

آتش ایرانشاه

زرتشتیان پس از حمله تازیان به ایران و بر چیده شدن حکومت ساسانی به دلیل کشتار و ستمگری که تازیان بر ایرانیان روا میداشتند ، تصمیم مهاجرت به هندوستان را گرفتند( در سال 164 هجری)
پارسیان که عاشق میهن خود بودند نه تنها اقامتگاه خود را در هندوستان سنجان نامیدند بلکه اتش مقدسی را که با خود از ایران آورده بودند را ایرانشاه نامیدند تا با نگاه به آن بیاد ایران و دین و آیین خود بوده و این نام مقدس را از یاد نبرند و از این روست که این ملت نجیب پس از 1300 سال زندگی در ملک غربت هنوز خود را ایرانی میدانند و به ایرانی بودن خود مباهات میورزند و ایران و ایرانی را از دل و جان دوست دارند.
سنجان نخستین اقامتگاه پارسیان ، شهرک کوچکی بود که در اثر استعداد ذاتی و هوشیاری و پشت کار پارسیان پس از یکی دو سده به شهر بزرگ و ثروتمندی تبدیل شد.
در اواخر قرن 15 میلادی برای پارسیان سنجان اتفاق ناگواری روی داد که تعداد زیادی از انها را به دیار نیستی فرستاد شرح ماجرا از این قرار است :
حکمران احمد آباد که سلطان محمد بیقره نام داشت به سنجان لشگر کشید و حکمران هندوی سنجان از پارسیان خواست که او را در دفع سلطان محمد یاری کنند پارسیان نیز دعوت وی را اجابت کردند و به جمع آوری و تجهیز نیرو پرداختند و در نتیجه 4000 پارسی به فرماندهی اردشیر به کمک هندو ها برخاسته با سلطان محمد جنگیدند ، در جنگی که در گرفت به واسطه پافشاری پارسیان و دلاوری بیش از حد اردشیر فرمانده آنان ، هندوها پیروز و مسلمانها شکست خورده و فرار کردند ولی از بخت بد پس از چندماه سلطان محمد با سپاهی بسیار بزرگ برگشت و در جنگ دوم اردشیر کشته شد ، هندوها شکست خوردند و شهر به دست مسلمین افتاد.
پارسیان آتش ایرانشاه را برداشته به کوهسار بهاروت گریختند پس از چندی سرگردانی و آوارگی به نوساری رفته و اتش ایرانشاه را در آنجا تخت نشین کردند. این اتش تا سال 1741 در نوساری بود پس از ان به اودواده منتقل شد و در آتشکده آنجا مکان داده شد ..........این آتش پس از 1219 سال همچنان روشن و قبله گاه هزارها زرتشتی است.

posted by شارمین مهرآذر @ 12:02 AM, ,

آزاد منشی در آیین زرتشت

یکی از درسهایی که اشو زرتشت به پیروان خود میدهد درس جوانمردی و آزاد منشی است. زرتشتیان همیشه باید آزاد زندگی کنند ، زیر بار زور نروند ، باور و ایمان درونی خود را بدون ترس و ملاحظه از دیگران بزبان آورند و از گفتن سخن راست نهراسند ولی همان سان باید در برابر دیگران جوانمرد ، مهربان و بردبار باشند و به زیر دستان خود زور نگویند و آزار نرسانند و کسی را بزور وادار به انجام کاری که برخلاف عقیده و ایمان خودش است نکنند.
اشو زرتشت در گاتها میفرماید:
« هنگامی که تو ای مزدا در روز نخست از خرد خویش آدمی و دین و قوه اندیشه آفریدی هنگامی که تو زندگی را به قالب مادی در آوردی هنگامیکه که تو کردار و اراده آفریدی خواستی که هرکس از روی باور ( عقیده ) درونی رفتار کند. »( یسنا 31/11)
اشو زرتشت حتی در امر تبلیغ مذهب و پذیرفتن دیگران در دین مزدیسنی فشار و زور روا نمیداد و هر فردی را آزاد گذاشته است تا سخنان او و دیگران مروجین دین را بشنوند و پس از تفکر و تعمق و برابری دادن آن سخنان با گفتار دروغ پرستان هرکدام را بهتر دانست بپذیرد .
] برخلاف دین اسلام انسان زرتشتی نیازی به مجتهد ندارد و بر این امر آگاه است که اهورا در او قدرت درک و اختیار گذاشته است [
اینست در س بزرگ جوانمردی و آزادگی که اشو زرتشت میدهد. درگاتها اهنود اشو زرتشت میفرماید:
« ای زنان و مردان به سخنان مهین گوش فرادهید و با اندیشه روشن به ان بیندیشید و میان این دو آیین ( راستی و دروغ ) خود تمیز دهید. پیش از انکه روز واپسین فرارسد و هرکسی به شخصه دین خود را اختیار کند . بشود که در سرانجام کامروا گردیم. »( یسنا 30/2)
کوروش بزرگ سردودمان پادشاهان هخامنشی و پایه گذار شاهنشاهی ایران خود پیرو مزدیسنا بوده و درس آزادی و آزاد منشی را از فرمایشات پیامبر بزرگوار فراگفته بود و در سراسر گفتار و کردار خود آنرا مو بمو مورد اجرا میگذاشت.
"هانری بر" دانشمند فرانسوی در کتاب تمدن ایران باستان میگوید :
« این پادشاه برخلاف پادشاهان سنگدل و ستمگر بابل و آسور بسیار دادگر و بخشنده و مهربان بود زیرا اخلاق و روح ایرانی اساسش برتعلیمات زرتشت بوده و بهمین سبب بوده که شاهنشاهان هخامنشی خود را مظهر صفات خشترا ( نیروی شجاعت و خدمتگذاری به مردم ) میشمردند و همه قوا و اقتدار خود را از خداوند دانسته و آنرا برای خیر آدمی و آسایش و خوشبختی جامعه انسان صرف میکردند. »
آری کوروش نسبت بر رعایا مهربان و و جوانمرد بود و هر کشوری که میگشود برخلاف کشور گشایان دیگر با مردم بمهربانی رفتار میکرد ،بکسی آزار نمیرساند و آنها را در کار خود و دین و باور خود آزاد میگذاشت .وی پس از فتخ بابل او به مردم آنجا آزادی کامل بخشید و به یهودیانی که سالها در بابل دستگیر ( اسیر ) بودند فرمان بازگشت بمیهن خود و از نوبنیاد کردن معبد اورشلیم راداد .

درود بر فروهر و روان همه پاکان

posted by شارمین مهرآذر @ 1:15 AM, ,

مزدک؛ پيامبر مردم‌گرای ايران باستان

در نخستين سال‌های پادشاهی قباد٬ مرد انديشمندی با نام «مزدک» با تلفيق آيين‌های مانوی و زرتشتی و انديشه‌های افلاتون(در کتاب جمهوريت)٬ کيش و آيين تازه‌ای عرضه داشت که پايه‌ی آن بر اصلاحات اجتماعی بود و می‌توان آن را گونه‌ای «کمونيسم يا مسلک اشتراکي» دانست.
مزدک می‌گفت از آن‌جا که کينه‌ها و ناسازگاری‌ها همه از نابرابری ميان افراد سرچشمه می‌گيرد٬ لازم است نبود برابری از ميان برداشته شود. خداوند همه‌ی وسايل زندگی را در دسترس بندگان خويش قرار داده است تا آن‌را به گونه‌ای برابر ميان خود بخش کنند٬ بنحوی که هيچ‌کس چيزی بيش از ديگر هم‌نوعان خويش نداشته باشد. در حقيقت؛ هيچ‌کس حق ندارد بيش از ديگران صاحب مال و زن باشد. پس بايد از توان‌گران گرفت و به تهيدستان داد تا نابرابری از ميان برود٬ مساوات برقرار گردد تا بدين‌وسيله دوستی و برادری جای دشمنی و بيگانگی را بگيرد. بايد زن و مال مانند آب و آتش و هوا در دسترس همگان قرار گيرد٬ و اين مايه‌ی خشنودی و رضايت خداوند خواهد بود.
مزدک برخلاف «ماني» می‌خواست انديشه‌های دينی را در راستای اصلاح جامعه مورد استفاده قرار دهد. از نظر او٬ انديشه‌ها و اعتقادات دينی به‌تنهايی توانا به رهايی توده‌ی مردم از فقر و بيچارگی و پاسداری از آنان در برابر طبقات زورگو و مال‌اندوز نبود. برای رهايی از مشکلات زندگی و کشمکش‌های طبقاتی٬ لازم بود يک برنامه‌ی اقتصادی سالم و درست اقدام کرد و جامعه‌ای بی‌طبقه بوجود آورد که در آن از امتيازات و اختلافاتِ کينه برانگيز٬ اثری وجود نداشته باشد.
اصل سخن مزدک و جوهر انقلاب او٬ اشتراک در مالکيت است که خود از انديشه‌های حکومت اشتراکی و شرکت همگان در حاکميت ملی سرچشمه می‌گيرد. شايد با توجه به همين جنبه‌ی بشر دوستانه‌ی مزدک است که «اقبال لاهوري» شاعر پارسی‌گوی و فيلسوف مسلمان٬ مزدک را پيامبر مردم‌گرای ايران باستان ناميده است.
به عقيده‌ی مزدک پيج گونه بدی آدمی را از راستی باز می‌دارد:
۱-تعصب ۲-خشم ۳-انتقام ۴-نياز ۵-مالکيت. که بنظر او گونه‌ی پايانی(يعنی مالکيت) از همه مهم‌تر است. کسی که از بدی‌ها بپرهيزد٬ به خداوند می‌پيوندد.
مزدک می‌گفت نابرابری در ثروت٬ تعصب و مالکيت و نياز را بوجود می‌آورد و در نتيجه‌ی آن‌ها٬ خشم و انتقام ميان مردم پديد می‌آيد. پس بر بينوايان و بی‌چيزان واجب است که بر ضد ثروت‌مندان سنگ‌دل بستيزند و نگذارند توان‌گران هر روز توان‌گرتر و ناتوانان هر روز ناتوان‌تر شوند. خداوند همه‌ی بندگانش را دوست دارد و نعمت و ثروت را در اختيار همه گذاشته است٬ پس چه لزومی دارد که يکی از نخوردن و ديگری از پرخوری بميرد٬ يکی در کاخی باشکوه و در ميان نعمت‌های فراوان نازپرورده‌های خود را در نهايت راحتی و آسايش تربيت کند و ديگری زندگی را در زاغه‌ا‌ی بی‌درـُ پيکر و بی‌سقف و ديوار بگذراند و از تهيه‌ی جامه و پوشاک و حتی فراهم آوردن نان بخورـُ نميری برای عزيزانش ناتوان باشد؟*

« تاريخ ده‌هزار ساله‌ی ايران٬ عبدالعظيم رضايی٬ برگ‌های ۵۶-۵۷ »

***
پ.ن
این نکته لازم است که بعد از براندازی آیین و طرفداران مزدک توسط انوشیروان عادل بودند کسانی که این آیین را پیشتیبان و پیرو بودند ، اما با نامهای مختلف همانند بابک خرمدین ( خرمدینان ) که همه را برابر میدانست و طرفدار برابری حقوق زنان با مردان بود ، تاریخ ایران بعد از اسلام : هنگامی که وی زنان مسلمان اسیر را گرفته بود با نیکی رفتار مینمود هنگامی که آنان را آزاد و خود گرفتار آمد و خود را برای مرگ آماده میکرد زنان برایش میگرستند افشین شاهزاده وطن فروش ایرانی علت را پرسید گفتند او با ما نیکی میکرد...!

باتشکر از دوست گرامیم :
فرهنگ نیاکان ما

posted by شارمین مهرآذر @ 1:36 AM, ,

نماز و نیایش در نزد زرتشتیان

زرتشتیان در روز 5 گاه نماز میخوانند که عبارت است از :
1. خورشید نیایش که در روز سه بار خوانده میشود = هنگام برامدن آفتاب ، هنگام نیمروز ، هنگام فرو رفتن افتاب.
2. مهر نیایش که همانند خورشید نیایش در روز سه بار خوانده میشود.
3. ماه نیایش این نیایش در ماه سه بار خوانده میشود = هنگام هلال ماه ، هنگام قرص ماه ، هنگامی که دوباره ماه درپایان کامل است
4. اردویسور نیایش نیز نماز دیگری است که در روز دهم هرماه خوانده میشود .
5. آتش نیایش نماز دیگریست که در روز 5 بار و در روز نهـــم هرماه کنار آتش با شکوه بسیار زیادی خوانده میشود.

در میان زرتشتیان سه نماز سرشناس و بسیار کوتاه موجود است که در اوقات گوناگون و بمناسبت آنها را زمزمه میکنند ، در قسمتهای مختلف اوستا برای این سه نیایش و نماز خواص بی اندازه ای یاد شده است با پژوهشی چکیده دریافت میشود که آنها از جملاتی ساده برای خواستن نیکی و آمرزش و سلامتی است که در آغاز وجود داشته ، نیایشها و نمازهایی با اثرات معجزه آسا ساخته اند :
( ترجمه روان)

1. اشم و هو.

راستی و پاکی بهترین است . راستی و پاکی خوشبختی است ، خوشبختی برای کسی است که پاکی و راستی را بخواهد.

2. یتا . اهو . وئیریو .

همانگونه که اهورا مزدا برگزیده است. همانگونه زرتشت نیز از راستی و پاکی برگزیده شده است.
بخشش و اندیشه نیک از آن کارهای زندگانی برای مزداست.
و شهریاری برای مزدا و ویژه کسی است که به در گاه درگوها ( نیازمندان ) پناه دهد.

3. ینگه هاتانم

کسانی که همچنان در ستایش بهترند ، اهورا مزدا از روی راستی به حال انها آگاه است.
این کسان را ، این مردان و این زنان را میستاییم.

posted by شارمین مهرآذر @ 2:35 PM, ,

تاریخ ایران

نخست می پنداشتم که این همه دشواری های که ایران امروزیمان دارد همه زیر سر موجودی به نام آخوند است پس از کمی پژوهش فهمیدم اخوند خود ریشه دارد و ان چیزی جز اسلام نیست ولی پرسشی بازگو میشود که چگونه مردم ایرن نخست در برابر اعراب همچون کوه ایستادگی میکنند و آنها را به مرز نابودی میکشانند ولی در مدت کمتر از چند دهه آنچنان اسلام را میپذیرند ( شاید به آنها میپذیرانند) که کسی حق ندارد بر ضد آن سخنی بگوید و نغز اینجاست که این تیره متمدن آریایی خرافاتی را میپذیرد که به گونه ای مضحک گویی . اینکه چگونه شد که این تیره فریب خورد و زن را که همیشه ارجمند میپنداشت این چنین به زیر افکند و یا چگونه دین نیاکان خود فراموش کرد خود جای اندیشیدن دارد ولی موضوع اصلی آنست که چگونه این مردمان تاریخ و افتخارات هزار ساله خود را فراموش کرده اند ؟(!)
تعجبی ندارد که هنگامی میگوییم داریوش چاپارخانه را بنانمود و یا برای رونق بازرگانی پول ساخت ، پاسخ بشنویم « دروغ میگویید اگر به شما رو بدهند میگویید جهان آفریده کوروش است » آری این چنین است که دیگر کسی به گذشته اش نمینگرد ولی اگر کمی تعصبهای تازی پرستانه خود را کنار بگذارند و پنبه را از گوشها بیرون کشند در میابند که :
« استادی به نام دکتر پاسبک فرانسوی، در دفتری که به تازگی به چاپ رسانده و زیر نام "بهترین خوراکها" آنرا نوشته است، مینویسد: " ششهزار سال پیش ایرانیان گندمکاری را به جهانیان آموختند و شیوه کشاورزی را آموزش دادند. »
« آندره مالرو، نویسنده بلند آوازه فرانسوی، در گفتگو با گزارشگران گفت: " ایرانیان نخستین پیکرتراشان و چهره نگارانند. »
« جلیل سنجری، 750 سال پیش از گالیله گردی و چرخش زمین را دریافت و آشکار نمود. »
« سعید ستجری، یکسد سال پیش از نیوتن، نیروی کشش زمین را پی برد و نوشت. ملا صدرای شیرازی، سیصد سال پیش از انشتاین "بعد" چهارم را باز یافت و در دفتر خود به نام "اسفار" نوشت. »
« زکریای رازی، الکل را بازیافت و سینا به بسیاری از بیماریها آگاه شد و درمانهای آنها را نوشت که هنوز از اندیشه اودر دانش پزشکی در دانشکده های پزشکی جهان بهره میگیرند. »
« گیرشمن، باستان شناس بلند آوازه فرانسوی با یافتن یک استوارنامه (سند) در شوش، پی برد که ایرانیان نخستین مردمی بودند که زد شماری (جدول ضرب) را باز یافتند. »
ایرانیا نخستین مردمانی بودند که ابزارهای آرایش را ساختند آنان کروات را اختراع کردند و چلیپا را نماد چهار عنصر قرار دادند ( همان صلیب که هرطرف ان نشانگر یک عنصر بوده آب ، آتش ، خاک ، باد) حال خود بنگرید که دشواری از کجاست....... .

posted by شارمین مهرآذر @ 11:45 PM, ,

قوم دلیر ایرانی

آتورپادگان ( آتورپاتگان) ، فیتاگورس ، مه گاه :
بد نیست در ابتدا گذری داشته باشیم بر کلامات تغییر یافته و پس از ان به سراغ موضوع اصلی ، آتورپاتگان بپردازیم.
فیتاگورس حکیم : نام یک دانشمند ایرانی است که در علم اندازه گیری خدمت بزرگی به مردمان کرده است او دانشمندی از این خاک و بوم است اما در اثر نالیاقتی افرادی یونانیان نام آن را به فیثاغورس تغییر و به اسم خود ثبت کردند چنانکه در نسکهای ریاضی امروزی همچنان از وی به عنوان یک دانشمند خارجی (یونانی) نام میبرند.

مه گاه : نام کلمه مکه است که جز خاک ایران محسوب میشده و از کلمه " مه گاه " به " مه گه " و سپس به مکه تبدیل شده است از این قبیل کلمات افزونند که از پارسی به عربی منتقل شده است مانند " مهرجان " به چم جشن که شوربختانه خیلیها از ان بی خبرند و گمان میبرند ما قومی بی تاریخ و به تمدن بوده ایم!

امایه سراغ موضوع اصلی برگردیم ، مردم آذر پادگان که بعد از حمله اعراب مشکلات بسیاری را تحمل نمونده اند :
ریشه این کلمه :
آتور = آذر
پات = پاییدن ، نگهبانی کردن
آتورپات = آتش نگهدار
آتر درچم آذرخش و آتش است در زبان اوستایی و مادی.و در زبان آذری با کلمه ات مشخص میشود این واژه مرکب در لهجه ها و زبان کردی فعلی به همین چم و در چم منظور نگهبان آتش آتشکده آذر گشنسپ در شیز میباشدکه امروزه در بخش کرد نشین تخت سلیمان تکاب قرار دارد.

واژه ترک در شاهنامه درچم تورانی و بیگانه است .اعراب همه کوچ نشینان آسیای مرکزی را ترک نامیده اند. ترک نیز در میان سخنان حافظ در چم بیگانه است :
« به تنگ چشم آن ترک مهاجم بنازم که حمله بر من یک قبا آورد »
« یکی است ترک و تازی در این معامله ، حافظ حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی »
در واقع زبان مردم دلاور ایران در آذربادگان آذری بوده است که گویشی بوده رسا و ایرانی که در پی تهاجم فرهنگی بیگانگان و قتل عام قوم دلاور آذری تحت تاثیر قرار گرفته است .در برخی از اثار مورخین عرب چنین آمده است :
ابن حقول در سفرنامه اش مینویسد زبان مردمان آذرپاتگان و بیشتر ارمنیه ، فارسی است و عربی نیز میان انان رواج دارد .
و همچنین ابوسحاق ابراهیم اصطخری میگوید : و این حدود ( آذرپاتگان ) همه زبان تازی و فارسی است و مردمان اردبیل زبان ارمنی میدانند.
همانطور که خواندید مردمان آذری ما بیگانه نیستند و برخلاف گفته پان ترکیسمها ایرانی و از نژاد آریاییند و تاکنون دلاوریهای بسیاری از خود نشان داده و دلاورانی همچون ستارخان و باقرخان را پرورش داده اند ، سرزمینی است که خرمیدن از ان برخاست و اعراب را به زانو در آورد اگر چه به دلیل همسایگی با ترکستان و اینکه مورد هجوم قوم وحشی مغول تحت تاثیر زبان این نژاد ( زرد پوستان) قرار گرفته اما دلیلی ندارد که آنان را از خود ندانیم برماست که از توهین به این قوم ایرانی بپرهیزیم و انان را ایرانی و از خاک و خون خود بدانیم.

posted by شارمین مهرآذر @ 2:25 AM, ,

خورشیدی نه قمری

همه ما میدونیم که تاریخ ایران برحسب گاهشمار خورشیدی است ولی متاسفانه بعد از حمله اعراب به قمری تبدیل گشته و مشکلاتی را به وجود آورده همانطور که میدانید روز و ماه در گاهشمار ( تاریخ ، تقویم) ایرانی یعنی خورشیدی ثابت است و برعکس آن در گاهشمار قمری مشهود است چنانکه در ماه قمری سال تولد و یا وفات و حتی ماه رمضان مسلمانان تغییر میکند به عنوان مثال اگر فردی در 3 تیر متولد شده باشد در سال بعد تولد او در 16 مرداد خواهد بود که ایراداتی دارد و باعث خلل میشود.
نکته مهم آنکه تازیان در ماههای خود از ماه مسیحی مانند اکتبر ، می ، جولای و..... استفاده میکنند (!)
و از جمله آياتى كه صراحت در لزوم تاريخ قمرى دارد و تاریخ شمسی را برا مسلمانان مردود میشمارد، آيه 5 از سوره 10 يونس:
«هو الذى جعل الشمس ضياء و القمر نورا و قدره منازل لتعلموا عدد السنين و الحساب .»
در چم :
«خداوند است آنكه خورشيد را نوردهنده، و ماه را نورانى آفريد، و ماه را در منزلگاههاى مختلفى به حركت و گردش در آورد، تا شما شماره سال‏ها و حساب امور خود را از آن بدانيد»
قصد من از آوردن این آیه نقد قرآن نیست ولی همانطور که میدانید در آیه بالا ماه نورانی بیان شده در صورتی که ماه نه تنها نورانی نیست بلکه روشنایی خود را از خورشید میگیرد و به علت حرکت آن به دور زمین هیچگاه گاهشمار منظمی نخواهد بود.
و در جای دیگر میگوید :
‌ آيات‌ آية‌ ‌ 189 از سورة‌ ‌ 2: يَسْئَلُونَكَ عَنِ الاْهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ .

«اي‌ پيامبر از تو دربارة‌ علّت‌ اشكال‌ مختلف‌ هلال‌ (كه‌ به‌ أطوار گوناگون‌ بر فراز آسمان‌ پديدار مي‌شود) چون‌ بپرسند (درپاسخ‌) بگو اين‌ اختلاف‌ أشكال‌ ماه‌ را خداوند به‌ جهت‌ تعيين‌ اوقات‌ مردم‌ و تاريخ‌ آنها و براي‌ أمر حجّ قرار داده‌ است‌.»

و باز هم اشکالی دیگر ، اگر مسلمانان بخواهند تاریخ خود را برحسب گاهشمار قمری تنظیم کنند همانطور که گفتم ماه رمضان و تولد و... در هرسال یکبار خواهد چرخید و مشکلاتی را ایجاد میکند ، و فردی که در فلان تاریخ فوت میکند در سال بعد تاریخ فوت او عوض شده و احتیاج به سنگ قبر دیگری دارد چراکه تاریخ قبلی فوت اشتباه میشود(!)
آیا بهتر نیست از تاریخ و ماههای ایرانی خود پاسداری کنیم و توطئه تازیان را دال بر اینکه میخواهند فرهنگمان را از ما بگیرند را در نتفه خفه کنیم همانطور که در سال
1342 آیت الله سيّد جلال‌ الدين‌ تهرانی پیشنهاد کرد که نام ماههای سال خورشیدی را به:
چَمن‌ آرا ، گُل‌ آور ، جان‌ پرور ، گرماخيز ، آتش‌ بيز ، جهان‌ بخش‌ ، دِژَم‌ خوي‌ ، باران‌ ريز ، اندوهگين‌ ، سرماده‌ ، برف‌ آور ، مشگين‌ فام‌ . برگردانده شود و هدف این بود که پس از چندی این واژه های ساختگی از طرف مردم کنار گذاشته شوند، و دوباره نامهای ماههای تازی زنده گردند( خمل ف میزان ، جوزا و........)
اما در پایان پیشنهاد روانشاد ‌ أرباب‌ كيخسرو شاهرخ از زرتشتيان مورد قبول قرار گرفت و نام‌ ماههاي‌ ايران‌ باستاني‌ ، فروردين‌ ، ارديبهشت‌ ، خرداد ، تير ، أمرداد ، شهريور ، مهر ، آبان‌ ، آذر ، دي‌ ، بهمن‌ و اسفند تبديل‌ شد. و نام شش ماه از ماههاي باستاني، نام شش فرشته در آئين کهن ایران را گرفت :

-اشا وهیشته (اردیبهشت) به چم راستی یا بهترین پرهیزگار

-هه اورتات (خرداد) به چم تندرستی
-امرتات (امرداد) به چم جاودانگی و بی مرگی
-خشتره وئیر یه (شهریور) به چم نیروی مینوی
-وهومنه(بهمن) به چم اندیشه نیک
-سپنته آرمئیتی(اسفند) به چم نماد فروتنی و پاک روانی

posted by شارمین مهرآذر @ 1:22 AM, ,

other points

بخشهای وبلاگ

John lives in Toronto and is a freelance illustrator and a designer/animator for CHUM Television. He writes about , design, and visual culture under the pseudonym Robot Johnny

مهمترین لینکها و سایتها

Claire Robertson is an illustrator and toy from Melbourne, Australia. While her illustration clients have included The New York Public Library, Scholastic and Cambridge University Press, it’s her blog Loobylu.com that brings her the most joy and which has attracted the most attention with rave reviews in the Wall Street Journal, WIRED Magazine and The Guardian.

About This Blog

کانون خردگرایی شعوبیه بر پایه راستی و منش پاک و بر سه بنیان پندار،گفتار و کردار نیک پایه گذاری شده و هدفش از نقد ادیان و خرافات تنها برای نشر آگاهی است. کانون به هیچ حزب و دسته سیاسی وابسته نیست و مستقل کار میکند.برای عضویت پس از خواندن قوانین کانون میتوانید به ما ایمیل بزنید تا آگاهی بیشتری به شما در این رابطه داده شود.

Contact Us

This is an open source template, which means that you are free to use it in any way you want to without any obligations. If you decide to use this template, I kindly ask you to leave the "Design by Andreas Viklund" link in the footer. I am also interested in seeing how my templates are used, so feel free to send me an e-mail with a link to your page. If you want more templates to choose from, check out the sites in the "Favorite links" menu to the right!

به ایران بیاندیش آزادی در دستان ماست

فرهنگ ایرانی گوید گستاخ باش تا شک کنی و شک کن تا بیاندیشی

جرات اندیشیدن داشته باش

آگاهی سرآغاز آزادی است

Archives

Previous Posts

آثار احمد کسروی

Links

براي عضويت در خبرنامه سايت ايميل خود را وارد كنيد.

Logo


make money online blogger templates

در صورت فیلتر تارنگار کانون جلوی آدرس اصلی کانون عدد1 را بگذارید اگر موفق نشدید با ما تماس بگیرید. تارنگار کانون را به دوستان خود معرفی کنید.